12 اسلاید صحیح/غلط توسط: اراد انتشار: 4 سال پیش 65 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
با پارت ۱۳ اومدم و اومدم بگم ۱۲ قسمت دیگه داستان تمام میشه یا شاید دو سه قسمت بیشتر اما قسمت های آخر فصل اتفاق هیجان انگیزی میفته پس داستان رو دنبال کنین
آنچه گذشت : از زبان لایلا : چقدر احساس منفی...
یهو صدای جیغ مردم اومد....
کت نوار: تو اصلا لیاقت عشق منو نداری...
دو هفته دیگه کریسمسه اون موقع....
از زبان کلویی: تبدیل به ملکه زنبور های وحشی شدم و رفتم روی برج ایفل و داد زدم لیدی باگ و کت نوار بیاین بیرون و الا کل شهر نابود میشه یو ها ها ها ها از زبان مرینت: با صدای جیغ مردم گفتم بچه ها سریع تبدیل شین و تبدیل شدیم بعد رفتیم بیرون دیدم همه اومدن جز کلویی یهو دیدم کلویی شرور شده و فهمیدم چرا نیومد که بانیکس اومد و گفت : بریم تو کارش منم گفتم باشه از زبان لایلا: الان بهترین موقع برای نابودی لیدی باگ و کت نوار هست یو ها ها ها ها و خودمو شرور کردم و ارباب قرمز شدم ولی من اینکارو کردم که فقط یک نفره دیگه رو شرور کنم و یک اکوما دیگه فرستادم اگه لازم بود بیشترش میکنم و کیم رو شرور کردم از زبان کیوپید سیاه: (کیم) شرور شدم رفتم دیدم کلویی شرور شده لایلا گفت حالا وارد عمل شود ولی قایم شو البته ارباب شرارت از زبان مرینت: به کلویی گفتم خودتو کنترل کن کلویی گفت:😠😠😠 من ملکه زنبور های وحشی هستم بعدش تمام زنبور هاش رو فرستاد من گفتم پشت لاک و پشت لاک یک سپر درست کرد بعدش من گفتم کلویی تسلیم شو تعداد ما بیشتره کلویی گفت من ملکه زنبور های وحشی هستم و تسلیم نمیشم بعد گفتم گردونه خوش شانسی بعدش به من یک برگه داد توش نوشته بود تظاهر کن من منظورشو نفهمیدم یکم فکر کردم و راه حل رو پیدا کردم و گفتم باشه کلویی تو بردی لایلا گفت: اره آره بعد گفتم پشت لاک سپر رو قطع کن و سپر از بین رفت بعدش کت نوار گفت اینکارو نکن من برگشتم و یک چشمک زدن و دم گوشش گفتم پنجه و رفتم جلو به کلویی گفتم زنبور هاتو برگردون کلویی کلویی گفت باشه بعدش رفتم جلو و دستم رو نزدیک گوشوارک بردم بعدش با یویو کلویی روانداختم زمین و گفتم حالا کت نوار گفت پنجه برنده و زد توی معجزه گرش( چون معجزه گرش همیشه روسرشه)اکوما اومد بیرون و گرفتمش یهو کیوپید سیاه رودیدم که به من تیر پرت کرد و گربه سیاه پرید جلو تیر و گفت کفشدوزک تو هیچ چیز نیسی و گفت معجزه گرت رو بده گفتم نه بعد کیوپید سیاه گفت معجزه گرت بعد گفتم لوکا حالا و لوکا زمان رو به عقب برگردوند و لوکا گفت مراقب باشین کیوپید سیاه ما جاخالی دادیم و گفتیم ممنون لوکا گفت خواهش بعد کیوپید سیاه گفت لعنتی بعد گفتم بچه ها حمله کنید و شکستش دادیم و برگشتیم خونه
( دوستان یادم نیست کجا بودیم میریم اونجایی که از جنگ برگشتن خونه) از زبان مرینت: برگشتیم خونه که الیزابت گفت خانم دیر کردین غروب شده گفتم الیزابت جنگ ساختی بود الآنم غذا رو گرم کن بخوریم بعدش گفتم ادرین من میرم تو اتاق آدرین گفت منم فیلم میبینم رفتم تو اتاق و تیکی رو صدا زدم تیکی گفت چیشده گفتم هیچی خیلی وقته باهم حرف نزدیک تیکی گفت راست میگی حالا یه ماکارون بده گفتم ای شکمو بیا و خورد بعد تیکی گفت مرینت برو کتاب معجزه گره ارو بیار گفتم باشه تیکی گفت من الان میام باید شمارو یه لحظه بی هوش کنم گفتم باشه بیهوش شدم از زبان تیکی: رفتم بیرون به پلک گفتم بیا از زبان مرینت : بهوش اومدم پلک رو دیدم گفت برای این منو بیهوش کردی و بقیه رو تیکی گفت فقط اهالی خونه مگه نمیدونی هفته دیگه تولد آدرین هست گفتم وای یادم رفته بود و یک هفته بعدش عروسیمونه باید یک فکری کنم بعد تیکی گفت این ورد رو داخل بخش گربه و کفشدوزک بخون گفتم باشه خوندم بعدش تیکی گفت ما شارژ شدیم و از الان نامحدود میتونین تبدیل شین گفتم چرا زود تر نگفتی تیکی گفت باید به وقتش میفهمیدین گفتم باشه حالا چرا آدرین نفهمه که پلک گفت کادوی تولد من به آدرین و کادوی تیکی به عروسیتون گفتم آها و دوباره بیهوش شدیم و همه چی مثل قبل بعد از کلی حرف زدن با تیکی آدرین اومد و گفت مرینت بیا شام ناهارمون رو تو شام بخوریم خندیدم و گفتم باشه اومد و یک ماکارون دادم به تیکی بعد از شام من گفتم میرم میخوایم آرین هم همینطور بقیه هم همینطور خوابیدیم
( دوستان به خدا یاد نرفته صفحه قبل رو دیشب نوشتم فکر کنم اونجایی بودیم که رفتن خوابیدن میریم اونجا از زبان مرینت) و خوابیدیم صبح پاشدم ادرین رو بیدار کردم و لباسامون رو عوض کردیم و رفتیم صبحانه خوردیم بعد از صبحانه بچه ها گفتن میرن بازی داخل حیاط گفتم باشه برین بعد آدرین گفت : عزیزم میای شیطنت گفتم نه آدرین میدونی من خجالتی هستم ادرین گفت پس خودم میام البته به شکل کت نوار تبدیل گربه ای ادرین داشت میآمد نزدیک من گفتم تیکی خال ها روشن و از پنجره فرار کردن آدرین داشت دنبالم میامد من تند تر. رفتم تا خوردم به برج و آدرین داشت نفسش به من میخورد و گفت هیچ چیز نمیتونه این لحظه رو خراب کنه و منو ...... و بعد از ۴۰ دقیقه جدا شدیم و برگشتیم خونه و آدرین گفت میره تو حیاط تاب بخوره من گفتم باشه تبدیل به خودم شدم و به تیکی گفتم چرا لباسامون تغییر نکرد تیکی گفت چون منو پلک از اونجایی که کوامی های اعظم هستیم زمان تبدیل مشکلتون رو به تولد آدرین انداختیم من گفتم چه باحال که ادرین برگشت تو و گفت بدون تو صفا نداشت گفتم الان میام چند دقیقه قبل از زبان ( حتما حدس میزنیم ادرنیه) پلک( سوپرایزش) گفتم ادرین آدرین گفت بله گفتم یه پنیر بده حرفمو بزنم باشه بیا پنیرمو خوردم به ادرین گفتم بگو مرینت بیاد تا تیکی هم بیاد پیش من و پشت سرم رو خواروندم آدرین گفت باشه زمان حال از زبان مرینت: رفتم نشستم پیش ادرین گفت عاشقتم گفتم منم و همو بوسیدیم من سرخ شدم اصل نمیدونستم چیکار کردم ادرین گفت دیدی سخت نیس من بیشتر سرخ شدم آب شدم که پلک گفت آه بازم عاشقانه آدرین گفت پلک نزار لوت بدم برای چی گفتی پلک گفت باشه بابا ما به کار خودمون میرسیمو شروع کردیم تاب خوردن مرینت با سکوت کلش تو لباسش بود و داست تاب میخورد بعدش مرینت گفت میره تو و تیکی رو برد
به تیکی گفتم دیدی چیشد یا خدا تیکی گفت شما الان با هم ژنو شوهرین ( ژنو نوشتم غلط نیس چون تیکی یه سری چیزا رو غلط تلفظ میکنه مثلا مرینت رو میگه ملینت) گفتم یا خدا بسم الله😂😂😂😂😂 بعدش گفتم تیکی فردا میخوام برنامه هام رو برای آدرین شروع کنم ( ببخشید این یکی صفحش کم بود)
بعداز اینکه به تیکی گفتم برنامه های زیادی دارم تیکی گفت خیلی هم خوب مرینت بعدش آدرین اومد تو (همون جایی هستیم که مرینت گفت برنامه های زیادی برای تولد آدرین دارم) و گفت منم میام استراحت کنم و خوابیدیم نصفه شب بیدار شدم دیدم آدرین داره نزدیکم میشه که من با داد گفتم آدرین چیکار میکنی یهو ادرین پرید هوا و گفت بیدار نمیشدی به زور بیدارت کردم بیا بریم شام پاشدم رفتم شام بعد از شام به آدرین گفتم ساعت چنده گفت ۱۲ششب همه غذا خوردن الا ما همه خوابیدن بیا ما هم بریم بازی کنیم و بخوابیم فردا صبح از زبان آدرین : صبح پاشدم دیدم مرینت میگه تو رو خدا چرا رفتی پیش لایلا منم آروم تو گوشش گفتم هیچوقت ترکت نمیکنم و بوسیدم یهو مرینت بیدار شد و منو دید و گفت چه خوب بیدار شدم که یهو متوجه بوسم شد و گفت دوباره منو اینجوری بیدارم کن گفتم باشه بعدش مرینت پاشد و صبحانه خوردیم و مرینت گفت بیا این خریدهای رو بگیر و یک برگه داد توش برگه نوشته بود پارچه با رنگ .... و همینطور .... از مرینت پرسیدم چراخ خودت نمیای مرینت گفت کار دارم من گفتم باشه برای چی میخوای گفت میخوام برای خودم لباس بدوزم آدرین گفت باشه و رفت از زبان مرینت خوب حالا تا ادرین برگرده ک هیه دو سه ساعت دیگه میشه باید این طرح رو بکشم براش و به پدرو مادر آدرین زنگ زدم و گفتم یه لباس باشه آدرین میخوام طراحی کن میدم خیاطتون اونا گفتن باشه به پدرو مادرم زنگ زدم گفتم تولد ادرینه یک کیک براش درست کنین اونا گفتن باشه و
یک تم هم سفارش دادم چون حدود سه روز دیگه میخواستیم تولد بگیریم و بعد از طراحی لباس ها ۵ دقیقه بعد آدرین اومد و پارچه هارو داد و ادرنی گفت خستس و میره بخوابه بعدش من پارچه هارو بردم پیش امیلی و گابریل و برگشتم
و بدون زدن به کلید آدرین رو باز کرد و سریع من بوسید اول جا خوردم ولی همراهیش کردم و گفت میدونم من گفتم چیو اون گفت بیا تو بهت بگم رفتیم تو اتاق ادرین گفت من فضولیم گرفت و طرحتو دیدم دقت کردم از از مدل کفشدوزک و گربه استفاده کردی بعد
رفتم تو حیاط که تاب بخورم شعر بخونم که در زدن و دیدم تم تولد با عکس پنجه گربه آوردن و میدونستم سه روز دیگه تولدمه و فهمیدم مرینت دهنش باز شد و گفت سوپرایزم خراب شد که ادرین گفت من جوری رفتار میکنم که انگار نه چیزی دیدم و نه چیزی شنیدم گفتم باشه
( دوستان میزنی به روز تولد) صبح پاشدم و آدرین رو بیار کردم و تخت رو مرتب کردیم ( دوستان می دونم هنوز استیو و عالیس زیادنقش ندارن ولی فصل بعد اتفاق خیل هیجان انگیزی هست که درباره ای دو هست) و رفتیم صبحانه خوردیم بعد صبحانه ناتالی لباسا رو آورد و من گرفتم بعدش به آدرین گفت من مثلا بهانه آوردن تو رفتی بیورن اون گفت باشه بعدش تمام خون هرو تزیین کردم و به همه گفتم قایم شن و به پچه ها گفتم برن دو طرف در واسن و تا اومد برف شادی بریزن و بقیه فشفشه هارو روشن کنن و بعد من کیک رو به همراه پدر مادرم کیک آدرین میارم و کادوهامون رو میدیم همه گفتن باشه آدرین اومد و طبق برنامه همچین پیشرفت جالب بود که با اینکه ادرین میدونستم اما هیجان و تعجب داشت و من کیک سه طبقه رو آوردم بعد آدرین سریع اومد نزدیکم ومنو💏 بعد ادرین گفت درسته میدونستم اما این بیش از اون بود
خب این پارت تمام شد خودم نمیدونم کورا ۱۲ تاسیس کردم حواسم نبود
امیدوارم خوشتون اومده باشه
کامنت بزارید
داستان کوروش رو دنبال کنید
گود باید تا تست بعد
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالی من که داستان اون را دنبال می کنم
داستان کیو
داستان من چی