
سلام سلام😄... یه کمیک نسبتا کوتاه آوردم براتون😄.. حدود ۵ یا ۶ تا پارت داره.. خیلی طول کشید تا ترجمهش کنم پس لطفا حمایت کنید☹

طبق معمول حرفهاشون رو مینویسم😁... خانم بوستیر (بچهها براتون خبر خوب دارم... آقای داماکلیس تایید کرد که قراره یه اردو به ایتالیا داشته باشیم) (ما روز دوشنبه حرکت میکنیم و ۳ روز اونجا میمونیم) (پس دوشنبه رضایت نامههای امضا شده تون رو فراموش نکنید!) *** آلیا (دختر! این اردو قراره فوق العاده باشه! نمیتونم صبر کنم تا کلی وقت با نینو بگذرونم) مرینت ( خیلی هیجان انگیزه من قراره سه روز کامل رو با آدرین بگذرونم) آلیا (اوه! دختر ما باید برای فردا یه چیز خوب بپوشیم) مرینت (قطعا!)

مرینت (وای تیکی! این اردو میتونه برام یه فرصت ایجاد کنه یه سفر عاشقانه به ایتالیا❤) تیکی (مرینت.. تو مطمئنی که این ایده ی خوبیه؟) مرینت (البته) (چه مشکلی ممکنه پیش بیاد؟....) (مگر اینکه یه کار احمقانه جلوی آدرین انجام بدم😱) (مثلا ممکنه وقتی ما داخل ونیز توی قایق نشستیم توی یه لحظهی عاشقانه، یهو من از توی قایق بیافتم یا مثلا...) (((حال ندارم این رو ترجمه کنم😐 خیلی طولانیه..)))

تیکی (مرینت منظور من این نیست... پس پاریس چی میشه؟ لیدی باگ چی؟) ( تو نمیتونی سه روز شهر رو بی دفاع رها کنی) (فکرش رو بکن هاکماث چه کارهای میتونه انجام بده وقتی تو نیستی) مرینت (درست میگی تیکی.. پاریس مهم تره) (ابر شرورهای احمق فرصتم با آدرین رو به باد دادید)

**روز بعد** آلیا (مرینت.. تو دوباره دیر کردی..) مرینت (ببخشید) (خواب موندم) آلیا *تک خنده* (خب اگه من هربار که تو دیر میکنی از دستت عصبانی بشم درست به همون اندازه که تو خسته به نظر میرسی خسته میشدم) (قراره توی اردو کلی خوش بگدرونیم.. خیلی خوبه که یه مدت از حملات آکوما دور باشیم) مرینت ( امم.. آلیا.. من نمی تونم به ایتالیا بیام)

آلیا (چیی؟؟ وای نه! اما چرا؟) مرینت (اممم این یه تصمیم دقیقه نودی بود... میدونی دیگه.. مخارج غیر منتظره و...) آلیا (دختر من واقعا متاسفم) مرینت (اشکال نداره... حداقل هنوز میتونم کمکت کنم تا به لباس خوب برای اردو پیدا کنی) **بوتیک دمدمی مزاج** آلیا (این یکی قشنگه اما در مورد قوسی که داره مطمئن نیستم...)

آلیا (یه جوری نیست؟) مرینت (... یکمی..) (تو واقعا توی این یکی شبیه یه عروس مومیایی شده شدی) آلیا (این یکی چطوره؟ خیلی شیکه مگه نه؟) مرینت *خنده* (آره، البته اگه تو شاهدخت معطر باشی) (بیا آلیا.. این یکی رو امتحان کن)

آلیا (خب.. چی فکر میکنی؟) مرینت (این عالیه! درست شبیه روباه!) آلیا (اصلا نمیدونم در مورد چی حرف میزنی.. من هیچ روباهی رو نمیشناسم) مرینت (منظورم اینه که تو خیلی عالی به نظر می رسی.. نینو حتما یه دیدنت زبونش بند میاد) آلیا (ممنون.. قول میدم برات یه سوغاتی عالی بیارم) مرینت ( شاید فقط چندتا عکس فوق العاده از آدرین توی رم؟) آلیا *خنده* (ها ها! حتما)

سابین (تو مطمئنی که نمیخوای به این اردو بری؟) (اگه الان بری احتمالا هنوز بتونی بهش برسی) مرینت (نه.. آلیا گفت که نمیتونه بیاد.. و من شک دارم که بدون اون خوش بگذره... ترجیح میدم اینجا، پیش دوستم بمونم) سابین (باشه.. هرچی تو میگی عسلم) مرینت (اشکال نداره که بعد از صبحونه برم به پارک؟ آلیا گفت که بعد کارهاش هم رو ملاقات کنیم) سابین (حتما عزیزم ولی حواست باشه حتما برای شام خونه باشی)

**مرینت قدم میزند** تیکی (بیخیال مرینت! مثبت فکر کن! من یکی که شک دارم تا وقتی دوستات اینجا نیستن اتفاق بدی بیافته!) مرینت ( و این دقیقا دلیل ناراحتی منه.. هاکماث احتمالا توی این مدت هیچکس رو آکوماتیز نمیکنه و من اردو رو برای هیچی از دست دادم) تیکی (خب هیچکس نمیتونه آینده رو پیشبینی کنه) توی افکار تیکی (حداقل بدون مهره های معجزه گر اژدها..) یه نفر (مرینت؟؟ چرا تو توی اردوی ایتالیا نیستی؟) (((برو نتیجه😘)))
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چالش اخر: ادرین
عالیییی
ادینه دیگه
😁❤
عالیییییییییی بعدی رو زود بزاررر
الان میرم میزارم😄
ادری
عالی
ادامه بده
نظر منم آدرین
مرسی😄
ج.چ۱:عالیییییب
جچ۲:اره با اینکه کاراکتراش زیاد باحال نیس😐
جچ۳: اممممممم آدرین چون باباش اجازه نمیده بده اردو
تشکر😅
ج چ1:عالییییییییییییییییییییییی
ج چ2:حتماااااااااااااااااااااااااااااااااااا
ج چ3:آدرینننننننننننننننننننننننننن
مرسییییییییییی😍😍😍😍
خواهشششششششششششششششششش
عالی اج😍👌
ج چ ۱: ارهههههههههههههه👌👌👌👌
ج چ ۲: صد درصد
ج چ ۳ : ادرینننننننننن
مرسیییییی😍
عالی بود;-)
ج چ ۱:عالی بود;-)
ج چ۲:آره:-)
ج چ۳:فکر کنم آدرین؟
مرسییییییییی😄😄😄😄😄
خواهش میکنم;-)
خب معلومه چون آدرین کت نواره نتونسته بره
میدونم چالش خیلی آسون بود ولی خب😅