Love 2

ناظر عزیز لطفا منتشر کن

ادرین: مرینت اجازه گرفت تا بره دستشویی ولی یهو افتاد زمین خانم بوستبه سریع زنگ زد به پدر و مادر مرینت همه ی بچه ها دورش جمع شده بودن مادر پدر مرینت اومدن و اونو بردن بیمارستان

سابین: از دانشگاه مرینت زنگ زدن گفتن مرینت حالش بد شده😷 سریع خودمون رو رسوندیم دانشگاه و مرینت رو بردیم بیمارستان دکتر گفت یه سرما خوردگی سادست و اگه استراحت کنه یه هفته ای خوب میشه

یک هفته بعد

از زبان ادرین: امروز مرینت حالش بهتر بود و اومد مدرسه (زنگ تفریح) مرینت: داشتم با الیاقدم میزدم که ادرین جلوم رو گرفت یکم ازش خجالت میکشیدم. ادرین: سلام مرینت: سلام ادرین: خوبی؟ مرینت: اره ممنون(مرینت اینارو با تته پته میگه) ادرین: باشه من میرم پیش نینو خدافظ مرینت: خدافظ.

تمام💙💚💛💜❤

اگه داستانم اشکالی داشت حتما بگید به تا درستش کنم خدافظ👋