6 اسلاید صحیح/غلط توسط: ایتاچی انتشار: 4 سال پیش 181 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام اومدم با قسمت 8
قبل از شروع بگم خواهشا ببخشید خیلی کم هست اما واقعا یه همچین پایانی رو می خواستم برای این قسمت.خواهشمندم وقتی به پارت 4رسیدین آهنگ Look At me رو بزنین(غیر ریمیکس یعنی با سرعت معمولی)(پلی کنین پس لطفا از قبل امادش کنین چون واقعا براش لازمه)
قسمت هشت
در مدرسه:تو کل کلاسا و دقایق با عصبانیت فقط سپری می کردم.کل کلاس متوجه حال من شده بودن.فلش بک به چند لحظه پس از رفتن آدرین از زبان گابریل:ناتالی اومد تو و گفت:قربان باید اینو ببینید آدرین ر...که پریدم تو حرفش و گفتم:بزار یه وقت دیگه فعلا کار دارم.دوباره گفت:اما قربان آدرین معجزه گر کفشدوزک رو برده😟.گابریل:چی اما چطور؟چرا؟ بعد ناتالی فیلم دوربین اتاق رو نشون داد با اینکه شناساییش سخت بود اما تونستیم بفهمیم.گابریل:سریعا بعد مدرسه آماده شو به احتمال زیاد اون معجزه گر رو به اونا داده پس باید سریعا حمله کنیم.ناتالی:بله قربان.برگردیم پیش نقش های اصلی:به محض تموم شدن مدرسه مرینت رو صدا کردم برای تبدیل شدن.تبدیل شدیم و داشتیم می رفتیم به سمت خونه ما که یدفعه یه شرور ظاهر شد جلومون.پشت سرش هم مایورا و هاک ماث.هاک ماث:خوشحالم بهمون کمک میکنین خانم تسوروگی.شروع کردم:کاگامی مگه تو با من....منظورم آدرین و مرینت دوست نبودی پس چرا بهش کمک میکنی؟شرور یا همون کاگامی:تو اینا رو از کجا میدونی؟بعدشم اینا به تو مربوط نیست.مرینت آدرین رو از من گرفت.اما آدرین با این موضوع هیچ مشکلی نداشت.پس من می خوام از دوتاشون انتقام بگیرم.😡گفتم:آتش مروارید سیاه و رفتم تو حالت.مرینت هم گفت:خال های قرمز پدیدار و رفت تو حالت.هاک ماث و مایورا تو شک بودن.برای استفاده فقط پنج دقیقه فرصت داشتیم.سریع حمله کردیم.با تمام توان گفتم:آماتراسو و به سمت پدرم و ناتالی پرتاب کردم.جاخالی دادن ولی خیلی نزدیک بود.تو این یه سال بیشتر از شمشیر سامورایی(شمشیر های دراز و یه لبه)تا نیزه سه شاخم استفاده می کردم پس سریع گفتم: مرینت شمشیر.و مرینت در حین مبارزه با کاگامی شرور شده با یخ جاودان شمشیر رو درست کرد و به طرف من پرتاب کرد.تو هوا گرفتمش و شروع کردم به پرواز.مرینت بهم گفته بود که زمانی که شرور شده بودم(کت بلانک) سرد و بیروح بودم.احساس میکردم الان توی اون وضعیتم و بدون حتی کمی احساس مثل یه ادم بی روح فقط حمله میکردم.
همه چیز مثل یه کابوس داشت سپری میشد.کاگامی،بهترین دوستمون.پدر خودم،هاک ماث کسی که دشمنمونه.ناتالی،پرستارم.همشون از پشت بهم خنجر زدن.همینطور که در حال نبرد بودیم به پدرم گفتم:چطور تونستی به پسر خودت ظلم کنی ها؟تو اونو به عنوان یه زندانی تو خونه حبس کردی و خودت داشتی با ما می جنگیدی.گفت:این به تو مربوط نیست این کار ها برای خودشه برای ما هست.با تمام قدرتم بهش لگد زدم و پرتش کردم.گفتم:چطور می تونه این کار ها برای خودش باشه ها؟با استفاده از قدرت مطلق میدونی ممکنه اون بمیره😡؟در حالی که از کناره ی لبش خون میومد گفت: من می خوام مادرشو زنده کنم حتی به قیمت از دست دادن جونم.ته ته وجودم هنوز هم شعله های نفرت داشت فوران میکرد.
نمیدونستم که یه تله هستش یا نه اما انگار داشت به همراه ناتالی فرار میکرد.به مرینت خبر دادم و رفتیم دنبالشون و حواسمون به کاگامی هم بود تا از پشت حمله نکنه.رسیدیم و مخفی گاهشون.پس تموم مدت زیر خونه مخفی گاهشون بود.در حال مبارزه باهاشون بودیم(مرینت با کاگامی من با پدرم و ناتالی) که یهو ضربه ی بسیار محکمی مرینت خورد و از دیوار مخفی گاه رد شد(شکست)و توی حیاط پشتی خورد به دیوار و افتاد.با تمام قدرت گفتم:نهههههههههههههه پدر نهههههههههه و با تمام قدرتی که تو بدنم داشتم گفتم:کوهِ آماتراسوووووو و آتش آماتراسو رو به اندازه ی کوهی از آتش به طرفشون پرتاب کردم و به کاگامی خورد چون بقیشون جاخالی دادن.پدر هم در عرض یه آن قبل از فرار گفت:آدریننننننننننننننننننن(کوه آماتراسو یکی دیگه از قدرت های اونه که تو قسمت قبل گفت:نمیتونم از قدرت های دیگه استفاده کنم استفاده از آماتراسو خودش غنیمته)رفتم سراغ مرینت.داشت به حالت اول بر میگشت و یک میله آهنی(میل گرد)از پهلوی چپش رد شده بود.منم به حالت معمولی (کت نواری)برگشتم و مرینت رو بغل کردم.بارون شروع به باریدن کرد.گفتم:چطور تونستم بزارم همچین اتفاقی بیفته.(عکس تست)
پایان میدونم بسیار کم بود اما اگه خوشتون اومد نظر بدید چون نظرات شما گرانبهاست پس تا قسمت بعد بدرود 😉
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
بابا خواهشن اسلاید اخر هم بنویسید😩😩😠😠😠
عالی بود پارت بعد رو بزار
عالی بود .
پر قدرت ادتمه بده 🙃
و ممنون که دایتانمو خوندی و کامنت گذاشتی ☺
عالی بود😐🖤👏🏻👏🏻👏🏻
عالی بود ❤️
پلارت بعدی رو زود بزا و طولانی تر بزار و در زمن هر بار که پارت میزاری قبلش که انچه گذشت بزار
به داستان من هم سر بزن
چشم همانطور که گفتم نظرات شما گرانبهاست😉
عالی بود
داستان منو هم بخونید
واو عالی بود . دارم میمیرم برای بقیش
بعدی لطفا