عشق من یه پلیسه p8

ه گه پارت ۷ رو نخوندید حتما بخونید که خیلی مهمه)(آنچه گذشت❄❄❄❄) از زبان اِلیف💜: نفس عمیقی کشیدم زندگیو برات ج**هن**م میکنم ونوس کینگ یا اِلا استیون 😌 رفتم روی سن صدام رو صاف کردم خب دوستان عزیز خیلی خوش اومدین من واقعا خوشحالم از اینکه اومدین حالا از دوست عزیزم ونوس کینگ دعوت میکنم که بیاد روی سن 😄 ونوس: اوهههه م. . من؟ رفتم روی سن اِلیف: خبب ونوس جون ممنونم بابت خنجری که از پشت بهم زدی اِلا: چ . چی. . چییییییییی تو چی داری میگی؟ 😦 اِلیف: دستت دیگه رو شد ونوس کینگ یا بهتره راستشو بگم الا استیون😏 الیف دستمو گرفت و بردتم تو یه اتاق یه دفه درد بدی توی گردنم حس کردم دیگه هیچی نفهمیدم الیف: خب بیهوشش کردم تیکه تیکت میکنم الا استیون اِلا: چشمامو باز کردم یهو نور زیادی خورد با چیزی که دیدم فاتحم خوندم😱😱😱😱😱😱جیغغغغغغغغغغغ خدایا بگو که این فقط یه کابوسه نههههههههههه(جوری جیغ میزنه انگار جن دیدی😐) اونننننن😰😱😱😱😱دوتا اره برقی بالام بود با گذشت زمان میومد پایین در آخر تیکه تیکه م میکنه😱😱😱😱😱(نظرم عوض شد😐جن میدیدی بهتر بود😐) خببببب بزارین موقعیتش رو بگم الا بسته شده به یه تخته و نمیتونه تکون بخوره و بالاشم دوتا اره برقی وجود داره یعنی به معنای واقعی اِلیف میخواد تیکه تیکش کنه از زبان اِلا💓: کمکککککک کمککککککک کمکم کنید لطفاااا😢😢😭😭😭من نمیخوام تیکه تیکه بشم😭😭😭من هنوز جوونم (الان باید احساساتی بشم گریم بگیره اما نمیدونم چرا دارم میخندم😂😂😂😂😂😂)(وجی: نویسنده رد داد😐) کمککککککک جیغغغغغغغغ یه فلش بک بزنیم❄❄❄❄❄❄❄❄❄ از زبان لوکا💙: باورم نمیشه چجوری فهمیدن؟؟! 😰😧 اِلاااااا اِلااا کجایییی نهههه جانان: هییی پیس پیس بیا اینجا لوکا: ججانان تو اِلا رو ندیدی پیداش نمیکنم خیلی نگرانشم😓😦 جانان: اوهههههه اِلاااا آرهههه اِلا😅چیزه اونو بردم یه جای امن(دقیقا کجا بردی؟ 😐یه جوری میگی انگار گذاشته تو جیبش بابا بچه رو دارن ت**ی**ک**ه تی***که**ش میکنن😐) آدرین: پـــــــــشــــــمـــــامــــ(بیا اینم سکته کرد😐ببرینش بیمارستاننننن😐) یعنی اوننن واقعا اِلا بود؟ 😯😲 باورم نمیشه😲(باورت بشه😐)

(بزارین یه چیزی رو بهتون بگم یادتونه تو پارت ۶ آدرین گفت ماموریتم رو باید انجام بدم؟ ماموریتش این بوده که مدارک ریچارد دیکنز رو برداره و دستگیرش کنه ریچارد دیکنز هم عموی اریک دیکنز و پدر اریک هم توی اون گروگان گیر که آیسا بود بهش ش***لی***ک شد و م****رد و آدرین هم درواقع خل***اف***کار نبوده و مامور مخفیه پشماتون ریخت نه؟) کاملیا: یاد اون روز افتادم روزی که پدرم جلوی چشمام م**ر**د😢😭من نمیخوام همچین بلایی سر اِلا بیاد(یه توضیح دیگم بدم پدر کاملیا درواقع بخاطر عموی اریک یعنی ریچارد دیکنز م***ر**د) رفتم پیش اِجه و نورا کاملیا: من نمیخوام که اِلا بمیره باید کمکش کنیم اِجه تروخدا تو که بهترین دوست اِلیف هستی اگه جای الا رو میدونی تروخدا بگو😢 نورا: منم موافقم من نمیخوام بلایی سر کسی بیاد اجه تروخدا بگو لطفا اِجه: من نمیتونم اِلیف دوست صمیمیه منه نمیتونم😓😥 کاملیا&نورا: تروخدا لطفا😦😦😦😦 اِجه: اوففففف باشه اما من نمیدونم فقط مخفیگاه الیف رو رو میدونم *****(آدرس داد) اِلا: دیگه ناامید شده بودم😢😢😢از طرفی هم اره برقی کمتر از ۳۰ سانتی متر باهام فاصله داشت😭😭چشمامو بستم😭😢😢🧡یهو یه صدایی شنیدم و کاتتتتتت

(بزارین یه چیزی رو بهتون بگم یادتونه تو پارت ۶ آدرین گفت ماموریتم رو باید انجام بدم؟ ماموریتش این بوده که مدارک ریچارد دیکنز رو برداره و دستگیرش کنه ریچارد دیکنز هم عموی اریک دیکنز و پدر اریک هم توی اون گروگان گیر که آیسا بود بهش ش***لی***ک شد و م****رد و آدرین هم درواقع خل***اف***کار نبوده و مامور مخفیه پشماتون ریخت نه؟) کاملیا: یاد اون روز افتادم روزی که پدرم جلوی چشمام م**ر**د😢😭من نمیخوام همچین بلایی سر اِلا بیاد(یه توضیح دیگم بدم پدر کاملیا درواقع بخاطر عموی اریک یعنی ریچارد دیکنز م***ر**د) رفتم پیش اِجه و نورا کاملیا: من نمیخوام که اِلا بمیره باید کمکش کنیم اِجه تروخدا تو که بهترین دوست اِلیف هستی اگه جای الا رو میدونی تروخدا بگو😢 نورا: منم موافقم من نمیخوام بلایی سر کسی بیاد اجه تروخدا بگو لطفا اِجه: من نمیتونم اِلیف دوست صمیمیه منه نمیتونم😓😥 کاملیا&نورا: تروخدا لطفا😦😦😦😦 اِجه: اوففففف باشه اما من نمیدونم فقط مخفیگاه الیف رو رو میدونم *****(آدرس داد) اِلا: دیگه ناامید شده بودم😢😢😢از طرفی هم اره برقی کمتر از ۳۰ سانتی متر باهام فاصله داشت😭😭چشمامو بستم😭😢😢🧡یهو یه صدایی شنیدم و کاتتتتتت

ناظر تروخدا منتشر کن برای بار سوم مینویسم🙏