تئوری در مورد باب اسفنجی

اختاپوس و پاتریک محافظای باب اسفنجی هستند ؛ طبق این تئوری اختاپوس و پاتریک از مادر و پدر باب اسفنجی پول میگیرن تا از باب اسفنجی محافظت کنند ؛ اگر دقت کرده باشید پاتریک بیکار هست ولی همیشه پول برای خرید کردن داره ! طبق این تئوری اختاپوس در رستوران خرچنگی و پاتریک بیرون از رستوران محافظ باب اسفنجی هستند !!

براتون سوال نشده چرا هیچکس از رستوران چام باکت [ رستوران پلانگتون ] غذا نمیخره و هیچکس سمتش نمیره ؟؟؟ خب کلمه « Bucket » که به معنی سطل هست که هیچ حرفی توش نیست و خود رستوران هم به شکل سطله اما معنی « Chum » چیه ! کلمه « Chum » در انگلیسی به معنی « ماهی خرد شده » است ؛ با این حساب هیچ کسی نمیره تو جایی که خودشو خرد شده بخوره !

تو یکی از قسمت های باب اسفنجی وقتی پلانگتون به جرم هرج و مرج به زندان میوفته با یه وال نر آشنا میشه . این وال تعریف میکنه که من یه دختر کوچیک دارم و همسری مهربان ولی بخاطر دعوای خیابونی به زندان افتادم و خبری از اونا ندارم . این وال نر همون پدر دختر خرچنگه که بعد از اینکه به زندان میره همسرش با خرچنگ ازدواج میکنه و آقای خرچنگ هم دختر او را به فرزندی قبول میکنه ؛ به قول خود آقای خرچنگ تنها کار خیریه که انجام دادم !

شهر بیکینی باتم توی باب اسفنجی نتیجه آزمایشات هسته ای آمریکا هست ! جزیره آتول بیکینی توی آمریکاست که حدود 70 سال پیش 23 آزمایش هسته ای در اون انجام شده ؛ بنابراین طبق این تئوری باب اسفنجی و رفقاش در نتیجه ی اون آزمایشات شکل گرفتن . این تئوری میتونه دلیلی برای نوع لباسای این انیمیشن که مثل افراد دهه 50 میلادی هست و همچنین ارسال نامه توی یه شهر مدرن زیر آبی باشه

چرا آقای خرچنگ انقد فرمول رو مخفی نگه میداره حتی از آشپز خودش باب اسفنجی و مردم ؟! این تئوری میگه که همبرگر های آقای خرچنگ از گوشت خرچنگ هستن برای همینه که فرمولش رو مخفی نگه میداره و جالبه که توی بیکینی باتم فقط یه خرچنگ هست و توی یه قسمت آقای خرچنگ از همبرگر های خودش میخوره و میگه پس مزه من اینجوریه !

پدر و مادر باب اسفنجی ، اسفنج نبودند ! والدین باب ، اسفنج بودن یا کلوچه ؟! اگر به چهره مادر و پدرش نگاه کنید می بینید که آنها شباهت زیادی به اسفنج ندارند . این تئوری وجود داره که باب یک کودک یتیم بوده و آنها او را به فرزندی قبول کردن !

بعضیا هم میگن یه قسمت هست که هیچوقت منتشر نشده و در اون باب اسفنجی قبلی میمیره و باب اسفنجی جدید وقتی وارد شهر میشه همه فک میکنن اون باب اسفنجی اصلیه و اون خودشو جای باب اسفنجی اصلی جا میزنه !

یه تئوری وجود داره که میگه پاتریک اصلا خنک نیست ! برای همین وقتی باب اسفنجی به یه مشکل بر میخوره از پاتریک کمک میگیره و پاتریک هم اون مشکل رو حل میکنه . طبق این تئوری پاتریک یه دانشمند معروف بوده که با اشتباهش تو یه آزمایشگاه باعث نابودی یه شهر شده ! برای همینه که پاتریک چیزی راجب به زندگیش به کسی نمیگه !