❤لیدی باگ و کت نوار❤۳۸❤

سلام برو بعدی

(نکته: میخوام یکم درباره اون پسره و دختره حرف بزنم اسم پسره: مایک - اسم دختره: لینا - و اونا معجزه گر دارن لینا معجزه گر: روباه و مایک هم معجزه گر طاووس حالا بعدا میفهمید که چی میشه که اینا معجزه گر دارن و اومدن تا آدرین رو از مرینت جدا کنن و بین اونا تفرقه و فاصله بندازن) (نکته: مدرسه تموم شد و اومدن جلوی در مدرسه) آدرین: اوه مرینت یادم رفت کیفم رو بیارم من میرم بیارم تو همینجا وایسا مرینت: باشه آدرین رفت و برگشت و با صحنه ای مواجه شد که قلبش درد گرفت💔

مرینت رفته بود تو ل.غ.ب (بر عکس بخونید) مایک آدرین گریه کنان از اون منطقه گذشت (نکته: بریم چند دقیقه قبل وقتی که آدرین رفته بود کیفش رو بیاره) از زبان مرینت: دیدم که آدرین اومد بیرون و سریع پرید ل.غ.ب (بر عکس بخونید) کاگامی (کاگامی اونجا چیکار میکرد🤔؟) و قلب مرینت شکست💔 و سریع دوید و رفت خونه و رفت تو خونه دراز کشید و هی گریه میکرد (نکته: اونا سنتی مانستر بودن)

تیکی: مرینت ، آدرین هیچوقت اینکار رو نمیکنه مطمئنم یه جای کار میلنگه مرینت: نه 😭 تیکی 😭 خودت که دیدی اون منو ت‌.س.و.د (بر عکس بخونید) نداره 😭 تیکی: امکان نداره یعنی چیشده🤔؟ حالا بریم سمت آدرین. پلگ: آدرین مطمئنم اشتباه شده این قضیه بوی پنیر کپک زده میده آدرین: نه پلگ😭😭 هیچی نشده اون مایک ی.ض.و.ع (بر عکس بخونید) بانوم رو ازم گرفت 😭 پلگ: باید برم پیش حبه قند (نکته: اینو پیش خودش گفت پلگ) و پلگ میره پیش تیکی

مرینت: تیکی دلم برای آدرین تنگ شده ولی حیف که اون یکی دیگه رو ت.س.و.د (بر عکس بخونید) داره که یهووو پلگ وارد میشود مرینت: پلگ اگه آدرین تو رو واسه عذر خواهی فرستاده بگو قبول نمیکنم پلگ: چی میگی تو اولا سلام دوما تو باید ازش عذر خواهی کنی بخاطر اون کار بدت مرینت: من؟ کدوم کارم؟ (پلگ همه چی رو توضیح میده) مرینت: نه بخدا من همچین کاری نکردم و بعد مرینت همه چی رو توضیح میده و پلگ میگه: نه بابا آدرین هیچ وقت اینکارو نکرده باور کن مرینت: پس کار کی بوده؟ پلگ: نمیدونم🤔 من میرم به آدرین همه چی رو میگم بعد میگم ساعت ۸ بیاد رو برج ایفل به شکل کت نوار تو هم به شکل لیدی باگ بیا مرینت: باشه برو

تموم شد خداحافظ