
فردا صبح ساعت ۵ ... . من آماده شده بودم باید برم ترکیه چون نزدیک ایرانه از خونه رفتم بیرون و نقشهای که اون اقاعه بهم داده بود و در آوردم راه افتادم رسیدم به ی جنگل تاریک خیلییی ترسناک بود یهو ی مردی جلوی راهم سبز شد اومد جلو یعنی اون لحظه فقط باید غش میکردم ولی نکردم 😐😂 مرده جلو بهم گفت : با من بیا کارا : ببخشید شما؟ ( قلبم اومد تو دهنم ) مرده : مگه تو نمیخوای از مرز خارج سی بری ترکیه ؟ کارا : اره مرده : خب من باید تورو ببرم زود باش بیا ماشینم اونجاس من سکوت کردم مرده : نترس بابا بیا دیگه به من اعتماد کن منم باهاش رفتم و سوار ماشین شدم و حرکت کردیم توی راه خوابم برد 🥱😴
چشمامو باز کردم شب بود و از آقاعه پرسیدم کی میرسیم ؟ آقاعه : فردا شب 😐 دوباره خوابم میومد و گرسنهم بود از تو کیفم یه چیزی در آوردم خوردم خداروشکر خوراکی آوردم بعد از اینکه یکم خوردم خوابیدم 😴 وقتی بیدار شدم صبح بود نگاه گوشیم کردم ساعت ۱۱ بود آنتن نداشتم گوشیم و خاموش کردم ساعت ۱۰ شب بود ... . خیلی خسته شده بودم حوصلم سررفته بود کاشکی زودتر برسیم 🙄🙄😐 ساعت ۱ شب .... آقاعه گفت : دیگه رسیدیم آخیششش 😍
پیاده شدم و از آقاعه تشکر کردم و ازش پرسیدم که میشه بهم بگی هتل کجاس ؟ آقاعه بهم گفت که کجا برم و رفتم واسه چند روز ی اتاق گرفتم ، رفتم توی اتاق و وسایلامو در آوردم ، رفتم ی دوش گرفتم و برگشتم حوصله نداشتم موهامو خشک کنم و با همون موهام خوابیدم وقتی بیدار شدم صبح شده بود حاضر شدم که برم صبحونه بخورم رفتم پایین توی راه پله ی دختر و دیدم و بهش سلام کردم و اونم بهم سلام کرد دختره : اسمت چیه ؟ کارا : اسم من کاراس اسم تو چیه ؟ دختره : من آلیسم از دیدنت خوشحالم کارا : منم همینطور
ببخشید دیر پارت گذاشتم واقعااا ببخشیددد ولی قول میدم دیگه زود پارت بزارم 😁😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
😍😍
عاااااااللی
عالی پارت بعد
چشم حتما
بیاین به ممد بگیم یه قسمت به اسم ایدل ها و کمپانی ها درست کنه و توی موضوع تست یه ایدل/کمپانی درست کنهاینجوری این تستا میرن توی اون صفحه اصلی که قسمت ایدلا و کمپانیاست و اکشون نمیپره و دیگه مشکلی پیش نمیاد^^______**"**__________لطفا کپی کنیدلطفا پین شه
واو فکر خوبیه این رو باید به ممد پیام داد
اوهوم
اولین لایک و اولین کامنت و اولین بازدید💓
فالومکنیدبکمیدم🥂💜