
Hloee اومدم با پارت بعد این پارت خیلی قشننگه لطفاً بخونید و کامنت کنید 💚💚💚🌹🌹🌹
از زبان لونا (** مادر جک: م.ج*** لیسا:ل.ا *** مایکل: م*** جک: ج***لونا:ل***) ل: آقای جونز واقعاً برای شام ازتون ممنونم واقعا خوشمزه بود 😋😋 پ.ج: شما لطف دارید تنها کاریه که از دستم بر میاد ل.ا: واقعاً خوشمزه بود 😋 خیلی ممنونم 😘 م.ج: خوب بچه ها مطمئنم خسته این جک پسرم تو اتاق لونا رو نشون بده و مایکل تو اتاق لیسا رو ج،م: همزمان گفتن چشم مادر رسیدم به اتاق که ج: گفت اینجا اتاق شماست و اون بغلی هم مال من است اگر چیزی لازم داشتید بهم بگید (توی ذهن لونا) اون چه بدشانسی 😢😰 ل:لازم نیست رسمی حرف بزنی راحت باش ج: واقعاً ممنونم داشتم میمردم ببخشید من زیاد از رسمی حرف زدن خوشم نمیاد ل: اشکال نداره همینطور که گفتم راحت باشید ج: خوب من میرم تا شما استراحت کنید شب خوش ل: شب خوش و رفت منم یکم با گوشیم ور رفتم که داشتم دنبال دستشویی میگشتم توی اتاق نبود رفتم بیرون که مایکل رو دیدم
(*** مایکل:م***جک:ج***لونا:ل***کارمن:ک***) از زبان مایکل گفتم م: دنبال جایی میگردین ل:بله میشه کمکم کنید تا دستشویی رو پیدا کنم م:حتما همراهم بیاین (داخل ذهنش) بهترین موقع است برای اجرای نقشم😈👾 م:اینجا ست ل: ممنونم از زبان لونا این چرا اومد داخل درم بست ل: چیکار میکنید میشه برید بیرون 😬😨😰 اما اصلا گوش نمیکرد و بهم نزدیک تر میشد و منم هی عقب میرفتم که به دیوار خوردم آی خدایا کارم ساخستس😱😱😭😭😭 که گفتم ل: ازم دور شو داری چیکار میکنی م:چرا عشقم منکه از این حالت راضی ام که دستشاشو گذاشت روی دیوار و بوسیدم که یهو
از زبان کارمن داشتم رد میشدم که یه صدایی از دستشویی میمود کنجکاو شده بودم آروم درو باز کردم دیدم اصلأ باورم نمیشد😱😱😱 مایکل به لونا نزدیک شده بود و لونا هم هی از دستش فرار میکرد سریع رفتم به جک خبر دادم از زبان لونا که جک اومد داخل کنارشم کارمن بود ج: اینجا چه خبره وای آبروم رفت الان فکر میکنم همش تقصیر منه 😨😨😧😩 اما از دست اون روانی نجاتم داد شروع کردن دعوا با هم دیگه منم گریه ام شدید تر شد گفتم ل:بس کنید و همینطور گریه میکردم 😭😭😭😭😭 که کارمن منو برد تو اتاقم هنوز گریه میکردم 😭 اصلا حالم خوش نبود ک: عزیز دلم خوبی گریه نکن گذشت گریه نکن بیا این لیوان آبو بخور آبو از دستش گرفتم و خوردم
ک: عزیزم گریه نکن باشه ل: بخدا تقصیر من نبود خودش بزور بهم نزدیک شد باور کن ک: میدونم عزیزم میدونم همش تقصیر اونه ل: دارم راست میگم باور کن ک: میدونم گل بهارم گریه نکن ما باید متاسفم باشیم نه تو بگیر به لیوان دیگه آب بخور بیا خوشگلم بخور ل: نمیخوام که جک اومد داخل گفت ج: خوبی چیزیت نشده به خواهرت بگم بیاد با صدای بلند و گریه گفتم ل: ترو خدا به اون نگو به اون نگو ک: نه بهش نمگیه گریه نکن دیگه نمیگه ج: باشه تو گریه نکن نمیگم ل: تقصیر من نبود خودش به زور بهم نزدیک شد دارم راست میگم ک: میدونیم عزیزم میدونم تو هیچ تقصیری ندارد مگه نه جک ج: آره ناراحت نباش ما میدونم که تو راست میگی ناراحت نباش بعد از کلی گریه کارمن بهم قرص آرام بخش داد و خوابیدم 😪😴
از زبان جک وقتی لونا رو تو اون وضعیت دیدم دلم براش سوخت تفلکی گناه داشت حساب مایکل رو میرسم بهش نشون میدم 😬😡😠😤 توی فکر چشای آبی لونا خوابم برد از زبان لونا صبح بیدار شدم به هیچی فکر نکردم چون حالم بد میشد یه کت و شلوار صورتی پوشیدم با یه کفش پاشنه دار صورتی موهام رو گیس کردم یه رژ مایل به قرمز زدم خیلی کیوت شده بودم 😌😎😍😘
رفتیم پایین صبحونه بخورم که لیسا رو دیدم گفت ل.ا: خوشگل شدی ل: مرسی آبجی جون 💓 ل.ا: فک کنم با این تیپت دل بعضی ها به لرزه در بیاد ل: منظورت چیه ل.ا: هیچی فقط میگم حواست به دل جک باشه تفلکی اونم گناه داره ل: لیسا من چیکار اون دارم خودت که سابقه منو میدونی ل.ا: شاید این بار فرق داشته باشه ل: نه لیسا جون هیچ فرقی نداره فقط تو شکمو چون صبحونه نخوردیه داری حضیون میگی ل.ا: از من گفتن بود ل: لیسا آبجی خوشگلم راه کن و حرف نزن
ببخشید کوتاه بود پارت بعد جبران میکنم 💛💛💛💜💜💜💙💙💙💗💗💗
اگر اشتباه تایپی داشتم ببخشید 🌷🌷🌼🌻🌻🌸💮🌹🌺🌻
لطفاً کامنت کنید 💋💋💋💋
آنچه خواهید دید: سلام من آلیسم ،،،،،،،،، من عاشق رانندگی هستم،،،،،،،،، نه نفسم دعوا چرا ،،،،،،،،،،، نیازی به تاسف شما نیست ،،،،،،،،،، صبح بخیر بابای تا پارت بعد ✋✋✋✋✋✋✋✋✋✋✋✋✋✋✋✋✋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بسی زیاد عالی بود
عالی بود
عالی بود اما کم بعدی رو لطفا بزار