8 اسلاید صحیح/غلط توسط: فی فی🥺💔 انتشار: 3 سال پیش 45 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام اینم پارت 5 بلخره اومد 🥳 من یک شنبه امتحان ریاضی داشتم برای همین خیلی طول کشید تا این پارت رو بزارم ❤️🌹هانی من ناظرعزیزم شخصی نکن!!...تازه داستان شروع شده پارت های بعد غافلگیری در راه داریم 😉
قبل از خوندن حتما اینو پلی کنین:
02. Piano Sonata No. 14 in C-Sharp Minor, Op. 27, No. 2, Moonlight Sonata I. Adagio sostenuto - Ludwig van Beethoven
قشنگ تر میشه موقع خوندن آنچه گذشت :(((هروقت که بخای میتونی بخوابی من منتظر بیدار شدنت می مونم💔😢......پارچه ای سفید روش انداختند.....حمله قلبی!!!؟.... عضا همگی باهم :(😍خوشکله).... شرط روی لباس جدیدی که خریدی...... اگر من بردم باید کل شب در اختیار من باشی 😏......نوچ. نوچ..... دستت رو شد جوئن جون کوکی 😡😈...... حالا باید تقاسش رو پس بدی..........چیزیت که نشده بود من نبودم؟؟... نمی خوای داخل مهمونم کنی؟...BTS.... آره همین بود....چی!!! این دیگه چه شرطیه 😮‼️)))
همون لحظه نامجون و جین غذا رو آماده کرده بودند و رفتند که غذا بخورن 😋....همه روی میز نشسته بودن.... میز غذا با دستمال های تزئینی و بشقاب های سوپ خوری کنار هم قرار گرفته بود... جیهوپ :(جین واقعا قراره بهمون یه غذای آبکی بدی؟؟ هیچی درکنارش نیست؟!!) جیمین :(پس اون همه مواد غذای که گفتی بخرم همش اینه؟!!) جین :(یه جوری حرف میزنی انگار خودت پولش رو دادی... 😆با کارت تیهونگ خرید کردن رو همه بلدن🤣) تیهونگ که تا الان از گرسنگی فقط منتظر غذا بود با این حرف جین چشاش چارتا شدن..... تهیونگ :(چی... چی... گفتی الان.... میشه دوباره تکرار کنی؟؟ 😵 اینجا چخبره؟؟.... کارت منو از کجا کش رفتید؟؟ 💔😡😤).... جیمین با حالت لجبازی گفت..... جیمین :(خب که چی الان ؟؟ مگه چی شده....دوقرون پول بوده دیگه... از کارتت رفته....)... تیهونگ که تا الان خودش از دست کوک و گرسنگی حال نداشت الان دیگه خونش به جوش اومده بود....پاشد و دنبال جیمین افتاد.... جمین :(یا خدا داره میاد!!) جین :(تا تو باشی کرم نریزی👻) نامجون :(پاشو در رو الان که بشی قالی چهل تیکه!!)..... جیمین سریع بلند شد و فقط میدوید و دنبالش تیهونگ.... تهیونگ :( صبر کن پدر س*گ اگه چيزی نشده.... خب از کارت خودت می کشیدی 😤) جیهوپ و کوک اون وست داشتند تخمه می شکوندن... که....
(مادر بزرگ اته *اته =) =:( چی!!! این دیگه چه شرطیه 😮!!..... اصلاً این BTS دیگه کیه آخه... چطور تونسته همچنین حرف مزخرفی بزنه😢)... *:(اته آروم باش منم نمی دونم تنها چیزی که گفت همین بود...)=:( .... باشه... انجامش میدم... انگار باید خودم سردر بیارم...)... *:(اته.. حق.💔.. تا پس فردا بیا ایران...خوبیت نداره خاک سپاری دیر انجام بشه...اون هاهم میان... میدونم دل خوشی ازشون نداری .... ولی بخاطر برادرت هم که شده بیا!! باشه؟؟).. =:(مامان نگران نباش سیع میکنم خودمو برسونم....خیلی کارا هست که باید انجام بدم... سلام به بابا برسون) *(باشه عزیز دلم خداحافظ)...سلنا که تا اون موقع با صدای بلند گو تلفن به حرف های اته و مادر بزرگش گوش می داد.... نفس صدا داری کشید.... سلنا :(اههه... خب اته بسته چرا غم برک گرفتی دختر..... الان موقع اینکه بگی چرا اینجوری شد یا اونجوری نیست... اته :( 💔راست مگی.... خیلی کار ها هست که باید انجام بدیم... سلنا :(نظرت چیه من غذا رو آماده کنم تو هم بری یه دستی به صورتت بزنی!!).... اته:(آره راست میگی یادم رفته بود صورت خوشکلم با گریه کردن خش میفته!!!).. سلنا :(از خودشیفته.. 😂... منو ببین تو فکر کیم..... اته لبخند با لبخند کم رنگی که روی صورتش نقاشی شده بود حرکت کرد..... بقضی داخل گلوش بود که آزارش می داد....سوزشی سمت چپ قفسه سینش احساس کرد... از درد سر جاش خوشک شده بود.... درست رو به روی اتاق برادرش ایستاده بود..که دیگه توان نگه داشتنش رو نداشت..بقضش ترکید و وارد اتاق برادرش شد..اته :(اره 💔....شاید...نه....من بودم که باعث شدم بمیره 😭...حق....آییی!!..نه دوبارههه!)...دقیقا کنار تخت برادرش ایستاده بود...که بیهوش روی تخت افتاد....10دقیقه بعد... سلنا :(پس چیشد کجا موندی اته!؟...اته!! چرا جواب نمی دی!!.... نکنه حمله قلبی داشته باشه 😨...خدایا خودت کمک کن.... با عجله سمت اتاقش به راه افتادم.... اما در اتاق برادرش چرا بازه؟؟؟.. نکنه... سلنا به سمت اتاق برادرش رفت و در رو باز کرد..... اته!!! 😮....
تیهونگ :(بلخره گیرت آوردم..... فک کردی خیلی خوشمزه ای؟.... زود باش حرف بزن چرا بدون اجازه کارتم رو برداشتی؟).... لباس جین گرفته بود... دونفر در حال نفس زدن بودند.... که جیمین به حرف اومد :( آر... ههه.. آروم باش اول....ههه....ولم کن....ههه..لطفا...) تیهونگ با نفس زدن ولش کرد.....جیمین :(یعنی واقعا نمی خواستی پول مهمونی که باید خودت می گرفتی رو بدی؟؟😂) تیهونگ :(چرا زررر الکی میزنی!!! 😡
شوگا:(خب مگه امروز روزی نیست که به گروه ملحق شدی؟ 🤣)... تیهونگ :(چی... چرا... فکر کنم امروز بود....) قیافه تیهونگ اون لحظه دیدنی بود..... فقط نگاه مات و مبهوت معصومانه اون لحظه ... که همه رو به خنده انداخت....نامجون :(😂دیگه بسته.... با صلح و آرامش بیاید کنار هم بشینیم و امشب رو جشن بگیریم..)... تهیونگ با قیافه مشکوک اومد و پشت میز نشست.... جیمین هم لبخند به لب نشت.... نامجون یه ظرف سوپ خوری که مشخص نبود داخش چیه و روش یه در داشت روی میز گذاشت و نشست... نامجون :(خب شام یه غذای خورشتیه😌..)... در ظرف باز کرد.... عضا با دیدن خورشت سبز لجنی رنگ مواجه شده بودن...و دهنشون باز مونده بود..... جین :(این خورشت سبزیه ایرانیه بفرمایید نوش جان.... 😁😌).... شوگا :(امممم 😋بوی خیلی خوبی داره....)جین:(معلومه بوی خوبی داره 😌)....همه داخل ظرف های سوپ خوری سفید رنگی که جلوشون بود خورشت گذاشتند....و بعد از خوردن اولین قاشق تعم بی نظیره......
تعم بی نظیر....حال بهم زنی احساس کردن....عضا:🤢) تیهونگ حالش بد شد و سریع به دست شوی پناه برد....جین و نامجون که تازه فهمیده بودند بجای سبزی خورشتی از جلبک خورد شده قرمز سبز استفاده کردند.... بهم نگاه می کردن...انگار که داشتند ذهن همو می خوندن..... نامجون :(😰) جین :(😁).....شوگا و جیهوپ همونجا هرچی تو دهنشون بود خالی کرد تو ظرف.... جیمین پشت سر تیهونگ.... کوک هم همونطور با لپ های باد کرده نمیدونست کجا خالی کنه....چند دقیقه بعد.... همه کنار هم نشسته بودن و فقط نگاه جین ونامجون میکردن...که نامجون این سوکت باز خاست کننده رو شکست....نامجون:(...خب...میدونید....خورشت سبزیه خب دیگه..... تعمش بد مزه بوده دیگه...جین:(اره... خب...فهمیدم خیلی هم خوشمزه نیست....)....شوگا:(به هر حال الان داریم از گرسنگی تلف میشیم)....جیهوپ :(من میخوام پیتزا سفارش بدم کی میخواد؟)....همه باهم دستشون رو بردن بالا....جیهوپ :(اوکی.... پولش هم باید جین و نامجون بدن..)... جین و نامجون :(اوکی)...
تاریکی، در سیاهی شب شده بود؛ کابوسی بهتر از خوشحالی هاش...... تاریکی، دنیا شده بود.....خودش رو در سیاهی دنیای رویا می دید..... انگار که مانعی برای دیدن رویا وجود داشت.......دستی که جلوی چشماش رو گرفته بود..... برداشته شد.....بادیدنش..... اشک از چشماش..... مثل بارون بهاری روی گونه هاش جاری شدن........ محکم درآغوش هم کشیده شدن....باورش نمی شد....اون اینجا بود.....درست در آغوش دستای اته...خاطرات یک روز قبل از مرگ برا درش شده بود کابوسی در دنیای رویای اته...//فلش بک سلنا // سلنا به سمت اتاق برادرش رفت و در رو باز کرد..... اته!!! 😮....بادیدن اته که بیهوش روی تخت افتاده بود شوکه شد....بسمتش رفت و درست روی تخت گزاشتش...... سلنا:( اته....پاشو!!!..... چرا انقدر بدنت داغه😨..... چرا صورتت خیسه!!!....) اته بخواب عمیقی فرو رفته بود... که شروع به ناله کرد..... اته (حق....منو تنها نزار...)سلنا :( اته...اته بیدار شو..... داری کابوس می بینی) آب پاشی که برای آب دادن به گلهای لب پنجره رویه میز بود برداشت..... اته رو خیس کرد....اته شوکه بیدار شد..... اته:(اینجا چخبره!! 😲... چرا خیسم کردی!!! ؟)... سلنا:(وای ترسوندیم هر کاری میکردم بیدار نمی شدی اته...کابوس دیدی؟!! .. داشتی تو خواب ناله می کردی.... انگار خواب بدی دیدی) اته :(نههه....کابوس نبود... خواب خیلی خوبی بود) سلنا:(منو نخندون 🤣...کابوس دیدی... داشتی ناله می کردی!!) اته:(خواب خیلی خوبی دیدم...تمام آخرین لحظه قبل مرگش رو دیدم... حق... فقط تو خواب که میتونم ببینمش💔😢..)سلنا :(اته 💔😔... هنوز بدنت خیلی داغه بیا بریم غذا بخوریم باشه!؟) اته :(اره راست می گی بریم دلم خیلی ضعف رفته 🤤)....باهم غذا خوردن.... چند دقیقه بعد....سلنا:(اما اته واقعا BTSکیه؟... فکر کنم اسمش شنیدم ولی درست یادم نیست...) اته :(الان میفهمیم... داخل گوگل خیلی چیزا پیدا میشه...)...تلفن همراهش که روی میز بود برداشت.....نگاهشون روی صفحه کامپیوتر جمع شده بود.... اته :(.... خب. B... T.. S... اوکی سرچ...گوگل :( بیتیاس(BTS)گروه موسیقی /نمای کلی/آهنگ ها/عضا/آلبوم/ویدئو ها
اته :(امم... نمای کلی چی داریم؟.. اته از روی متن شروع به خواندن کرد....... بیتیاِس که با نام بَنگتَن بویز نیز شناخته میشود، گروه پسرانهٔ هفت نفرهٔ اهل کره جنوبی است. تشکیل این گروه از سال ۲۰۱۰ آغاز شد و در سال۲۰۱۳،زیر نظر بیگ هیت اینترتینمنت شروع به کار کرد. اعضای گروه — جین، شوگا، جی-هوپ، آراِم، جیمین، وی و جونگکوک — در ترانهسرایی و تهیهٔ بیشتر آثار خود مشارکت دارند....
سلنا:(گروه موسیقی؟💔 برادرت مرده.... اینا حالشون خوبه واقعا...) اته:( 😪دست رو دلم نزار فکر میکنی برادرم براشون مهم بود 💔....منو ترک کردن اما از برادرم استفاده کردن تا به اهدافشون برسن!! 😢🖤..)سلنا:(این خیلی مسخرس....ولی بیا قسمت عضا رو ببینم 😃) اته :(باشه😆)....چشماشون چهار تا شده بود....اته وسلنا آب دهنشون رو صدا دار قورت دادن
وباهم گفتند.....:(اینارو🤤...).. سلنا:(چقدر جیگرن اینا... اته قراره دوهفته دیگه با اینا هم خونه بشی 😂...اته :(خدا به دادم برسه..... کی گفته من اینارو میبرم خونه خودم.... اصلا راه نداره.... با هفتا پسر تو یه خونه.....اونم با اینا...)سلنا :(از خداتم باشه.... ببین چه خوشکله جین... من روش ک.. راش زدم همین الان... اته :(...حالا میفهمم چکاری ازم خواسته.....هههه....میخواد منو برشکست کنه.... من تمام هفته با اینا باشم..... کارم چی میشه.... شرکتو چیکارکنم...سفرای کاریم چی میشه... نمی تونم که اینا رو دنبال خودم ببرم....تازه باید برنامه سفر اومدنشون به ایران وتمام هزینه هاشون بامنه )سلنا :(اته... مهمون کردن هفتا پسر...چند روزی میزبانشون بودن آنقدر هاهم سخت نیست...) اته:(سلنا باید کار هارو تقسیم کنیم 😁میدونی که چی میگم!) سلنا:(نه اصلا فکرشم نکن لو میریم.... من نمی تونم خودمو جای تو جا بزنم با اینا باشم... بعد تو بری... قرداد شرکتی ببندی!! کور خوندی اته...) اته :(سلنا جونم.... خودت می دونی من نمی تونم..هم زمان دوتا بشم.... اصلاً تقسیم بندی میکنیم.... بعضی وقتا من با هاشونم... تو قرار داد ببند.... تو باشی من قرار داد می بندم 😁... ترو خدا سلنا....) سلنا :(اته اصلاً امکان نداره.... فکرشم از سرت بیرون کن...اگه مجبور بشم برم پیش خانوادت اونا منو میشناسن....
عسلم ناظر مهربونم شخصی نکنن...این پارت بعد از سال ها منتشر شد 🥳... ولی چرا تا اینجا اومدی ولی لایک نمی کنی!! من برای این پارت بیش از دوساعت وقت گزاشتم....لطفا حمایت کند و با کامنت هاتون بهم انرژی بدین....نظر بدین بگید چه اتفاقی می افته از چیزایی که دوست دارید اتفاق بیفته یا حدس می زنید...ببخشید دیگه اگه کم بودش
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
های"کیوتم•-•🍡🍶
اگهفالومکنیقطعابکمیدم!^^🔗🦋
منقطعاهرپستتوحمایتمیکنملاو🪷🌸
__________🌿___________
اگهمشکلیهستپاککن🌼☁واگرمنیستپینپلیز🍁🍃
پارت بعد کو ؟😐👊👥
سلام فی فی هستم با اکانت برادرم دارم پیام میدم 🙂 باید بگم که امتحاناتم شروع شده و سال نهم هستم 💔وقت نکردم این هفته تستچی بیام 😢اما شنبه پارت بعد میزارم 💖