
هاییی خب دیگه جدی تا پنجشنبه نیستم😂
&باید بفهمی مامانتو کی ک...ش..ت.....ه_چی؟مامانمو کسی نکشته😐این دیگه چه خاسته ی احمقاته ایه&بابات درباره ی م......ر.....گ مادرت چیزی بهت گفته؟_راستش نه هربار ازش میپرسم خودشو میزنه به کوچه ی علی چپ درواقع اون اصلا باهام حرف نمیزنه!!&دختره ی احمق تا حالا فککردی چرا بهت چیزی نمیگه؟ یا حتی تا حالا فککردی شاید کار خودش بوده باشه؟_چی؟امکان نداره شاید اون یه ادم سرد و بی احساس باشه اما مطمئنم اینکارو نمیکنه اون مامانو دوس داشت & بله اون اینکارو نمیکنه همینطور که اون نمیتونه دختر خودشو از خونه پرت کنه بیرون خب حالا شرط من اینه باید بفهمی مامانت چجوری و به دست کی ک....ش....ت....ه...شده فقط در این صورت میتونی اینجا بمونی.نمیدونستم باید چیکار کنم مامان راست میگفت
این زن واقعا عجیبه اما من باید اینجا بمونم حتی اگه مجبورشم دنبال یه چیزای چ....ر.....ت....و... پ.....ر.....ت....ی مثل این برم _هیی خیلی خب باشه باید چیکار کنم؟&بیا تو از فردا کاراتو شروع میکنی_اما من باید برگردم!به مامان دوستم و دوستم گفتم شب برمیگردم حتی اگه دیر&خیلی خب اما یادت نره فردا ساعت ۷ باید اینجا باشی_چی هفتتت؟من چطوری هفت صبح تو جنگل باشم حداقل باید از ساعت ۴ صبح حرکت کنم!&اونش دیگه به من ربطی نداره
_هوفف&درضمن میتونی برگردی به ایسگاه اتوبوس اون تنها جاییه که انتن میده.لبخند محوی زدم عجیب و سرد اما مهربون_باشه اما بعد چطور دوباره اینجا رو پیدا کنم؟&اگه دقت کده باشی روی بعضی درختا ضربدر قرمز کشیده شده اونا رو دنبال کنی میرسی به کلبه فقط زود_اوکی.سریع راه افتادم هوا دیگه داشت تاریک میشد باید تا قبل از اینکه شب بشه و دیگه یزیی رو نبینم برمیگشتم داشتم میرفتم که دوباره صدام زد
&نکنه میخوای اینجوری بری؟گیجنگاش کردم_یعنی چی؟پس چجوری برم.که یهو یه تیکه رو اتیش زد و بهم داد(مثه تو فیلما اتیشش زد)&بگیر وقتی برگردی شب میشه لابد میخوای همینجوری علامتا رو ببینی!تو خود درختا رو هم ببینی جای شکره.یکمی ناراحت شدم اما خب به روی خودم نیاوردمو و رفتم سریع رفتم چون هوا خیلی سرد بود درسته تابستون بود اما شبها تو جنگل واقعا سرد بود اونم با این لباسی که من پوشیده بودم(عکسشو پارت قبل واستون گذاشتم)بالاخره بعد نیم ساعت رسیدم و زنگ زدم بعد از دو بوق سری جواب داد خاله بود و معلوم بود نگرانه#هه سون کجایی؟درسته گفتی دیر میای اما دیگه خیلی دیره ساعت ۱۱ و نیمه.ناخداگاه لبخندی به این مهربونی صداش زدم_چیزی نیس خاله نگران نباش من جا پیدا کردم فردا هم میام وسایلمو بیارم#اه خیلی خب دخترم گفتم که لازم نیس عجله کنی خیلی خب شب میمونی؟_اره فردا هم میام که وسایلمو ببرم#خیلی خب عزیزم کاری نداری؟شب بخیر_شبتون بخیر
و بعد برگشتم به جنگل که ناگهان...
ادامش پارت بعد لایک و کامنت فراموش نشه ناظر تروخدا منتشر کن شخصی نکن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی بود
مرسی
و اینک فالویی بک بده
دادم
عالی بود ولی
تو پارت های قبلی گفتی میرن مدرسه و شنبه مدرسه ندارن.
ولی این پارت میگه تابستونه
کدومش درسته؟
اون موقع خواب زده بود به سرش گفت مدرسه نداریم تابستونه😂
سلاملاوم•-•🌸🦕
منلیلیهستم^^🫰
یهسولولیستتازهکار•-•🪩
منتویمراسمماماکاربرMia²³💕🦋شرکتکردمامامتأستفانهرأیمنخیلییییکمه🥺
میشهبهمنرأیبدیلاوم؟^^🤸♂️
____________________
خیلیمعذرتمیخوامبابتتبلیغزیرتستخوشگلت🥺🌸🦕