10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Mochi:) انتشار: 3 سال پیش 315 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب چون دو روز بود نذاشتم دوتا پارت باهم گذاشتم فقد حمایت یادتون نره گایز 💙🐋
تو ماشین تهیونگ داشتیم با اسلی میرفتیم سمت خونه جیمین سرعت ماشین 150 تا بود من فقد از شدت ترس هر سه تا صندلی های عقبو چسبیده بودم اسلیم هی میگف ته اروم برو ته! اما خو ته انگار کر شده بود سرعتو هی زیاد میکرد بدتر نمیدونم چرا خبر بارداری سلین انقد تهیونگ عصبی کرده بود 😐 رسیدیم خونه جیمین تهیونگ ماشینو نگه داشت درو باز کرد رفت بیرون اما نبست درو اسلیم بدو رفت دنبالش منم درارو بستم و رفتم
وارد خونه جیمین شدم واسه اولین بار معر..که ب..ود بود خیلی گشنگ بودددد رفتم دنبال تهیونگ دیدم نیس یهو اسلی و سلین دیدم رفتم سمتشون ب سلین سلام دادم بعد ب اسلی گفتم کجان؟ گفت تو خونه دارن حرف میزنن(اینا تو حیاط بودن) بعد چند میم صدای داد جیمین اومد بعدش اومد بیرون جاو سلین گف عشقم مگه تو حامله نیستی؟ سلین:واااا بچه اینجا تو شکممه دروغم چیههه؟ (افکار ا/ت:نمیدونم چرا احساس میکردم داره دروغ میگ)بعد یک ساعت بالاخره بعد اینک مشکل حل شد رفتیم بیرون تا ناهار بخوریم
سر میز بودیم یهو جیمین گف:ا/ت خانوم خیلی وقته نیومدی شرکتا ا/ت:عا اره فرصت نشد ولی از فردا دیگ میچسبم ب کارم تهیونگ:عاام یه موضوعی هست جیمین بعدا بهت میگم جیمین:خو الان بگو تهیونگ:خانوادگیه(بعد از ناهار تو ماشین تهیونگ) منو اسلی و تهیونگ داشتیم میرفتیم خونه بابا اینا تا من ماشینمو ور دارم برم خونه جیمین (جیمین رفته بود فرودگاه تا سلین بدرقه کنه چون سلین میخواست بره خارج پیش دکترش و تا چهار ماه دیگ هم نمیومد) و از اون ور تهیونگ اسلی برسونه خونشون و بیاد خونه جیمین ک موضوع بگیم به جیمین (بعد از اینکه ا/ت رسید خونه و جیمین و تهیونگ اومدن) تهیونگ:خو جیمین یه موضوعی هست ک باید بهت بگیم جیمین:میشنوم تهیونگ:خب خب راستش ا/ت خواهر ماست یعنی خواهر تنی من و خواهر ناتنی تو ا/ت:چییی؟ تهیونگ:تو و جیمین مادراتون یکین یعنی ا/ت:یعنی جیمین مامانش مامان منه و باباش همونی ک تا دیروز فک میکردم بابامه؟ تهیونگ:اره اره
داستان از زبون جیمین هرچند ا/ت خواهرم حساب نمیشه اما اصلا دلم نمیخواد بهش بگم اجی شاید از خودم مخفی کرده باشم اما اینو کاملا میدونم ک عاشق ا/ت'م این حسو تا الان ب هیچ دختری نداشتم نمیتونم ادامه زندگیمو ب چشم خواهر بهش نگا کنم نمیتونم! اره سلین حاملس اره نمیتونم با ا/ت ا.ز.د.و.ا.ج کنم اما حداقل دلم میخواد این چهار ماهی رو ک سلین نیس وقتمو با ا/ت بگذرونم نمیخوام از پیشم بره اینو از همون روز اولی ک اومد شرکت میدونم بخاظر همون بود ک اون روز ب.و.س.ی.د.م.ش من اون روز م.س.ت نبودم این چیزیه ک خودم میدونم اگ اونروز اون تلفن کوفتی
زنگ نخورده بود حداقل میتونستم واس یه بارم ک شده طعم ل.ب.ا.ش.و بچشم! ادامه از زبون ا/ت اصن دلم نمیخواست ب جیمین بگم داداش اصنننن (تو همین فکرا بودم ک یهو تهیونگ صدام کرد) تهیونگ:ا/ت ا/ت پاشو پاشو بریم جیمین:عهه میتونه پیشه من بمونه ها تهیونگ:نه باید بیاد باهام جیمین:راستی منو توام دیگ داداش حسا... تهیونگ:(نشست کنار جیمین دستشو گذاشت رو شونش)
نه داداش پدرامون فرق دارن و همچنین مادرامون اما چیزی بین ما کم نمیشه اگ تو اونور کره زمینم باشی بازم داداش منی بازم واسه کمک بهت هر کاری ک بتونم میکنم بازم فقط تو اغوش تو اروم میگیرم! جیمین : رفت تو بغل تهیونگ و شروع کرد ب گریه کردن جیمین : رفت تو بغل تهیونگ و شروع کرد ب گریه کردن (ا/ت صحنه رو ترک کرد تا راحت باشن) ا/ت : دلم خیلی واسه جیمین میسوخت این وسط اون بود ک بیشتر از همه اسیب دیده بود خیلی ناراحت بودم براش (وقتی رسیدن خونه تهیونگ و ا/ت بالا تو اتاقشه) داشتم تو گوشیم عکسای جیمین نگا میکردم خیلی جذاب بود چشاش همه چیش خوشمل بودن اگ سلین حامله نبود شاید خودمو بهش نزدیک میکردم اما(تو همین فکرا بود ک خوابش برد)
از زبون جیمین تو فکر بودم ک گوشیم زنگ خورد تهیونگ بود جواب دادم گفتش ک من و اسلی میخایم بریم خارج از کشور یه کارای عقب مونده داریم من فردا ا/ت رو بیارم اونجا قول میدی ازش خوب مراقبت کنی؟ خب حدس میزنید چی شد دیگ ؟ با کلی التماس ا/ت رو ی هفته مال خودم کردم از زبون تهیونگ:تو این یه هفته باید سر از کار سلین در بیارم...! فردا صب از زبون ا/ت اخخخ دیشب خیلی خوب خوابیدم! (بعد از اینکه دست و صورتش شست)رفتم پایین تا صبونه بخورم سر میز صبونه تهیونگ گف ک باید یه هفته پیش جیمین بمونم! خدا میدونه چقد خوشحال بودممم!(دخترکم عاشق شد رفت )
از زبون جیمین تو فکر بودم ک گوشیم زنگ خورد تهیونگ بود جواب دادم گفتش ک من و اسلی میخایم بریم خارج از کشور یه کارای عقب مونده داریم من فردا ا/ت رو بیارم اونجا قول میدی ازش خوب مراقبت کنی؟ خب حدس میزنید چی شد دیگ ؟ با کلی التماس ا/ت رو ی هفته مال خودم کردم از زبون تهیونگ:تو این یه هفته باید سر از کار سلین در بیارم...! فردا صب از زبون ا/ت اخخخ دیشب خیلی خوب خوابیدم! (بعد از اینکه دست و صورتش شست)رفتم پایین تا صبونه بخورم سر میز صبونه تهیونگ گف ک باید یه هفته پیش جیمین بمونم! خدا میدونه چقد خوشحال بودممم!(دخترکم عاشق شد رفت )
(بعد از اینک ا/ت رفت خونه جیمین) جیمین داشت اتاقم بهم نشون میداد وقتی کارمون تموم شد میخاستیم بریم شرکت ک رو مبل یه چیزی دیدم یه عکس بود عکس خودم همونی ک تو خونه کوهستانی بودم اما رو مبل یه چیزی دیدم یه عکس بود عکس خودم همونی ک تو خونه کوهستانی بودم اما یادم نمیاد اون عکسو من گرفته باشم چون تو اون عکس من داشتم کار میکردم ارهه ینی جیمین یواشکی ازم عکس گرفته بود و بعد چاپ کرده بود اون لحظه فقط داشتم به این فک میکردم ک ینی جیمینم عاشقمه؟
تا نتیجع برو چالش داریم هانی🐙💖
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
31 لایک
می ۱۱
یو ۱۴ ؟
سه ماه دیگ میرم پونزده کیوتی فالوییی
خیلی قشنگ بووود
تنک فور یو😍
پارتبعدیروبزارررر
اوکی هانی💚
میگم جیمین و ات خواهر و برادرن اگر از یه مادر باشن ناتنی میشه ولی از یه پدر خواهر برادر میشه ها
ا یه پدر نیستن بابای قبلی ا/ت بابای جیمینه و بابای قبلی جمین بابای ا/ت
اهان با ابنکه نفهمیدم ولی اوکی
جچ اول:یازده
جچ دوم:۱۳ یا ۱۴؟
سه ماه دیگ میرم پونزده هانی💚
خدارو شکر پارت ۷ و ۶ دوتایی نوشتی وگرنه بدبخ میشدی سرش😐😂🙌
اره ب مولا😂😂💚
دارم میگم ۱۰هههههه
اقااا کلا دوتا پارت مونده تا برسیم
من صبر ندارمممممممم
دارم دیووونههه میشمممم
بزاررررر
من ۱۳ سالمه
منم ۱۴ کیوتی 😍💓
فالویی
خیلیییی خوبب بیدد
چ ج : عام من 14
یو 14؟
آفریتنن
ببنظیر:)🤍
تنک هانی💚
اهم تند تندی شد کلا چالشو یادم رفت😐
جچ=خودم ¹³
خودت بنظرم بت بخوره ¹⁴ ؟