
از زبان ا/ت : مثل همیشه داشتم صبحونه رو برای خانم و آقا آماده میکردم این چند روز نمیدونم چرا خانم زیاد خونه نمیمونه البته طبیعیه اون یه مدله و دوستای زیادی داره حتما با اوناست اصلا به منچه داشتم کارامو انجام میدم که آقا و خانم همراه هم اومدن و نشستن روی صندلی البته چه عرض کنم خانم روی پ.....ا.......ی آقا ن.........ش..........س..........ت..........ه بود اینا رو ولش کن بابا بزار ببینم میتونم زودتر برم خونه استراحت کنم یا نه از زبان جونگ کوک: میا روی پ......ا......م ن..........ش..........س..........ت و شروع کرد به حرف زدن میا : ع......ش......ق......م میخوام امروز و برم پیش دوستام میشه اجازه بدی ذهن جونگ کوک: آره اونم چه دوستایی جونگکوک: میشه نری چون امروز برنامه ریزی کردم میا : نمیشه بزاری یه روزه دیگه (باحالت لوس) جونگ کوک : فقط به خاطر تو (من: عقققققققققققق) از زبان ا/ت : عقققققققققق حالم بهم خورد اه اه اه چقدر لوسسسسسس
صبحونه رو براشون رو میز چیدم تا کوفت کنن یهو جونگ کوک گفت : ا/ت میتونی امروز زودتر بری خونه ا/ت : ممنونم آقای جئون ذهنش : ایول از زبان جونگ کوک : بعد از تموم شدن صبحونه رفتم روی کاناپه نشستم امروز شرکت نمیرم میا هم رفت بیرون تا به قول خودش بره پیش دوستاش تقریبا یه یک ماهی میشد که میا هی میرفت بیرون یه روز به سای ( محافظش) گفتم تعقیبش کنه و هر جا رفت بهم اطلاع بده و عکس بگیر وقتی عکسا رو دیدم هِه (پوزخند) خانم داره بهم خ......ی......ا.....ن.....ت میکنه و عین خیالش هم نیست منم که عمرا بزارم از این کار قصر در بره تو همین فک را بودم که.....
تلفن ا/ت زنگ خورد نمیدونم چرا کنجکاو شدم بدونم کیه ا/ت وقتی شماره رو دید صورتش یه جوری شد انگار نشناختش ولی گوشیو جواب داد انگار وقتی صدای طرف رو شنید باورش نشد که اونه از زبان ا/ت : داشتم کارارو انجام میدادم که یهو موبایلم زنگ خورد رفتم برش داشتم ولی ناشناس بود تصمیم گرفتم جواب بدم وقتی جواب دادم با....باورم نشد او.....اون ....
مینا بود مکالمه : مینا : الو الوووووو خررررررررره کجایی تو ا/ت : به به میبینم همون گاوی بودی که هستی مینا : چطوری خره ا/ت : خوبم تو خوبی مینا: نه از غم دوریه تو حالم خرابه ا/ت : نه میبینم که رفتی آمریکا آب و هواش بهت ساخته دیوانه بودی دیوانه تر شدی مینا : لطف داری عشقم ا/ت : ببند بابا بگو ببینم برای چی مزاحمت ایجاد کردی مینا : دلتم به خواد بهت زنگ بزنم ا/ت : فعلا که میبینی که نمیخوام پس سریع حرفت و بزن شرتو کم کن مینا : خب بابا میخواستم ببینم حالت چطوره خوبی یا نه ولی خدایی دلم برات تنگ شده ا/ت : خوبم نگران من نباش به درسات برس منم دلم برات تنگ شده خره مینا : اههههه این چه عادتیه تو داری گند میزنی تو صحنه ی احساسی راستی از برادرت چه خبر ا/ت : دیگه باهاش در ارتباط نیستم بهتر اینطوری بگم راه ما خیلی وقته که جدا شده خب دیگه کاری نداری مینا : نه ا/ت : پس شرت کم ( قطع کرد) تلفن و قطع کردم ولی تا سرم و برگردوندم دیدم ..........
جونگ کوک قرمزه وا این چشه حتما گرمشه ذهنش : چقدر زود از آقا ارتقاع پیدا کرد به جونگ کوک میترسم چند روز بعد بشه کوک بعد کوکی بعد دیگه ا/ت : خفههههه ذهنش : آرام باش حالا چرا رم میکنی ا/ت : شرت کم از زبان جونگ کوک : وقتی موبایلش و جواب داد اصلا حواسش نبود من دارم حرفاش و میشنوم وقتی حرف زدنش تمام شد نگاش به من افتاد صورتش حالت سوالی گرفته بود خب حقم داره مطمئنم صورتم از زوره خنده قرمزه به زور خندمو خوردم بلندشدم و رفتم توی اتاقم داشتم به ا/ت فکر میکردم با اینکه فقط چند ماهه که اومده ولی دختر خیلی خوبیه خیلی هم مهربونه هی هی من دارم چی میگم حتما خل شدم اههه حالا اینا رو ولش کن باید به فکر انتقام از میا باشم تو همین فکرابودم که نفهمیدم چطور خوابیدم فردا صبح از زبان جونگ کوک: صبح که بیدار شدم دیدم میا اومده ک....ن.....ا......ر.....م خ.....و.....ا......ب.....ی.....د.....ه حالم ازش ب.....ه.....م میخوره ولی مجبورم شروع کردم ن.....و.....ا....ز....ش کردن ص.......و......ر.....ت......ش که پلکاش تکون خورد و گفت نکن چان هو هِه ( پوزخند) من و با اون اشتباه گرفته جالبه بیدارشد وقتی چشماش و باز کرد و من دید رنگش مثل گچ سفید منم خودم و به اون راه زدم اونم که خیالش راحت بود من نشنیدم به حالت اول برگشت رفتم پایین و نشستم روی صندلی که....
دیدم میا لباس پوشیده داره میاد پایین پرسیدم کجا که گفت میا : امروز باید به چند تا شرکت مدلینگ برم به خاطر همین صبحانه نمیخورم تا الان هم دیرم شده جونگ کوک : باش فقط مراقب خودت باش ع.....ز....ی....ز.....م میا : باش ع.....ش.....ق.....م صبحونه رو خوردم و رفتم روی کاناپه نشستم ا/تم داشت میزو جمع میکرد امروزم سرکار نمیرم چون فردا تولد میا میخوام تولدش و به بدترین روز زندگیش تبدیل کنم به خاطر خمین باید کلی کار انجام بدم😈😈 تو همین فکر را بودم که یهو.....
سلام امیدوارم از این پارت خوشتون اومده باشه اگه بد بود ببخشید واقعا ناظر تروخدا منتشرکن بار ۳ هست که دارم میزارمش اگه دوست داشتین لطفا لایک کنید و کامنت بزارید ممنونم 💜💜💜😘😘😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اسمش در ویسگون
bts_army_jungkook
نشد:(
نه نشد ولی ادامش توی ویسگون هست دوست داشتی بخونش سوالی داشتی درخدمتم
داستانت رو تغییر بده که منتشر بشه
دادم نشد اگه میخوای ادامش تو ویسگون گذاشتم سوالی داشتین در خدمتم
بله .اسم اکانتت چیه تو ویسگون .واینکه چجوری اکانت درست کنم؟؟
پارت بدی رو میزاری😢😢
خودم از خدامه گذاشتم بررسی نمیشه
گذاشتمش چند ساعت پیش منتظر منتشر شدنشم
خیلی گذاشتم نیومد ولی ادامش تو ویسگونه سوالی داشتی در خدمتم
الان یه بار دیگه بزار الان تست ها زود منتشر میشه
گذاشتمش بررسیه الان انشاالله این دفعه منتشر کنه
تو داستانا دوباره بزار اونجا خیلی خلوته !
تا هر جا میتونی سانسور کن با نقطه نه با (برعکس کن)
مثلا بنویس رام کنارش بنویس برعکس کن
الان دوباره تست و ساختم همینکار رو کردم ممنونم
ت ی موضوع دیگ بزار شاید بشه
مثلا یکی مث ت داستانش منتشر نمیشد گذاش ت سرگرمی
ت هم دسته رو عوض کن شاید منتشر شه
اگر نشد چشم حتما
بی بلا:)
کسی اینجا ناظر نیست منتشر کنه 🥲💔
نشد:(
نه به خدا هر روز دارم میزارم نمیاد
نظرسنجی بذار خو
نه چشم اگر دوباره هم نیومد میزارمش دیگه تو نظر سنجی
ممنونم:)
چراااا هرچی داستان های خوبه منتشر نمیشه😐😐
من سه تا داستان دنبال میکنم هیچ کدوم هم منتشر نمیشه🥴
دقیقا