داستان قسمت ۹ .. نامه ..
قسمت ۹ .. نامه
یون می دوید توی خونه و از دیدنش گریه ام گرفته بود ...
مون جو اومد تو و گفت اینم دوستت صحیح و سالم .
منم ازش تشکر کردم ...
صبح وقتی بیدار شدم به فکر این بودم که برم یه جای دور که نتونن پیدام کنن نمیدونم نعر بعدی کی بود که میگرفتنش
یه نام نوشتم و رفتم .......
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
لایک یا کامنت مشکل اینست
ادمین پینم کن 600 تا بشم بک میدم
بدو 😐✋🏻👍🏻
این _کامنت _معنی _ندارد *
های اونی به پارتی امشب ساعت دوازده دعوتی همتون دعوتین تم مهمونی خاکستری نقره ای اشکال نداره دیر برسی ترافیک زیاده تو تستچی
✅🤗💫
❤
تو خیلی خیلی خیلی کم مینویسی:/!!!! این حجم از کم نویسی رو.. هوففف... یاااا یکم بیشتر بنویسسس!!
_دارا
سلاممم چشم قول میدم از این به بعد بیشتر بنویسم ،😥💙
عععع سلام اونی تمام مدت داستانتو میخوندم خیلی خوشکله تازه فهمیدم نویسندش تویی موفق باشی ادامه بده❤
سلام قشنگم 💛🐝
خیلی ممنون که خوندی و امیدوارم دوست داشته باشی داستانمو 🙂🤗💜
❤❤ادامه بده موفق باشی اونی منم میخوام یه داستان بنویسم اما میزارمش واسه تابستون وقت نمیکنم
های اونی/اوپا من🥺
میشه توی اکانت کاربر mama به جنی کیم از کمپانی s_j رای بدی؟🥰😍🤩
با این کارت باعث میشی من یه دنیا خوشحال بشم😘
هر وقت دادی میتونی بگی تا فالوت کنم بدون نیاز به بک دادن
سلام کیوتم من نتونستم اکانتش روپیدا کنم مگر نه حتما رای میدادم 🙂