بقیه روز توی تختم آروم اشک ریختم و از خدا مرگم رو خواستم. پهمه چیز از تحملم خارج بود... هر شبی که به خواب می رفتم حس می کردم نمیتونم دیگه دووم بیارم، دیگه نمیتونم زنده بمونم، دیگه بیدار نمیشم...ولی هر روز صبح با احساس درد بیدار می شدم و می فهمیدم هنوز آزاد نشدم...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
اجییییییییییییی دستاورد دومت مبارکککککککک 🥹
عهه مرسییییی(منی که خودم دقت نکرده بودم😂💔🌹)
دیگه وقتی آجیعی مثل من که صبح تا شب پروفایلتو چک میکنه چطور نفهمم؟! 😂البته که تو مدارس پاتوق زدنام تو پروفایلت کمتره 🥱😂
پروفایلتو چک میکنه داری *
نمیدونی چقدر مثل همیشه عالی بود آجی. واقعا واقعا واقعا چطور انقدر استعداد داری؟؟ خیلیییییییییییییی معرکه بود
ههه ممنوووووونمممممم🌹✨💕
چرا دقیقا زندگی منم اینجوریه...!؟
هعی
این داستانات مثلا برای چند وقت پیشه؟ یا برای همین روزاس..!؟
راستش چند وقتیه حالم بهتر شده اینا مال چند وقت پیشن ولی فکر کنم بقیشم بتونم ادامه بدم
قبلا میدیدم تستات رو..
یه مدت بود نمیدیدم ببخشید کلا گمت کرده بودم
نمیدونم منو یادته یا نه...
!؟
اره هست:)
:)
الهی
فدای تو شم اجی جونم
خدا نکنه🌹
خدا بکنه