❤لیدی باگ و کت نوار❤۱۹❤

سلام برو بعدی

یهوو همه وایسادن به جز مرینت مرینت: دارین شوخی میکنین لوکا؟ چرا همتون وایسادین؟؟ که یهو یکی شنل پوش وارد شد مرینت: چرا همه وایسادن ولی تو و من داریم حرکت میکنن؟ ناشناس: اوه اوه ببخشید وسط کار های شما دنیا رو متوقف کردم مرینت: تو کی هستی؟ ناشناس: شنلش رو برداشتتت اون کسی نبود جزز آدرین مرینت: آد...آدر..آدرین؟ آدرین: بله خودمم مرینت: خودم دیدم مُردی آدرین: گربه ها ۹ تا جون دارن مرینت: بس کن واقعاً خودتی آدرین: آرهههه حالا تو و لوکا رو تنها میزارم با یه بشکن همه چی حرکت کرد مرینت: آدرین وایسا آدرین تو انتخابت رو کردی اومد با یه بشکن خودش رو یه جا دیگه برد ولی تا اومد بره مرینت دستش رو گرفت و با هم رفتن آدرین: چرا اومدی مرینت: ولی چطوری زنده ای؟ آدرین: بعد از انفجار بانیکس منو برد تو لونش و یه چیزایی گفت ولی نمیتونم بهت بگم ولی من الان از آینده یه چیزایی میدونم و حتی از این که تو با لوکا رفتی بیرون هم ناراحت نیستم چون از بعدش خبر دارم مرینت: خب الان چیکار میکنیم آدرین:

انتخاب مرینت: چی؟؟ آدرین: انتخاب باید بین من و لوکا یکی رو انتخاب کنی (مرینت بدون مکث گفت) تو آدرین: خب باید ثابت کنی مرینت: چجوری؟ آدرین: الان لوکا رو میارم بهش بگو که د.و.س.ت.ش نداری و بعد با بشکن لوکا رو آورد و خودش نا پدید شد لوکا: مرینت تو اینجایی خوبی مرینت: من ازت خ.و.ش.م نمیاد لوکا: چییی؟ داری شوخی میکنی؟ مرینت: نه (لوکا گریه کنان رفت) مرینت: آدرین کجایی دیدی؟ گفتم بهش لطفا بیا یهووو

آدرین پدیدار شد و گفت آفرین مرینت: میشه تبدیل شیم بریم یه جایی بهم بگی چرا تا الان نیومدی؟(پلگ پنجه ها بیرون) (تیکی خال ها روشن) (نکته: بچه ها رفتن همون جایی که تو کاور تست هست) کت نوار: خب میدونی تو این ۶ ماه من تمام کار های تو رو داشتم میدیدم حالا اونهارو ولش کن بریم از آندره بستنی بگیریم؟ لیدی باگ: بریم ولی اول تبدیل به خودمون بشیم (تبدیل به خودشون شدن و رفتن بستنی میخوردن که یهوو

داشتن بستنی میخوردن که یهوو که مشت تو صورت آدرین خورد برگشتیم دیدیم لوکاعه لوکا: مرینت پس به خاطر این از من خوشت نمیاد؟ یهوو آدرین با یه پشتک از بالای سر لوکا به پشت سرش پرید و گفت: نمیدونم چطوری ولی امشب یکی از ما میمیره و یکی زخمی میشه (اینو یواشکی تو گوش لوکا گفت) لوکا: از کجا میدونی؟ آدرین: فقط میدونم اگه یکی از ما نمیره و اون یکی زخمی نشه مرینت میمیره لوکا: نههه آدرین: منم نمیخوام مرینت بمیره ولی باید یکی از ما بمیره و دیگری زخمی شه لوکا: آخه چه جوری؟ آدرین: زمان همه چیز رو درست میکنه مرینت: شما ها چی میگید؟ آدرین: هیچی آدرین: لوکا برو خونه استراحت کن (نکته: آدرین رفت و با مرینت بستنیش رو خوردن ولییییی)

تموم شد خداحافظ