
سلام کی عاشق جونگکوک هست من که خیلی دوسش دارم😍 اصلا عاشقشم😂💏
سلام بچه ها😏 به تست من خوشومدین😘 من عاشق جونگکوکم از طرفدارانشم 😍اصل اسمش جونگ کوک هست ولی من جونگکوک مینویسمش😶 خوب بگذریم برای پارت اول داستان اماده اید😊 کامنت اخر فراموش نشود😅 قبل داستان باید یکسری توضیحات بدم 😉اینجا شمانقش جون می رو دارید 😏و به جای اون هستید تا یکسری اتفاقات جالب و هیجان انگیزو پشت سر بذاریددرکنار اعضای بی تی اس و جونگکوک😵😍 امیدوارم از این داستان که اولین داستانم هست لذت کافی رو و حتی بیشتر ببرید 😁😐بریم برا داستان😚😏........
واییییی دوباره یک روز خسته کننده تو سئول 😏زمستون و هوا سرده منم که یه بیکار علافم😒....بعد کلی غرغر😣:مامان:خب برو سرکار دختره بیکار 😂😬(ممکنه از کلمه من استفاده کنم منظورم همون جون می هست😏) من:ولی کارکه همین جوری نریخته تو خیابون که من برم جمش کنم 😂😘مامان :خب خبه انقدر بلبل زبونی نکن😒 مگه نمیبینی منو برادرت باچه زحمتی پول درمیاریم😐 بعد فوت بابات😑😢 بعد کلی گریه ...😒😲من :خوب باشه😒 الکی اشک تمساح نریز 😡😉لطفا میرم ...مامان :بگیر ؟!من: این دیگه چیه؟؟ مامان :یه ادریس از کمپانی بیگ هیت هست😑 اونجا یه کافه هست😮 که کارمند نیاز داره 😕من با کلی خیال الکی😇💌👶💏😍😏... چراخودت نمیری؟؟😰😓مامان: من کار دارم😎 برای تو که بیکاری گفتم 😉من :باشه حالا میرم ببینم چی میشه😒😏😑 (بچه ها لطفا خودتونو جاش بزارین تا حسش را درک کنید).....
چند دقیقه بعد...جون می:یعنی من واقعا الان برای تست کلفتی یاهمون بردگی اینجام😂😬مامان:نیو وردمت که غرغر کنی ها گفته باشممممم .......جون می:باشه بابا ..ولی درکت نمیکنم....چند لحظه بعد در داخل راه رو...دارم با گوشی حرف میزنم📱..جون می: اره یونگ می...(یونگ می مثلا اینجا دوست صمیمیتون هست😑😃)قضیه اینتوریاس که گفتم 😐😣...یونگ می : زیاد سخت نگیر دختر😊 مطمعنم که اینجا چیزای خوبیم پیدا میشه فراموش نکن که کمپانی بی تی اس هست 😍😘😒کم کم دارم بهت حسودی میکنم 😳😝جون می : نه بابا من که یه فرد مشهورم تا حالا این اطراف ندیدم😟😏 ......
سرم همین طور که پایین بودو داشتم باگوشی حرف می زدم یک هو خوردم به یک نفرو افتادم زمین😑 گوشی از دستم افتاد📱 به همون نفری که خورده بودم بهش دستشو اورد سمتم✋ و گفت: ببخشید عجله داشتم ندیدمتون... گفتم :مهم نیست💖 همین که چشمام و باز کردم دیدم... واییییییی ....خداااااای... من جونگکوک💘 یعنی همین الان من به یه ستاره جهانی 😭😎درزمینه موسیقی برخوردم😍 باورم نمیشد انگار خوشکم زده بود😁 دستشو گرفتم و بلند شدم 😵😶حق با یونگ می بود 😂اینجا فوق العاده است😏 یونگ می هم هی از پشت تلفن صدام میکرد 📱نمیدید چقدر کار دارم😂😏.....جونگ کوک خم شدو گوشیمو داد بهم سریع از جلوم رد شد😣و مثل برق رفت⚡ ولی من هنوزسر جام مونده😉 بودمممممم.....
از زبان جونگکوک.....اجرام تازه تموم شده بود 🎦که از در پشتی اومدم پیش یی چوااا😐...(یی چوااا تنها کسی هست که جونگکوک دوسش نداره ولی وانمود میکنه که دوسش داره بخاطره پدرش ،،پدرش می خواد اون با یی چوااا ازدواج کنه)😑😕😇😠 مثل همیشه بهم گفت :که دوسم داره پدرش رئیس کمپانی بیگ هیت هست😵 ،،ولی خوب میدونی چیه من دوسش ندارم 😏بخاطره پدرمه که وانمود میکنم دوسش دارم 😟😑خلاصه همینجوری بود که یکی بهم زنگ زد📱 وای ار ام هست💖 باید برم وقت تمرین و یادم نبود😏 جواب دادم گفتم :دارم میام ....گفت :عجله کن😒 گفتم :باشه رفتم تو راه رو سرعتم از یه یوز پلنگم بیشتر شده بود😘😂 که نفهمیدم چی شد که خوردم به یه دختره باموی بلند مشکی حالت دار😅 افتاد روی زمین ازش معذرت خواهی کردم😊 و بعد دستم و گرفتم سمتش تا کمک کنم بلند شه 😍اول کمی خشکش زد 😏ولی بعد دستمو گرفت و بلند شد منم سریع رفتم موقعی که داشتم میرفتم هنوز اونجا بود که یک باره حس کردم که حسه عجیبی به اون دختر پیدا کردم😏😍😘 نمیدونستم که اون حس،،حسه چیه😰💖.....
اومیدوارم از این تست خوشتون اومده باشه نظر بدین کامنت فراموش نشودممنون از همکاری شما عزیزان پارت بعدی به زودی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوب بود💙
اما لطفا اتفاقاتشو جدید کن 😊
و اگه هیجان انگیز باشه خیلی خوب میشه😃
پارت بعدی هم بزار مرسی😊
سلام
چشم حتما میزارم یکی دوبار تاعید نشد که اونم حله
اتفاقای جدیدو ماجراجوییم که زیاد داره نگران نباشید😅
تنکس💜💜💜
ببین داستانت خوبه هاااا😍
ولی قسمتی که خورد بهت و گوشی از دستت افتاد دقیقا مثل داستان من بود.
ولی در کل خوب بود❤
سلام
من تا حالا داستان شمارو نخوندم اگه اسم داستانتونو بگید برم ببینم ممنون میشوم
داستانتون و خوندم شما نوشته بودید شونه به شونه بهش خوردین و گوشیتون افتاد تو گودال بعدم سرش دادو بی داد کردین مال من یکم متفاوت بود دقیق اونجوری نبود که......
ببین اگه نمیدونیــ..... بین بیب ما کلی طایفه ت کره دریم طایفه کیم طایفه مین... حالاتو زدی جئون می اسم طرف می هست؟ ناموصا؟:| لااقل میزدی جئون می هی :| بمولاکه:|
میدانی چیه؟؟؟ خیلی خوفهههههه😍😍😍😘😘😘
پارت بعدی رو زود بزار اونییی
انیو فعلا👋👋💜💜💖💖
شت چه زود حس پیدا کرد آخه یه (به قول خودت) ستاره جهان موسقی چطوری میتونه با برخور به ی دختر بهش حس پیدا کن خیلی غیر منطقی من که نمیتونم بفهمم 😐
سلام
منظورم این بود که تا حالا هیچ حسی حتی به پدرو مادرش اینطوری پیدا نکرده بود چون همش از بچه گیش وانمود. میکرده خسته شده بوده او دنبال عشق میگشته ازهمون بچه گیش وانمود میکرده یی چوااا رو دوس داره.......
باحاله ادامه بده😍
پارت های بعدی در صف برسی میباشد لطفا به داستان بی تی اس خوناشام میشوند هم سربزنید درسته هنوز منتشر نشده ولی جلوتر که بره هم باحالش میکنم هم ماجراجوییش میکنم وهم درفصل بعدش اسمشو عوض میکنم