#د
رفتیم سمت تالار
شهردار اومده بود عقد کنه
(چی شده تو محل ما شهردار کاری به اینا نداشته)
مرینت:منم نمیدونم حالا ول کن .
(قسمت دیکتاتور شرور که شهردار مردم رو عقد میکرد مثل اون )
(بعد از گفتن هرچی لازم بود )
شهردار:من شما رو زن و شوهر اعلام میکنم 🥰🥰👰🤵👰🤵
من و آدرین رسما زن و شوهر شده بودیم 😄
و بعد هم من و آدرین و الیا و نینو رقصیدیم مامانم رو نگاه کردم داشت گریه میکرد نشستم کنارش و گفتم
مرینت:مامان عزیزم چرا گریه میکنی
مامان: قربونت برم باورم نمیشه که ازدواج کردی🥺🥺🥺🥺😭
بغلش کردم حق داشت مادر بود
مرینت:خوشحالم که هستی مامان
مامان:منم همین طور عزیزم
به الیا و نینو نگاه کردم واقعا به هم میومدن
چهار سال بعد
چهار سال از ازدواج من و آدرین میگذره الان ما یه دختر داریم اسمش هم (امیلی) است اسم مادر ادرین الیا و نینو هم بچه دار شدن اسمش رو هم گذاشتن (لیلا)
(ببخشید اسم دیگه به ذهنم نرسید )
و ما سال ها با خوشی با هم زندگی کردیم
امیلی :مامان این داستان واقعی بود تو واقعا حافظه ات رو از دست دادی؟
مرینت:اره عزیزم واقعی بود.
ادرین:خوشت اومد دختر عزیزم ؟
امیلی:اره ولی بعدش چی؟
مرینت:بعدی نداره تموم شد بقیه اش رو تو برای بچه هایت تعریف میکنی
امیلی:این بهترین داستانی بود که به عمرم شنیدم
نینو الیا:بله امیلی جون این داستان ما بود داستانی که پر از عشق و محبت هست
راستی یادم رفت بگم که الیا و نینو با لیلا با ما زندگی میکنن
هیچ وقت فکر نمیکردم روزی برسه که من و آدرین با هم ازدواج کنیم
من و ادرینی که از دوتا خانواده ی جدا بودیم
منی که میگفتم از ادرین متنفرم
تو این راه بهتری خاطره ها رو تجربه کردم
همیشه فکر میکردم که تنفر از بین
عالب
های عانجلم🙂🫧
یه چیزی بالای نظرم نوشته بخونش👆🏼☂️
خیلی دوست دارم 💕🌊
میشه کمک کنی ۹۶٠تایی بشم؟ 🥑🥢🍶
های اونی/اوپا من🥺
میشه توی اکانت کاربر کمپانیS_J به جنی کیم از کمپانی s_j رای بدی؟🥰😍🤩
با این کارت باعث میشی من یه دنیا خوشحال بشم😘
اگر ناراحت شدی پاک کن کیوتی✌🤞