وات فاززز
مرینت :من رفتم خونه خودم اون شب خواب دیدم که یه پسری بایه پسر دیگه دعوا کردن بعد دیدم که دعوا سر منه یکی لوکا بود ولی یکی دیگه نمیدونم رفتم خونه بابا گفتم ازت کمک میخوام .
(اسم پدر مرینت ..... است) ..... : دخترم چی شده خوابو براش تعریف کردم گفت مادرت هم ۱ سال قبل آشنایی با من این خوابودید ولی اون یکی دیگه عموت بود (عمو مرینت همون گروهیه که مرینت با اونا میجنگن) بعد مرینت از پدرش پرسید پدر تو کجا با مادر آشنا شدی گفت تویه رستو ران من بچه شر بودم مادرت گارسن بود اون اومد تا من غذا سفارش بدم گفت چی میخاین گفتم شومارو که از اونجا با مادرت آشنا شدم گفتم واقاً پدر اونجا انقدر خندیدم که نگو میگفت من داخل یه آژانس کار میکردم که اونو سوار ماشین کردم من قرار بود برم خاستگاری گفتم یه سرویس برم بعد حلقه هم خریده بودم اون پولو داد من بجای بقیه پول حلقرو دادم خیلی جالب بود بعد من رفتم خونه خودم خوابیدم خواب مادرو دیدم که گفت مرینت بلند شو و برو درو باز کن که همون لحظه از خواب پریدم در زدن باز کردم یه کیک ساف وسط صورتم خورد همه با برف شادی و کلی وسیله دیگه تولد گرفتن اون شب خیلی خوب بو رفتم رو بالکن دیدم ادرینم اومد گفت تولدت مبارک گفت ۱۹ ساله شدی راستی الیا هم ۱۹ ساله شد فرداش همه رفتیم سازمان معلوم شد که ادرین امروز تولدشه مرینت بعد از کار با بچه قرار یه جا رو ریختیم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
فالویی بک میدی؟
عالیییییییییییییییی بود
باریکلا شعبون ک د خدا باریکلا ...باریکلا مرد با خدا باریکلا♡
😂😂 عالیی شفت من😂😂
عالی بود پارت بعدی 🌸