
می خوایم هویت هامون رو بدونیم لیدی : کت بزار بعد شکست ارباب شرارت بعد اون موقع قول می دوم که اولین نفر خودم هویتم رو بگم. باشه کت : باشه پس صبر می کنم تا اون موقع کت : ممنون که امشب رو برام ساختی لیدی : یعنی چی کت : ببین لیدی باگ من وقتی بچه بودم مادرم رو از دست دادم و بعد از اون پدرم دیگه نخندید و با هام کار نداشت و می سه گفت من کاملا تنها بودم تا وقتی که معجزه گرم رو گرفتم و. با تو آشنا شدم و امیدوارم که به روز هویت هامون رو بدونیم ممنون لیدی : ممنون که آمدی کت خواهش می کنم.
تیکی : مرینت می گم تو بالاخره تصمیم نگرفتی بین لوکا و آدرین و کت کدوم رو انتخاب کنی مرینت: تیکی اینم سوال بود تو پرسیدی ولی باید بهش فکر کنم با لوکا زیاد خوب نیستم درحدود یه دوست و آدرین رو نمی دونم از یه طرف هم به کت دل بستم نمی دونم بین کت و آدرین کدوم رو انتخاب کنم از ( زبان نویسنده : خوب بریم پیش آدرین ببینیم چی کار می کنه ) پلگ : آدرین تو نمی خواهی تصمیم بگیری آدرین : چه تصمیمی پلگ : بین لیدی یا مرینت کدوم رو
می خواهی انتخاب کنی آدرین : نمی دونم پلگ ای کاش می شد هر دوتا شون یکی باشند پلگ : راستی آدرین نمی خواهی به مرینت بگی چه حسی بهش داره آدرین : نمی دونم شاید وقتش نباشه ولی باید سعی کنم یه جوری بهش بگم پلگ : آدرین برو فردا بهش بگو آدرین : باشه مرینت : باید امشب زود بخوابم تا فردا زود بیدار شم
تیکی : مرینت تصمیم گرفتی مرینت : آره تیکی لو ما رو خط می زنم و به آدرین و کت فکر می کنم تیکی: مرینت فردا به آدرین بگو چه حسی داری مرینت : تیکی خودت می دونی که نمی تونم حرف بزنم تیکی : مرینت امروز چطوری تونستی حرف بزنی مرینت: نمی دونم تیکی خوب امشب زود بخواب تا فردا زود تر از همه برسی مدرسه مرینت : باشه من برم به مامانم بگم بعد بیام مرینت : مامان اگه اجازه بدید من امشب زود بخوابم سابین- : باشه عزیزم شب بخیر
مرینت : شب بخیر مامان و بابا تام و سابین--: شب بخیر دخترم مرینت : خوب بخوابیم تا بتونیم فردا زود بیدار شویم از زبان راوی داستان مرینت و تیکی زود می خوابن تا فردا بتونم زود برن به مدرسه فردای اون روز مرینت : خوب تیکی امروز یه کار مهم داریم باید هر جور که شده انجامش بدم پلگ : آدرین زود باش بیدار شو آدرین : باشه بابا بیدار شدم پلگ : راستی امروز یه کار مهم داری
یادت که نرفته آدرین : نه یادم نرفته پلگ : واقعا نظرت اینه آدرین : آره پلگ پاک : خوب امروز بعد از اینکه از مدرسه آمدی برو پیش لیدی آدرین : باشه باید به اون هم بگم که چه حسی دارم اما خودت که می دونی هزار بار بهش گفتم اما اون گوش نداده پلگ: حالا بهش دو باره بگو گوش می ده راوی : آدرین از همه زود تر رسید مدرسه و منتظر بود که مرینت بیاد آدرین : پلگ به نظرت خیلی دیر نکرده
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دنبالی بدنبال
های^^🍦
میدونستید یه کافه تاسیس شده؟🥤
اصمش کافه رویا هس!😽🍰
حتما تشریف بیارین 😐👌🏻
-مدیر کافه
های 😹🖐🏻
میدونستی یه ساندویچی تو تصچی هس؟😐💗
اصمش دریمه:/🥝
مال فاطی عه ملقب به پلیس ایو ^^🤍🌿
توش انواع غذاهای فست فودی پیدا میشه:)🍔
آدرس: کلیک روی پروفایل من•-•🌸
عاج موشی؟🫀
بله محدثم خداوردی و شما
های 😹🖐🏻
میدونستین به فرودگاه تو تصچی وجود داره؟😐💕
کافیه بیاین به پروفایل ما سر بزنین و به هر جایی که میخواین سفر کنیم 😽💚🥝🌿