
سلام اینم پارت سه ببخشید بیشتر از ۶ سوال نیست چون نمیشه خدایی الان چهارمین باریه که دارم تستو مینویسم و تا سوال ۳ میره دیگه بقیش رو نمیتونم بنویسم میگه not fond برای این اگه کمه دیگه به روم نیارن میدونم کمه
بعد از اینکه از جیمین جدا شدی رفتی ی سمت ماشینت و به جرثقیل زنگ زدی تا بیاد ببرتش و باز ب سمت خونت رفتی و تو راه رفتی به یه رستوران و غذا خوردی و رفتی خونت انقد خسته بودی ک یک راست شیرجه زدی رو تخت و خوابت برد ساعت دو شب ی خواب خیلی بد میبینی و از خواب میپری تو: هعیی کاشکی انقد تنها نبودم و الان یکی پیشم بود ک وقتی خواب بد میبینم بغلم کنه هعیی گوشیتو چک کردی ببینی جیمین پیام داده یا نه دیدی نداده و چون با هموم لباسایی تنت بود ک وقتی بیرون بودی و عوضشون نکردی رفتی لباساتو عوض کردی و باز اومدی. تخت ک بخوابی ولی خوابت نبرد ب بابات داشتی فک میکردی ک چرا اون کارو با تو کرد چرا تو شبی ک مامانو خاک کردن اون کارو کرد؟ بغضت شکستو زدی زیر گریه همیشه دوست داشتی وقتی داری گریه میکنی یکی باشه ک بغلت کنه و باهات حرف بزنه ولی خیلی تنهایی انقد ک گریه کردی خوابت برد صبح از خواب بیدار شدی و رفتی جلو آینه خوشبختانه با اون همه گریه کردنات چشات باد نکرده بود صورتت رو شستی و رفتی صبحونه خوردی و امروز هم باید بری دانشگاه هم کمپانی "تو بیگ هیت کار میکنی" تو:امروز روز خسته کننده ایه اَه گوشیت زنگ خورد و رفتی برداشتیش رئیست آقای هان سو بود تو:الو سلام بفرمایید آقای هان سو : سلام یونا خانم خوبی ؟ تو: ممنون شما خوبین؟ آقای هان سو: ممنون .. خواستم بهت بگم امروز کار تعطیله نمیخواد بیای کمپانی برو ی زره خوش بگذرون تو: آها ممنون ک خبر دادین🌻 هان سو: خواهش میکنم .. من دیگه باید برم . خدانگهدار تو: خدافظ **** لباساتو عوض کردی و حاضر شدی ک بری دانشگاه ** از خونه زدی بیرون و سوار اتوبوس شدی وقتی رسیدی یهو دیدی سوجین مث جنا ظاهر شد قلبت رفت تو دهنت میخواستی جیغ بزنی ولی نزدی سوجین:سلام سلام تو : بنال (خیلی صمیمین باهم) سوجین : امروز باید باهم بیای شهر بازی تو:هَننن سوجین : بیااا دیگه تو : اگه میخواستم بیام بهت میگم سوجین: باشه😒 **** رفتی تو کلاست استاد داشت درس میداد "تو رشتت عکاسیه " گوشیت کنارت بود مث همیشه ک یهو دیدی یکی بهت پیام داد
سلام من جیمینم حالت خوبه کیوت خانم ؟ میتونم صداتو بشنوم؟ **وایستادی چن دقیقه بگذره بعد جواب بدی ک فک نکنه منتظر بودی ** تو: سلام جیمین ممنون تو خوبی؟ صدامو ؟ ی دیقه واستا الان بهت میگم جیمین: آره خوبم ب خوبیت ... باشه *** تو: استاد میشی من برم بخش پزشکی دانشگاه استاد: حالت خوبه؟ ت: نه دلم خیلی درد میکنه با سرم استاد: باشه بروو تا خوب نشدی برنگرد تو : ممنون ... چشم استاد **** آره میتونی الان تنهام جیمین: آخ جون الان زنگ میزنم تو:☺☺ *** جیمین: سلام دوباره تو : سلام 😅 جیمین: آممم چیزه تو: چیزه؟ جیمین: از گفتنش ی زره خجالت میکشم تو: بگو دارم از فضولی میمیرم ک میخوای چی بگی جیمین: امشب باهام میای بیرون؟ یعنی منظورم اینه که میتونی امشب به من افتخار بدی و باهام بیای غذا بخوریم؟ تو: آمممممم خُببب باشه میام امشب جیمین : واقعااا وای خداا خیلیییی ممنونم ک میای .. عا راستی داشت یادم میرفت . امشب ساعت ۹ ی ماشین میاد دنبالت فقط آدرس خونتو بهم بده لطفا تو: خودم میام نیازی ب ماشین نیست جیمین: نه اینطوری خیال خودمم راحت تره تازه شبا خطرناکه ی دختز تنها راه بره .. مخصوصا برای تو ک انقد خوشگلی و کیوتی و جذابی تو:😅 باشه .. برات میفرستم جیمین . من دیگه باید برم سر کلاسم همین الانم ی چرت و پزتی گفتم تا بیام بیرون جیمین: سر کلاس ؟ چ کلاسی تو: دانشگاه جیمین: آهاا برو پس درست خیلی مهمه .. منم برم سر تمرینمون .. خدافظ دلبر تو: خدافظ ** تماستون تموم شد و تو رفتی شر کلاست
دانشگاهت تموم شد و داشتی میرفتی خونه که سوجین یهو دوباره جلوت ظاهر شد سوجین: میای باهام یا نه ؟ تو: ببخشید سوجین امشب با یکی میرم بیرم نپرس کی چون نمیتونم بهت بگم سوجین: آها باشه خوش بگذره . با ایم جو کیونگ میرم تو: اها خوش بگذره سوجین: بای بای تو: بابای 💛 به سمت خونت راه افتادی و رفتی تو ایستگاه اتوبوس نشستی یادت اومد ک باید برای جیمین آدرس خونتو بفرستی .. آدرس خونتو فرستادی سوار اتوبوس شدی ک یهو ی پسر کنارت نشست و دستشو گذاشت رو پاهات خیلی ترسیدی و سریع بهش نگاه کردی و دستشو از رو پاهات برداشتی دیدی هه مین همون پسره ای ک چن ساله اذیتت میکنه وقتی فهمیدی کیه سریع از روی صندلی بلند شدی و رفتی طرف راننده و بهش گفتی نگه داره شریع از اتوبوس پیاده شدی و دویدی سمت خونت رسیدی به خونت و زود رفتی تو درو قفل کردی و پرده هارو کشیدی و پنجره ها رو قفل کردی خیلی ترسیده بودی نزدیک بود بزنی زیر گریه ک یهو جیمین بهت زنگ زد جیمین: سلام کیوتم خوبی؟ تو: سسس لاااا ممم جیمییییننن ممنوووو ننن توووو خوووو بیی جیمین: برا چی صدات میلرزه ؟ چیزی شده؟ کسی اذیتت کرده؟ حالت بده؟ تو: نهه اتفاقی نیوفتاده فقط خیلی دویدم برا همینه جیمین: اها نگرانم کردی دختر "همش داشتی جلو خودتو میگرفتی ک یهو نزنی زیر گریه" تو: جیمین من الان نمیتونم حرف بزنم .. شب میبینمت خدافظ .. جیمین: باشه کیوتم .. شب میبینمت .. بابای ______________________________ تو: ولش کن گور بابای هه مین اَه پاشو برو دوش بگیر امشب میخوای بری بیرون .. **** رفتی دوش گرفتی ساعت ۶ شده بود و تو هنو لباستو انتخاب نکردی سریع با سشوار موهاتو خشک کردی و رفتی ک لباستو انتخاب کنی ی لباس صورتی کم رنگ خیلیی کیوت پوشیدی که تا زانوهات بود ک آرایش خیلی کمی کردی ی کفش صورتی مشکی پوشیدی و ک خیلی خوشگل بود ساعت ۸ و ۵۸ دقیقه بود آماده شده بودی ولی نرفتی دم در ترسیدی هه مین بیرون باشه به جیمین پیام دادی ک ماشینه چه شکلیه ؟ و کی میاد جیمینم گفت ی ماشین مشکیه هنو نرسیده رسید بهت ی تک میزنم ج
جیمین یهت تک زد و تو رفتی بیرون و ماشینو دیدی سوار ماشین شدی و راننده بردت به جایی ک جیمین هست ی رستوران خیلی شیک بود ولی خیلی خلوت بود و شهید فقط چهار نفر توی رستوران به اون بزرگی بودن رفتی داخل رستوران و با نگاه کردن دنبال جیمین میگشتی یهو دیدی ی پسر خیای جنتلمی با کت و شلوار مشکی پوشیده بود خیلی جذاب شده بود امشب ورژن هات جیمین رو میدیدی
جیمین میاد سمتت جیمین: سلام تو:سلام " رفتین سمت میزی ک جیمین رزرو کرده بود نشستین و غذا سفارش دادین داشتین غذا میخوردین ک جیمین دستشو گذاشت رو دستت و دستتو لمس کرد از وقتی ک اومدی پیش جیمین احساس آرامش و امنیت میکردی " ساعت ۱۲ شب بود پاشدین و از رستوران رفتین بیرون جیمین دوباره ماسک زده بود ک کسی نشناستش جیمین: دستتو گرفت و گفت : دستتو گرفتم چون میخوایم از خیابون رد شیم ماشین اونطرف پارکه بیا این ور من این ور اگه ماشین بهمون بزنه بیشترین آسیبو من میبینم و کمتر تو ☺ از حرفای جیمین تعجب کردی ولی مث ی دختر خوب به حرفاش گوش دادی و هرکاری که گفتو رو انجام دادی
رفتین پیش ماشین جیمین در ماشینو برات باز کرد و منتظر موند تا بشینس نشستی و درو بست و خودشم سوار شد پیش جیمین احساس امنیت میکردی مث وقتی ک پیش مامانت بودی یاد مامانت افتادی و بغضت گرفته بود ولی جلوی بغضتو گرفتی تا جیمین نفهمه رسیدین خونت دلت نمیخواست از پیش جیمین بری ولی مجبور بودی جیمین تا دم خونت باهات اومد تا مطمئن شه سالم میری خونت تو: ممنونم جیمین از موقعی که مامانم مرد تا حالا بهم خوش نگذشته بود و احساس آرامش نداشتم ممنونم ☺💛از سر شیطنت رفتیو لپشو بوسیدی جیمین: برای مادرت متاسفم 🌙 خیلی خوشحالم ک تونستم خوشحالت کنم😇 جیمین بغلت کرد و گفت : هروقت خواستی با یکی درد و دل کنی و یکی بغلت کنه من همیشه هستم ☺باشه اگه خواستی بهم بگو باشه؟ تو:چشم 😊 جیمین: خوب بخوابی باشه؟ فکرای بد هم نکنی خُب؟ تو: چشم 😊 جیمین: برو دیگه بخواب ، فردا دانشگاه داری اگه درس بگم نه؟ تو: چشم هرچی تو بگی 😊 آره فردا دانشگاه دارم جیمین: بابای کیوتم خوب بخوابی تو: بابای ..توهم همینطور 😍 خب اینم پارت ۳ 💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام گلم توی تست قبلیت یه نظر دادم لطفا ببینش مرسی💞💞💞
اسم ها را از توی زیبا ی حقیقی برداشتی؟ چون ایم جوکیونگ و سو جین تو اون بودن😁😆
اره😂😂 اسم دیگه ای ب ذهنم نرسید😂😂
احساس می کنم زیبایی حقیقی دیدی نه؟
آره