وارد بازار شدیم. شدیدا دوست داشتم بمیرم و راحت شم. نگاهم به مامانم افتاد که با بیخیالی کنارم راه می رفت. چشمام تیر کشید و احساس کردم فقط یه چیز رو میخوام: از بین رفتن خونوادم، آزادی، زندگی.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
منم همینطور احساس میکنم خانوادم بهم احمیت نمیدن
راستی تو چند سالته؟ من ۹سالمه
13:)
وایییییی. آجی چطور میتونی مثل هميشه انقدر فوق العاده باشی و بنویسی؟ واقعا آفریننن
سعی میکنم خودم رو جای اون لحظه ها بزارم:))
ممنونمممممممم:)
طوبااااااااا
یاسممممم
پیدات نمیکردممممم
سلاام:)
خوبیی؟