سلام اینم پارت ۴۶ ناظر جون منتشر کن.
سلام برو بعدی
لیدی باگ: کت نوار🤔؟ خوبی🤔؟ پیشی🤔؟ لطفاً چشماتو وا کن داری میترسونیم🤔؟ کککککککتتتتت (با داد گفت) لیدی باگ: دکتررر و بعد دکتر میاد و معاینش میکنه و بعد میگه: چیزی نبوده بخیه هاش باز شده بود لیدی باگ: 😨 خ...خوب .. میشه؟ دکتر: آره ولی یکم دیر تر 😉 دکتر میره و لیدی باگ کنار کت میشینه (۱ روز بعد) آروم آروم کت بیدار میشه کت نوار: بانو ... درد ... دارم 😣 لیدی باگ: پیشی جون درکت میکنم دکتر گفته امروز خوب میشی😊😉 کت نوار: من ... به ... حرف ... دکتر ... و ... پرستار ... اعتماد ... ندارم ... ولی ... به ... حرف ... تو ... اعتماد ... دارم 😍 لیدی باگ: پیشی جون استراحت کن تا بهتر شی 😘
( ۳ ساعت بعد و الان ساعت ۲ هست) لیدی باگ: قاررر قووررر (صدای شکم لیدیه گشنشه😂) کت نوار: بانو گشنته الان حالم خوبه اگه دکتر اجازه بده بریم رستوران (بعد دکتر اجازه میده و میرن رستوران😉) هم میرن تو و میشینن همه با هم پچ پچ میکنن یکی میگفت: لیدی باگ که از کت نوار بدش میومد حالا باهاش اومده رستوران😨 همه همینو میگفتن که یهوووووووووووووووو لیدی باگ بلند شد و با داد گفت: من الان ق.ش.ا.ع (بر عکس بخونید) کت نوارم (قیافه لیدی باگ: 😎 قیافه کت نوار:🍅 قیافه مردم:😳)
و بعد لیدی باگ میشینه. لیدی باگ آروم میگه: پیشی قرمز شدی😳؟ کت نوار: درسته من قرمز شدم ولی تو بنفش شدی😂 لیدی باگ: و...واقعاً🤔؟ کت نوار: آره 🤣 و بعد گارسون میاد و میگه: سلام بر ز"و"ج ابر قهرمان پاریس ممنونم که رستوران مارو انتخاب کردید چی میل دارید (کت نوار:🍅 لیدی باگ:🍅) کت نوار: هر چی بانوم بخواد منم میخوام😍 لیدی باگ: خب پس دوتا استیک بیارین گارسون: چشم و میره و بعد از ۵ دقیقه استیک ها رو میاره و بعد کت و لیدی باگ میرن خونشون
(نکته: آدرین تو حال و مرینت تو اتاق) آدرین: بانو😍؟ خوابم میاد بیا بریم بخوابیم😉 بانو🤔؟ و بعد میره تو اتاق و میبینه مرینت خوابه و بعد میره و پیشش میخوابه (بازم میگم ای خوابالوها😂) (نکته: ساعت ۲:۳۰ ناهار خوردن تا ساعت ۳ اومدن خونه و الان که ساعت ۳ هست گرفتن خوابیدن😉) (ببخشید کم بود الان ساعت ۱:۲۴ هست و مغزم کار نمیکنه ببخشید)
تموم شد خداحافظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داداشی توی یک تست از لج بازی هام با تو و داداش آریام تعریف کردم🤣😜
منتشر شده لطفا برو به آخرین تست من
😂 دیدم و م ردم از خنده
عالییی بود ممنونم😘
خوشحالم که تونستم بخندونمت😍❤️
❤️😘😘😘❤️
داداشی بکار بگم میکنی؟
چیکار🤔؟
😘😘
میشه تو مسابقه ادیتم شرکت کنی🥺
دارم سعی میکنم ادیت بزنم 😉
😍😍😍ببینم سلیقه ی آبجیت رو میدونی یا نه😁💓
داداشی عکس پروفایلم رو دیدی😉
اگر دیدی بدون خودمم😁
یعنی پروفایلم عکس خودمه
آره دیدم و عکس رو هم جوری که در توانم بود ادیت زدم امیدوارم خوشت بیاد😉
❤️😁😍
ی سوال🤔
این ای که دزده چ‌ا‌ق‌و رو فشار میده منو یاد ی داستان میدازه😅
کلک بگو از کجا الهام گرفتی🤔
واقعا یادم نمیاد چه داستانی هست که اینطوری باشه
توروخدا مرگ آبجی بگو یادم نمیاد مغزم هنگ کرده آنقدر فکر کردم🥺🥺🥺
بگو که سرم درد گرفت روزه هستم حال فکر کردن ندارم😴🤤😓
نمیدونم به ذهنم اومد منم نوشتم😐
خدایی منو بد تو فکر ی داستان برد😬🤯
من داستان زیاد خوندم شاید تو اونها هم بوده نمیدونم پارت ۴۷ اومد😉
اومد؟منم اومدمممم
آره اومد آبجی برو بخون😉
خوندم کامنت هم گذاشتم 😘
ممنونم😘
❤️❤️❤️
داداشی من سحری پا میشم مینویسم به ذهنم استراحت نمیدم😂
ولی بگم تلافی میکنم اونم بدددد😁😤