
سلام دوستان ( اینم از پارت دو ) 🌹❄️💜 امیدوارم خوشتون بیاد 🌹 ( اونجاهایی که نوشتم ( mi ) یعنی اسم دختر داستان هست به جای ا/ت شما اسم خودتون را در نظر بگیرید ❤️ اما جاهایی که یکی اسم دختر داستان را میگه مینویسم همون ا/ت که گیج نشید .هرچندخوشم از ا/ ت نمیاد 😁🤷 و میگم که از پارت 4 به بعد قراره جالب بشه داستان 😉
تمام کار ها را انجام دادم و رفتم سوار هواپیما ✈️ شدم . هندزفریم را در اوردم و یه اهنگ خفن پلی کردم کلا من معتاد موسیقی هستم و همیشه هندزفریم به پا هست 🤭 هنوز نشسته بودم دلم برای مامان بابام تنگید 😂 پرواز کردیم و من هم همش در فضای مجازی و.... ول میچرخیدم . باید (چین) توقف میکردیم و بعد از فرودگاه اونجا میرفتیم سئول . رسیدم سئول 😍 از خوشحالی نمیدونستم چه کار کنم خیلی خوب و خوشگل بود 😍❤️ باید میرفتم یه جا مستقر میشدم رفتم یه هتل فقط برای یک روز ، چونکه باید فردا برم دانشگاه برای ثبت نام ، و بعدش باید برم خوابگاه دانشگاه 🏢 اصلا دوست نداشتم برم خوابگاه دلم میخواست یه خونه کوچک مستقل داشته باشم 🏠 یک نفر که بیشتر نیستم ؟! تنهایی خیلی سخته اما امیدوارم اینجا یه دوست خوب پیدا کنم رفتم هتل ((((دوستان از اینجا مکالمه ای هم داره البته به زبان کره ایه اما من فارسی مینویسم و به جای ا/ت مینویسم mi که شما اسم خودتون را در نظر بگیرید ))))
mi : سلام اقا من یک اتاق میخواستم برای یک شب . هتلدار : سلام لطفا کارت شناسایی و شناسنامه؟ مدارکمو دادم و رفتم داخل اتاقم. اتاق جمع و جور با کلاسی بود رفتم یه حمام و گفتم برم یکم بگردم اخه باید برم دنبال یه کاری باشم که هزینه های دانشگامو و خورد و خوراکمو به دست بیارم ، البته قرار برادرم هم برام هر ماه یکم پول بفرسته اما خودم هم باید کار کنم که. با محیط ها اشنا بشم . برادرم گفت که برات یه خونه بگیرم اما خود دیوونم گفتم نمیخواد خودم میخوام بگیرم خل نیستم ؟؟؟؟😂 یه لباس شیک و البته گشاد 😌 پوشیدم و رفتم بیرون برام سخت بود یکدفعه ای روسریمو در بیارم چونکه واقعا سخته بعد از چقد وقت که با حجاب بودم یه روزه بی حجاب بشم کم کم 😁😉
بعد رفتم بیرون خیلی خوب بود رفتم یکم مغازه ها را نگاه کردم و گشتم واقعا عالی بود شهری عالی با مردمای خوب 🌹 داشتم میرفتم همینطور که خوراکی میخوردم ، در حال فکر کردن درمورد کارهایی که باید انجام بدم بودم ، همینطور توی فکر بودم و هندزفری هم توی گوشم بود و هیچ چیز نمی شنیدم یکدفعه یه دست خورد روی شونم خیلی ترسیدم برگشتم دیدم ......... یه پسر جوون بود که داشت نفس نفس میزد هندزفریم را در اوردم داشت میگفت که ببخشید خانم شما کیفتون را داخل مغازه ما جا گذاشتید و هرچی صداتون زدم نشنیدید 😂🤭 برای همین دویدم تا کیفتون را بهتون بدم mi : وای واقعا معذرت میخوام من هندزفری داخل گوشم بود و صدای شما رو نشنیدم واقعا متاسفم و خیلی ممنون که کیفم را برام اوردید واقعا ممنونم 🌹 ( فکر کردین بی تی اسه ؟؟🤭😂😁 صبر کنید اونم میارم😉میخوام یه جور با حال بیارم )
به راهم ا دامه دادم باید حواسم بیشتر جمع باشه رفتم توی هتل و لباسم را عوض کردم و از خستگی افتادم روی تخت یکم خوابم برد وقتی بلند شدم ساعت 9 شب بود ، بلند شدم و رفتم توی رستوران هتل و یکم غذا خوردم خیلی گرسنم بود 🍱🍱🍔🌭🌯 بعد دلم میخواست دوباره برم بیرون اما دیگه شب بود و نمیشد برای همین رفتم توی اتاقم و زنگ زدم به مامانم ❤️. خیلی خوشحال شدم دیدمش 😁😍 بهش گفتم کجایین گفت : عمت اینا زنگ زدن گفتن بیایم اونجا گفتم :به به بزار یه روز بگذره از رفتن من 🥺🤭 گفت : عجبا 🤔 گفتم شوخی کردم بابا سلام منم برسونید 🖐️ مامانم گفت : تو چکار میکنی چه خبرا ؟ گفتم منم یه اتاق گرفتم و یکم رفتم بیرون و الان هم تازه از رستوران اومدم میخواستم برم بیرون دیروقت بود . گفت : مراقب خودت باش مامان جون الان ساعت چنده اونجا؟. گفتم : چشم مامان جونم الان ساعت 10شب هست اینجا فکر کنم اونجا ساعت 5 هست نه ؟ گفت: اره گفتم : اره پنج ساعت اختلاف هست . خلاصه خداحافظی کردیم 👋 لباس پوشیدم و رفتم توی محوطه تفریحی هتل و نشستم و کتاب خوندم حس جالبی داشتم . ساعت 12 رفتم خوابیدم.
🐓😁 صبح شد رفتم دست و صورتمو شستم و دستی به سر و روم کشیدم رفتم پایین که صبحونه بخورم و دیگه وسایلمو جمع کنم و راهی دانشگاه بشم ، صبحونم تموم شد و وسایل هام هم جمع کردم و کلید را تحویل دادم و زدم بیرون سوار اژانس هتل شدم و منو رسوند دانشگاه mi : وای خدایا عجب دانشگاهی هست مثل دانشگاه آکسفورده 😂 رفتم داخل اسم مدیر اونجا اقای سئو جانگ مین 🥴 بود
رفتم در زدم و وارد شدم ،mi: سلام اقای سئو جانگ مین من ( ا/ت ) هستم . و از ایران اومدم و در کنکور نمره ی بالایی را کسب کردم و بورسیه تحصیلی گرفتم برای دانشگاه سئول. مدیر : سلام خوش امدید پس شما خانم(ا/ت ) هستید خوشحالم شما را میبینم من هم گفتم : ممنون مدیر : راستش دانشگاه ما یکی از بهترین و معتبرترین دانشگاه های سئول هست و تنها کسانی که هوش بالایی دارن میتونن بیان اینجا و قرار هست که امسال ما دانشجو های جدیدمون را بر اساس یک امتحان بسنجیم و تنها از اونها کسانی که نمره کامل را بگیرن میتونن در دانشگاه ما درس بخونن البته این طرح از امسال شروع شده mi( توی دلم ) : ای خدا اینم از شانس ما 🤦 البته ترسی نداشتم چونکه مطمئن بودم نمرم کامل میشه من قبول کردم و ثبت نام کردم گفتم : ببخشید من میتونم فقط برای چند وقت توی خوابگاه باشم چون میخوام خونه ی مستقل داشته باشم مدیر : بله چرا که نه در خوابگاه ما هر اتاق دو نفر هستن که با هم هم اتاقی هستن و شما میتونید که در خوابگاه باشید یا اگر هم نخواستید میتونید خانه مستقل داشته باشید تشکر و تعظیم کردم و اومدم بیرون 🌄
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️ قراره از پارت 4 به *بعد* داستان جالب بشه لو دادم 😂🤦
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خیلی خوب بود مرسی کیوتی 😘😘 راستی اجی میشی
عالی برم پارت بعد
مرسی عزیزم ❤️😁
وای عالی بود آبجی جون😍❤زودتر پارت بعدیو بزار👌👌👌❤
مرسی عزیزم ❤️😍💐🌈😘
عالییییییی بود❤❤🌸💮
ادامه بده موفق باشی🌟🌸
ممنونم 🤗🌈🌹
عالی بود
من بی صبرانه و کنجکاوانه منتظر پارت بعدم🥰😍
به تست هاب منم سر بزن🤩
ممنونم 💐🌹
حتماً 😊
خیلی خوب بوددددددد
پارت بعدی لطفاااااااااااااا
ممنون 💐🌹✨