
سلاااام توروخداااا ببخشید اگر دیر گذاشتم البته تستا منتشر نمیشن نمیدونم الان بعد چند بار گذاشتن منتشر شه یا نه ولی امیدوارم منتشر شه دوستون دارم بازم ببخشید
یک هفته گذشت ماریا توی حموم بود و کوک داشت به بچه شیر میداد،شیرشو خورد و سر بچه رو گذاشت روی شونش و بغلش کرد وگفت تو خیلی کیوتی خوشکله شاید منو خاله ماریل هم باید به داشتن یه کیوتی برا خودمون فکر کنیم مگه نه؟ و همینطور که دستشو پشت بچه میکشید و حرف میزن یهو یچیز گرمی رو روی کتفش احساس کرد توی این هفت روز بار دومی بود که کوک یادش میرفت عاروق بچه رو بگیره و بچه شیری که خورده بود رو بالا میاورد. توی این یک هفته ته و جیم نوبتی پی جیمین و سویی میموندن و فقط یکبار تونسته بودن بزور جیمینو ببرن خونه که حموم کنه اونم راضی نمیشده بره خونه ته پس میره خونه خودش و به محض ورود به خونه گلدونو برمیداره و میزنه اینه جاکفشی رو میشکنه و با گریه به سمت بیمارستان میره
(ادمین:اگه بخام از دیدگاه هر شخصیت بنویسم طولانی میشه و برای همینم هست که میخوام از دیدگاه خودم بنویسم اینجاهارو ممنون از توجهتون 🙏🏻💜دیگه خیلی حرف زدم برگردیم ب داستانمون🤣) دکتر به جیمین اطلاع داده بود که با یک همراه بره پیشی تا درباره وضعیت سویی باهاشون حرف بزنه جیم و ماریا بعد یه هفته خستگی با اومدن کوک و ماریا رفتن خونه جیمین تصمیم گرفت با کوک بره داخل و ماریا وبچه بیرون تو سالن انتظار بودن کوک هنوزم برای اینکه رابطه جیمین با بچه خوب بشه تلاش میکرد اما خب جیمین نه اینکه اهمیت نده یا دوسش نداشته باشه نه دوسش داشت اما دلش نمیومد ب بچه نزدیک بشه چون خودشو مقصر میدونست توی حال سویون هرچی بشه اون بود که بچه میخواست. دکتر :حال بیمار خوبه یا بهتره بگم از روز اول تغییری نکردند. و باید بکم که لازم نیست نگران باشید چون یه خبر خوش دارم واستون
جیمین تقریبا امید وار شده بود و ذوق به کوک نگاه کرد و از دکتر پرسید : میشه زود تر بگید لطفا؟ دکتر گفت :بله .امم خب چطور بگم یک دوره درمانی برای خانمتون وجود داره که ۹۰درصد احتمال موفقیت داره و میتونید با اطمینان انجامش بدید اماااا... جیمین:هزینش مهم نیست من حاضرم تموم داراییمو بدم تا درمان شه دکتر:کارتون قابله تحسینه اما مشکل مالی نیست این درمان در خارج از کشور قابل انجامه و پروسه طولانی هستش و ممکنه پنج ماه حتی بیشتر زمان ببره. جیمین گفت :مشکلی ندارم ..هر کاری برای انتقال انجام بدید دکتر گفت :اگه از الان اقدام کنید چون ویزای درمانی هست و بیمار ارژانسیه دو روز دیگه میتونی عازم سفر شید.
جیمین:ممنونم بابت زحماتتون. کوک اولی از اتاق اومد بیرون رفت بچرو از ماریا گرفت و بغل کرد جیمینم که از خوشحالی اشک تو چشماش جمع شده بود رفت و ماریارو بغل کرد و گریه کرد(اخی بچه🥺😭) چند دقیقه رفت تا برای اخرین بار با سویی حرف بزنه جیمین: عشقمم حالت چطوره؟؟ میدونستم منو تنها نمیزاری(همه اینارو در حالی که میخندید و اشک میریخت گفت) من میدونستم تو منو دوست داری🥺تو اون موجود کیوتو دوست داری و منم دوسش دارم(منظورش بچست)اولاش دلم نمیخواست ببینمش یا حتی بهش نزدیک بشم اما امروز که اونجوری بهم زل زده بود و با اون قیافه خوردنیش نگاهم میکرد نتونستم مقاومت کنم و عاشقش نشم درست مثل تو زیبا راستی ببخشید که دارم تنهایی تصمیم میگیرم اما تنها کلمه
ای که با دیدن بچه به ذهنم میرسید اچا بود پس میخوام اسمشو بزارم اچا(به معنی زیبا)اشکاشو پاک کرد و گفت خب من میرم زندگیم اخه باید اماده بشم چون چند روز دیگه قراره برای درمانت بریم سفر. و پیشونی سویی رو طولانی بوسید و بلند شد بیرون اومد. توی راهرو کوک و ماریا بلند شدن جیمین رفت سمتشون و گفت من میخوام برم خونه ... راه افتاد که بره به سمت در بیمارستان که یهو ایستاد دلش نمیومد حداقل بچش یکبار بغل پدرشو نچشه. برگشت و رو به کوک ایستاد و دستاشو برد و بچه رو از توی بغل کوک گرفت و بغل خودش گذاشت کوک و ماری از این حرکت هم تعجب کرده بودن و هم خوشحال بودند.
گفت:امشب میخوام با اچا برم خونه. ماریا :آ..آچا!؟؟ جیمین:اره اچا اسمیه که من تنهایی انتخاب کردم به معنی زیبایی ماریا:خیلی براتون خوشحالم و از ذوق خودشو پرت کرد بغل کوک کوک:فکر کنم وقتشه مامان بابای تقلبی اچا استراحت کنن و اچا پیش پدرش بمونه و خندیدن جیمین ماریا کلی سرمو برد تا بهم بگه چطور از بچه مراقبت کنم اما خب واقعا ازش ممنونم که جای سویی از بچمون مراقبت میکنه واییی خدا این موجود چرا انقد کوچیکه انگاری که یه پر روی شونمه انقدر سبکه رفتن رسیدن خونه هم جیمین خسته بود هم اچا جیمین اچارو روی تخت خودشو سویی گذاشت و کنارش دراز کشید و شیشه شیرو گذاشت دهنش و برای اولین بار باهاش حرف زد جیمین:قلب بابایی ببخشید اگه اتفاقات زندگیمو انداختم به پای تو وبهت اهمیت ندادم(اشک ریخت) قول میدم برات جبرانش کنم همشو.. و اچا رو بغل کرد و نفهمید که چطور خابش برد
(ادمین:ببخشید که انقدر دیر اومدم و اذیتتون کردم اخه خیلی سرم شلوغه و واقعا وقت نداشتم امید وارم با این پارتی که گذاشتم راضی بشید ، خیلی طولانیه پس لذت ببرید🤣💜)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
توی تستی به نام من دیوانه نیستم با یکی صمیمی شد و داره بهت خیانت میکنه.
اوااااااا اوااااااا😢😢🥺🥺🥺
گاه نخووور
باابااا عههه منن بااا اوننن مجبببووورممم كتاااابى حرررف بزنممم عههه من ب سووويييى و جيستى فووووش ميييدمم فووش ميفههههمييى؟بفففهممم نفففهممم
🤣🤣🤣🤣
حصلم پوكيد🌚💔
😹😹😹من الان اومدم تستچی دیگه هم نمیام تااا فردا چون امروز اومدم کلاس بعدش با دوستام داریم میریم خوشگذرووونی💃💃💃💃💃💃💃💃💃😹😹😹😹
خيلللى بدددييى بى تر ادببب اشغالللل
مييمون اينم جيستيييى ايكبيرم معلوم نى كدوم گوريه ك بى فانوص چسخل🌚💔
تو به سویونی خ.یانت کردی
با چشمای خودم دیدم
خیلی بدی
خودم دیدم که به یکی میگفتی عشقم
چی شددددد به کی گف عشقمممم
دادا جيستى و ميگههه😹😹🌚
منو بكشى ب سويون خيانت نميكنم🌚🕶
هاا جیستی از خودمونه عب نداره
اووووووووووف😹😹😹تا همین تازه خاب بودم دیشب انقد ولگردی کردم اومدم خونهدجون نداشتم 😹😹
اره😹🌚
جعععر😹
ع اين ب بعد بهت ميگم بى صاحاب🌚😹😐
حالم انگنه بدههه🗿نمد چرا
چراااا چتههه روحی حالت بده؟
نههه😹نمد چرا گلوم درد ميكنه سرم داره ميتركه دماغمم كيپه😐كرونا گرفتم؟😹😔تو چرا بار گرفتى ديههه ميدونى😹🌚
وااای نگووو نمیدونم کاش تست میدادی ولی ممکنه همسرما خوردگی باشه 🥺🥺🥺
اواااا خوبیییی؟؟🥺
اره سرما خورده بودم😹😐
ارههه تو خووووبببيييى
نشوووو مننن بهتتتت گفتممم كههه😹🤧
خدا نكككنههه
ادمین جدید داریم فهمیدیییییی💃💃💃
كى هس حالا؟😐
سوزیییی
ببخشید پارت بعد رو نمیزاری؟
چرا تو راهه پارت جدید این هفته ازمون زیاد داشتیم و امروزم از ۲ تا ۹ شب کلاس داریم وقت نشد ولی تا فردا میزارم
اهامرسی
اوف پروفتو🗿🕷
شت🗿🕶
😉😹😹😹😭😭😭باهاش اتک خوردم باهاش اتک میزنم😹😹
بى تر ادب ى تختت كمهههه؟🌚😹😐
اوووف ى پسر داريم تو كلاسمون انقد پروعه ول در برابر من كم مياره با جوابام ناموصن ى چيزاى دندون خورد كنى جواب ميدمااا لال ميشه بدبخ امروز نزديك بود مدير اخراجش كنه😹🗿🕶
وااای علکییی😹😹
بوقوداااا شانس اوردددد مديرررر رحممم كرددد ينييى من مبسر كلاسم ديه ديدم معلم گف پيمان برو دفتر بعد وقتى معلم رف با پسره دفتر من يكم اومدم جلو تر ديدم مدير ميگ الان پروندتو ميدم ميرى بعد من سريع دوييدم تو كلاس وقتى ب بچها گفتم پيمان دارع ميره نميدونى چجورى دست ميزدن ميرقصيييدن كهههه😹ولى بعد ك اومد دوباره تو كلاس همه پوكر شدن😐😐
دارم وبتون ميقونم🗿🌚
دختر داييم گفت نخون شب خاب ميبينى واقن منو چى فرض كرده؟😹🗿
متقريبن دوشنبه بود ولى من الان دارم ميخونم ٥ مين پارته:/
اوووففف دگنووو عرررر هوسووو عرررر جواننن عرررر زهااااا عررر هواان عررررر سيييين شيننن اوووف همشووون🗿🌚💔
سلم
چرا دیگ عاشق یی احساسو نمیزاری؟🥺😐
و اینم بی زحمت زود تر بزارینششششش(*_*)
بخدا چند روزه تو بررسیهههه مننتششر نمیشهههه
Toe ashql zydi poro shodyaaaa miznmt mikoshmt yni pnjshnbe bym bbinm nzshti ...:')🗿
ببین عسل داره برام تیکه تیکه میفرسته یه جاشون کنممیزارم بخدا 🤣🤣
😐😹🗿
عسل چیکار می کنییییییییییییییی 🙂👩🦯
امشب میزارم
منتشر میشه امشب؟
س
همه تستام منتشر شدن بجز نقاشى چشمت🗿💔
ای خدااا منمیخام ببینمش😭😭
هولى شت🌚💔
كجايى ميمون🗿💔
اینجاااا
عاههه خووبه🗿🌙
سویون