❤لیدی باگ و کت نوار❤۲۱❤

سلام اینم پارت ۲۱

سلام برو بعدی

(نکته: زنگ تفریح تموم شد و رفتن تو کلاس) خانم بوستیه: بچه ها گره هاتون رو انتخاب کردین؟ بچه ها: بلهه خب همین طور که گفتن هر گروه ۴ نفره به هر گروه ۲ چادر داده میشه که باید ۲ نفر ۲ نفر توش بخوابید شب ها (بعد از حرف زدن ها دور تمام شیشه ها یه غول آهنی اومد و همین طور جلوی در و یک مرد کلاه به سر جلوی تخته ایستاد) آدرین: خانم بوستیه و بچه ها وسط کلاس جمع بشین(نکته: همه کاری رو که آدرین گفت انجام دادن) مرینت: آدرین اینا کین؟ آدرین: اینا همون هایی ان که منو بستن و میزدن برو وسط جمعیت تا بهت آسیبی نرسه آدرین: هی کلاه به سر تو با من کار داری بیا بریم بیرون با بچه ها کاری نداشته باش. مرد کلاه به سر: نه باید جلوی دوستات بمیری تا به بقیه هم یه درسی بدم آدرین: خودت خواستی ها (نکته: بچه ها آدرین تو این چند وقتی که پیش بانیکس بوده رفته پیش نسخه آیندش و ساخت بمب و لباس و از اینجور چیزا رو یاد گرفته راستی اون آدرین تقلبی هم گفته بود که بانیکس نجاتش داده اما این حرف رو از زیر زبون آدرین اصلی کشیده بود بیرون و به مرینت گفته بود) آدرین رو دستبندش زد و یه لباس سیاه با راه راه های سبز تنش شد و دست راستش یه چوب دستی ظاهر شد و دست چپش هم همین طور آدرین: بیا این قضیه رو تموم کنیم شروع کردن به جنگیدن که یهوووو

آدرین چوب دستی هاشو انداخت زمین و گفت: من تسلیمم مرد کلاه به سر: باز چه نقشه ای داری؟ و یهوو آدرین بمب های دودزا رو فعال کرد و همه جا پر از دود شد مرد کلاه به سر: کجا رفتی ترسو بعد از این که دود ها تموم شد همه مرد کلاه به سر رو دیدن که بیهوشه و غول ها به سمت آدرین حمله کردن آدرین پرید و همه غول به هم خوردن(نکته: اون غول ها ربات دست ساز شبیه ب غول بودن) بعد از اتمام کار آدرین با اون ها همه براش دست زدن و بعد کلاس تموم شد مرینت: آدرین آدرین: جونم؟ مرینت: اینکار تو مدرسه رو از کجا یاد گرفتی آدرین: از خودم و تو مرینت: راستش رو بگو من که بهت چیزی یاد ندادم آدرین: بعدا میدی مرینت: اصلا باهات قهرم آدرین: مرینت؟ مرینت؟ باشه بابا جوابت رو میدم ولی قهر نکن باشه؟ مرینت: باشه خب بگو آدرین: بانیکس من رو برد پیش خودمون در آینده (عکسشون کاور تسته) مرینت: آها یهوووو

آدرین اومد جلوی مرینت و گفت: میخوای بریم پیش آندره بستنی بخوریم؟ مرینت: آدرین و مرینت برن یا لیدی باگ و کت نوار؟🤔آدرین: هر چی تو بگی مرینت: بستنی بگیریم بریم بالای برج ایفل بخوریم (نکته: رفتن تبدیل شدن و بستنی رو گرفتن و رفتن بالای برج ایفل) لیدی باگ: کت نوار من تو آینده چجوریم؟ کت نوار: از الانت خوشگل تری😍 لیدی باگ: یعنی الان زشتم کت نوار: نه بابا میگم اون موقع از الان خوشگل تری لیدی باگ: ممنونم پیشی. بستنیشون رو خوردن و لیدی باگ سرش رو گذاشت رو شونه کت نوار و کت نوار هم سرش رو گذاشت رو سر لیدی باگ و خوابیدن یهوووو

کت نوار چشماشو باز کرد دید که دارن میوفتن لیدی باگ رو محکم گرفت و با چوب دستیش خودشون رو نجات داد و دید که هنوز لیدی باگ خوابیده کت نوار: ای کفشدوزک خوابالو کت نوار خودشون رو به یه کوچه قبل از خونه مرینت اینا چون نمیخواست کفشدوزک رو بیدار کنه برای همین گوشواره هاش رو برداشت و تبدیل به مرینت شد و آدرین مرینت رو رو تخت گذاشت و رفت ناهار گرفت و اومد خونه

تموم شد خداحافظ