مارا دنبال کنید
داستان میراکلسی(لو رفتن هویت هاکماث
شب بود هاکماث خودشو شرور کرده بود لیدی باگ دیگه کم اورده بودمن کت نوار لید باگ یه جا قایم شدیم شب بدی بود اون شرور اینقدر قوی بود که دختر کفشدورکی نا امید شده بود ولی اون به منیه معجزه گر داد معجزه گر روباه من به اون ها خیلی کمک کردم لیدی باگ و کت نوار ناراحت بودن یه دفعه هاکماث شرور خودشو نشون داد لیدی باگ با سرعت یویو شو سمتش پرت کرد اما هاکماث که شرور شده بود مثل سنگ بود هیچکس نمی تونست بهش دست بزنهلید باگ ازمن کمک خواست کت نوار هم پنجه برنده شو فعال کرد و یهحا قایم شد لیدی باگ از من خواست که خیالات درست کنم من هم الکی خیال اینکه دختر کفشدوزکی داره میره ومعجزه گر شو بهش میده نشوندادم اون خواست بهمعجگزه گر خیالی درست بزنه وبرش داره لیدی باگ باخوشحالی گفت آکومای اون تو اون عصا هست که پشتشه حواس
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
کیوت بید 😐🌺
ممنون کیوتم