9 اسلاید صحیح/غلط توسط: Hani❥︎ انتشار: 3 سال پیش 922 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ناظر منتشر کن چیز بدی نداره:)
واقعا؟؟؟؟
انتظار داره برم؟؟
منو چی فرض کردع ک کارت عروسیشونو برام میفرسته؟؟
فک کرده الکیه؟
دوست ندارم و تموم؟؟
همین؟؟؟
۴ سال عشقو تو ی ثانیه سرکوب کرد؟؟
هه...چقدم زود عروسی کرد..
کارتتو فرستادی فکمیکنی الان میشینم گریه میکنم؟؟
نه...ب هیچ وجه..
میام..میام عروسیت ک بت بفهمونم برام مهم نیستی..
بفهمونم بت شاید فککنی ک بامن بازی کردی اما اصلا برام مهم نیست...اصلا...
موبایلمو برداشتم و به کوک زنگزدم...
_الو....جونگگوک؟؟
$ا.ت؟؟خودتی؟؟
_آره منم...حالت خوبه؟؟
$اره خوبم..چیزی شد زنگ زدی؟؟
_اممم پشت تلفننمیتونم بگم...میتونیبیای اینجا؟؟
$خیلی خب دارممیام، مواظب خودت باش بای
قطکردم...
اکی آقای کیم..
حالا ببین باهات چیکار میکنم...
(برش زمانی، روز عروسی)
دست جونگکوک و گرفتم و اونم دستشو گذاشت رو شونم و رفتیم تو تالار...
با همه احوالپرسی کردیم و رسیدیم به عروس و دوماد....
$عشقم اول من تبریک بگم؟؟
سرمو تکون دادمک یعنی آره
$تهیونگ بهت تبریک میگم...بهم میاین
+امم...م..ممنون
$ا.ت جو*ن عش*قم توعم بگو..
_منمبهتون تبریک میگم...ظاهرا ب لیاقت اصلیتون رسیدین آقای کیم...
چیزی نگفت اولش..کراواتشو شل کرد و گفت:
+م..متشکرم
سرشو برد نزدیک گوش جونگکوک و میخاست یچیزی بگه ک کوک بلافاصله گفت:
$عااااا راستییی، وای خدا چقد حواس پرتم، معرفی نکردم، ا.ت، نامز*دم و ع*شقم...
دوباره خاست یچیزی بگه که ینفر صداش کرد و رفت...
کامل مشخصه انتظارشو نداشت...
میگن تو نباشی دوستات هسن...باید فکر اینجام میکردی آقای کیم..
رفتیم نشستیم..
_نامزدم؟؟میبینمک اینکاره ای...
$چی فک کردی بیبی، من این کارا رو از راه خونمون بهتر بلدم..
_تو ک با وِیز میری خونتون:/ اصا بلد نیسی خونتونو:/
$اصطلاح بود خب...
(فلش بک، دو هفته پیش، بعد از تماس ا.ت و کوک)
_خب جونگکوک، گفتم بیای اینجا که یچیزی ازت بخام..
$اینارو پشت گوشیَم گفتی، درخاستتو بگو
_میخام پیشه اون یارو کیم نقشنامزدمو بازیکنی..
&یارو کیم؟؟؟تهو میگی؟؟
_حال هرکی..
$دوسش داری هنوز مگ نه؟؟
_چرا بحثو میپیچونی؟قبول میکنی یا ن؟؟
$اکی..قبولع
(پایان فلش بک، زمان حال)
$اون یارو اومد...
_کدوم یارو
$همون که یچیمیخونه عروس داماد میگن بعله
_عاقد؟؟
$عا عاره همون، اوناهاشش..
نگاشون کردم...
هیچ حسی و حرفی نداشتم و ندارم ک بگم...فقطنگاهشون کردمو خدا خدا میکردم که جواب یکیشون نه باشه:)
£دوشیزه سانهی، به بنده وکالت میدهید؟
@بعلههههه
£آقای کیم شما؟؟
سکوت کل تالارو فرا گرف...
ن ته چیزیمیگفت...ن دختره...ن عاقد...هیچکس هیچی نمیگفت..
£آقای کیم؟؟
+ه..ها بله؟؟؟
£مبارکه..
وایسا چی؟؟اون کقبول نکرد گفت "بله؟؟"
+و..ولی من که...
£بهتون تبریکمیگم با اجازه...
$چیشد الا؟؟
_ی کاسه ای زیر نیمکاسس...
$برو ببین چیشده
_به ما چ، میخاس نگه بله..
$واقعا برات مهم نیست یا خودتو میزنی ب اون راه؟؟
_مهم نیست...
$هرجور ک راحتی...
مراسم کم کم داشت تموم میشد...مهمونا دونه ب دونه خارج شدن
دست جونگکوکو گرفتم و از تالار اومدیم بیرون...
(از زبون ته)
من نمیخاستم قبول کنم..
جوابم منفیبود...
من...من ا.ت رو با هیچ دختری عوض نکردم و نمیکنم...
و..ولی اون دختره ی عو*ضی...
تهدیدم کرد....با ا.ت تهدیدم کرد...
ولی ا.ت....ا.ت با جونگکوک نامزد کرده...
از دستش دادم..
ولی من....
من ا.تمو میخام:)
ا.ت ی خودم:)
باید باهاش حرف بزنم...
با تمام سرعت دوییدم که دوتا نور ب چشمم برخورد کرد و صدای بوق کل گوشمو فرا گرف...
(از زبون ا.ت )
داشتم از جاده میگذشتم ک یهو صدای بوق ماشین نگاهمون ب خودشجلب کرد و دیدم ک با سرعت داره میره سمت تهیونگ..
کاری نمیتونستم بکنمجز اینکه.....
$ا.تتتتتتتتتتتت
(از زبون ته)
چشامو که باز کردم..
ی فرشته تو ب*غلم دیدم ک توی خون غرق شده..
+ا.ت...
+ا.ت چیکار کردی..
+ا.ت چشاتو نبند باشه؟التماست میکنم چشاتو نبند ا.ت:)
_د....دو...ست..د..ار.. م:)
چشاش بسته شد...
حرفشو زد و چشاشو بست:)
+اگه دوسم داشتی چشاتو نمیبستی:)چشاتو وا کن:)بازشون کن:)..
اورژانس اومد....
با کلی التماس گذاشتن باهاشون برم..
+خانم پرستار...نبضش میزنه مگه ن؟:)
پرستار چیزی نگفت....
لبخند غمگینی زدو ب کارش ادامه داد..
+فرشتم...چشاتو باز کن:)
+ببین تاتات اینجاستااا:) ببین داره برات گریه میکنه:) ببین داره از استرس میمیره:) ببین قلبش داره از جا در میاد:) ببین لباسش غرق خون توعه:)گفتی دوست دارم مگه نه؟؟ خب پس بیدار شو:)
بهش زل زدم، به چشاش...
موهاش...
ل*باش...
میدونستی چشات تموم زندگیمو تو خودش خلاصه کرده؟؟:)
ب قدری قشنگه...
کحاضرم هر ثانیه هر دقیقه هر روز و.... بهش زل بزنم و زندگیم بعده تو ک قشنگش کردیو توش ببینم:)
پس اون چشای قشنگتو باز کن:)
بدونه تو نمیتونم دیه زندگی و قشنگ ببینم:)
ا.ت رو بردن تو ی اتاق...
نشستن کنار درو زانو هامو بغ*ل کردم...
ا.ت....
میشه اینکارو باهامنکنی:)
میشه چشاتوووا کنی؟:)
ا.ت...
برات میمیرما:)
تازه میخاسم بیام باهات حرف بزنم:)
میخاسم بگم عاش*قتم رو*انیتم دی*وونتم:)
میخاسم بریم یجای دور زندگی کنیم:)
دوتایی...
دور از دنیا و ادماش:)
میخاسم خوشبختتت کنم:)
ا.ت...
گفتی هیچکس نمیتونه مارو جدا کنه:)
من اشتباه کردم..
منو ببخش:)
لطفا:)
فقط چشاتو باز کن..
قول میدم دیه هیچوقت از پیشت نرم:)
قول میدم ترکت نکنم:)
باشه؟؟:)
حالا بیدار شو بگو شوخی کردم تاتا:)
بگو همش بازی بود:)
با ازون خنده های قشنگت بگو فقط خسته بودم..خوابم برد:)
ببین تاتات بدونه تو داره هلا*ک میشه:)
ا.ت، اسمت تو قلبم هک شده:)
اگه بخای اسمتو پاککنی...
قلبم زخمی میشه:)
گفتی تو نوتلامی:)
تو ک نوتلاتو تنها نمیذاری نه؟؟:)
نوتلات بدونه تو زهرماره:)
"فرشته ی من....چشمهایت عالمیست ک سیاهیش قلبم را تصرف کرد
لبخندت بهشتیست ک انسان محو و غرقش میشود
ل*بهایت بهانه ای برای لبخند و زندگی کردن....
و دستهایت بهانه ای برای دوباره متولد شدن است"
بهانه ی خوشبختیم، بیدار شو:)
دکتر اومد از اتاق بیرون...
استرس تموم وجودمو گرفت...
انقدر که گریه کرده بودم هیچجا رو نمیدیدم...
صدام در نمیومد..
=آقای کیم...
+ا..ا..آقای د..دکتر خ..خواهش میکنم...ب..ب.بگین حالش خوبه:)
=ضربانشون در کند ترین حالت ممکنه...ولی...برحال قلبشون میزنه...همین خودش غنیمته، ولی به خون احتیاج داریم...
+م..من خونم بهش میخوره، تا تمام وجودمو بهش میدم:)
=ولی مقدار مورد نیاز خیلی زیاده آقای کیم، فکنکنم بتو......
+منو بک*شین، فقط بذارین ا.ت زنده بمونه:)
رفتم و یه عالمه ازم خون گرفتن...
حتی نای راه رفتن نداشتن...
تو اتاق بستریم کردع بودن...
ولی کل وجودم فدای ی تار موی ا.ت بشه با ارزشه:)
فقط اون خوب بشه:)
برگردع پیشم:)
دیه هیچی ازین دنیای کو*فتی نمیخام:)
همش تقصیره خودمه:)
اگه نمیومدم دنبالت اینجوری نمیشد:)
خدایا..
تو بهتر از همه حالمو میفهمی...
میدونی که بدون ا.ت نمیتونم:)
لطفا بهم ببخشش:)
خدایا التماس میکنم:)
ضعیف شده بودم..
کم کم داشتم از حال میرفتم...
دیگه هیچی نفهمیدم..
(برش زمانی، ۴ ساعت بعد)
=آقای کیم...آقای کیم بیدارشید...همراهتون بهوش اومدن..آقای کیم؟
+چ..چی شده آقای دکتر؟؟
=همسرتون...
تا کلمه ی همسرتونو شنیدم هرچی سِرُم ب دستم وصل بود و کشیدم و دوییدم سمت اتاق ا.ت....
درو باز کردم و رفتم پیشش
+ا..ا.ت
گیج نگام میکرد، روی صورتش ماسک تنفسی بود و سرش باندپیچی شده بود...
+ا.ت دورت بگردم حالت خوبه؟؟؟
اروم ماسکشو برداشت..
_ب..ببخشید شما؟؟؟م..منو میشناسین؟؟
یهو انگار یه خنجر فرو کردن تو قلبم...
حافظشو از دست داده بود...
=آقای کیم...متاسفانه ایشون هیچ چیز از گذشته یادشون نیست...و امیدی هم به بازگشت حافظوشون نیس..
بغض گلوم و گرفت..
اشک تو چشام جمع شد..
چهارسال خاطره..
حرفای قشنگش ک بهممیگفت...
ی..یعنی همشو فراموش کرده؟؟
منو یادش نیس؟؟
+ا...ا.ت ، تاتاتو یادت نمیاد؟؟:)
_تاتا؟؟اسمتون تاتاست؟؟
+ع...عش*قم:) من نوتلاتم:)تهیونگتم:)
=آقای کیم...ایشون شمارو یادشون نمیاد...لطفا بهشون فشار نیارید..
+ببخشید میشه مارو تنها بذارید؟لطفا
=عام..بله حتما..
دکتر از اتاق خارج شد..
_امم...اجوشی...دستت دارهخون میاد..
+ب جه*نم:)
چیزینگفت....
با اون چشای قشنگ آهوییش نگاممیکرد...
از شدت بغض نمیتونستمحتی ی کلمهبگم...
دستاشو تو دستمگرفتم و سرمو گذاشتم رو دستامون..
فقطاشک میریختم...
همه این اتفاقا تقصیرمنه..
دیه ب هق هق افتادم بودم ک یهو آرامش کل وجودمو فرا گرف...
ب*غلم کرده بود...
+ا.ت.....اسمت ا.تس..:) عشقه منی:)..
+من....باعث شدمکه حافظتو از دست بدی...ازت معذرت میخام:)
_ش..شما...شما باعث شدین؟؟یعنی چی؟؟
+تو اومدیجلوی من تا من صدمه نبینم...اماا.ت...وقتی اینجوریمیبینمت....از درون...قلبم..بدجور صدمه میبینه:)
(از زبون ا.ت)
چیزی به خاطر نمیاوردم...اما توی قلبم...ی احساس عجیبی داشتم..آرامش..ی حسی که قابل گفتن نیس..
نمیشناختمش...
اما احساس میکردم سالهاست کنارمه..
+ا.ت...حالا که فکر میکنم...خوبه ک حافظتو از دست دادی...خوبه ک یادت نمیاد باهات چیکار کردم:)
_م..مگه چیکار کردی؟؟
+فراموششکن...نمیخام دیگه برگردم ب گذشته:) میخام منم مثه تو چیزی یادم نیاد:) بجز...خودت:)میخام تنها آدمی باشی ک میشناسم:)تنها آدمی آدمی دوسش دارم:)تنها آدمی ک عا*شقشم:)
هر کلمه ای که میگفت...قلبم میلرزید..با اینکه هیچشناختی ازش نداشتمعاشقششدم...
+ا.ت...قول میدم هیچوقت از پیشت نرم باشه؟؟:) فقط توعمقول بده از پیشم نری:)
_ا...امم..
+ا.ت تو عاشق منی خوبم میدونمک اینجوریه:)ولی نکته اینه ک من دیوو*نتم:)فقط بهم قول بده:)
_ق...قول:)
+آخ الهی فد*ای حرف زدنت بشه تهیونگ:)
_خدانکنه:)
+ا.ت....قبول میکنی ک...دنیامو با بودنت قشنگکنی؟؟:) ن اینجوری.....ا.ت..قبولمیکنی منو...خوشبخت ترین مرد جهان کنی؟:) میدونم جاش اینجا نیست...میدونم حالت خیلی خوب نیست...ولی نمیخام حتی ی لحظه با تورو از دست بدم:) با من ازدواج میکنی؟؟:)
_غصه ی درونم مرد و لبخند فوران زد، و این لحظه ای بود ک عاشق تو شدم ، رافائل:)... قبوله:)
پایان:)
ناظر لطفا منتشرش کنخیلی زحمت کشیدم براش:)
(نکته: *وِی نقشه ی ق*تل ا.ت رو کشیده بود ولی دلش سوخت🌚🗿)
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
38 لایک
خیلی قشنگ بود رافائل... نه یعنی هونول🌝
عاشق داستان هات و اشعارشم تو بینظیری دختر قدر خودتو بدون🌝
بی نظیر ترین نویسنده❤
عر:)
💜
خیلی قشنگ بود عاشق داستانایی که مینویسی ام میشه خیلی بی نقص و قشنگن ادامه بدی:)🧡🕊
واایییی مرسییی🥺🌸
چشم اگ تونستم ی چند پارتی مینویسم
خیلی قشنگ بود💖
دست به غلمت خیلی خوبه💖
ممنوننن کراششش🥺
*قلم
------
کراش؟😂❤
تو هم خیلی کیوتی💜
کجام کیوتع🌚😹
همجات😂❤
بمولا نیسس
هسسسس
بخودا نیسسسس😹
نه هستتتتتتتتتتتتت
هییچ کلمه ای برای توصیفش وجود نداره🗿🕊
عرررررررررررررز 🥲😐🥺💜
واییی واییی مرسیی:)))
عاولی
عالی بیبببب
تنکککک
واوپرفکت!^^💕
تنک:)💕
چع خفن خیلی زحمت کشیدی در موردش مطمئنم😃🔮
آره خب خیلی زحمت کشیدم...ممنون🌚🌸♥️
های هانی:)
چطوری؟
هایییی:) مرسی تو چطوری:)
خوبم مرس:)❤
:)🌚♥️