

ا/ت: یه هفته از دوستیمون با هوسوک گذشته بود بلاخره فهمیدم که استاد رقص نیست و درواقع به آیدل مثل خودمه😅بهم گفته بود بهتره کمپانی چیزی درمورد دوستیمون ندونه تا وقتی که یه آیدل واقعی بشم.ما گاهی باهم تو همون کافه نزدیک کمپانی دیدار میکردیم و گاهی هم تو کمپانی باهم روبرو میشدیم.

دیروز تصمیم گرفته بودم که به همون کافه برم و اونجا دوباره با هوسوک رو به رو شدم اون میگفت که چند روز دیگه یه کنسرت داره و من رو هم دعوت کرد من هم قبول کردم و روز کنسرت ۳ روز دیگه بود من تو این مدت که کارآموز شده بودم کلی تمرین کردم و هوسوک رو الگوی خودم قرار دادم.

و بلاخره بعد زمان های طولانی روز کنسرت رسید و من آماده شدم. استایلم اون عکس بالاست👆 اونروز روز خوبی بود رو استیج هوسوک به عنوان جی هوپ مرد فوق العاده ای بود و من خوشحال بودم که باهاش یه دوست بودم بلاخره کنسرت تموم شده بود و تک تک اعضا داشتن حرفاشونو میزدن.

و نوبت به هوسوک رسید اون میگفت که خیلی تلاش کرده بوده و برای این کنسرت هم خیلی خوشحاله میگفت آرمی ها تموم دنیای اون هستن و خیلی خوشحاله که یه آیدل شده با خودم گفتم منم باید مثل اون باشم باید تلاش زیادی کنم داشتم با خودم اینطوری حرف میزدم که یهو دوتا دختر رو دیدم که داشتن باهم حرف میزدن و میگفتن که هوسوک قبلا خیلی اذیت شده بوده و خیلی از آرمی ها دوستش نداشتن با حرف های اونا خیلی ناراحت شدم و کنسرت هم تموم شده بود و من به سمت خونه حرکت کردم🤍

با قیافه پوکرم تو جاده ها قدم میزدم و متوجه شدم که به خونه رسیدم خیلی خسته رو تخت دراز کشیدم و نفهمیدم چجوری خوابم برد صبح که بیدار شدم به خودم گفتم من باید یه آیدل خوبی مثل جی هوپ بشم باید مثل اون دست از تلاش برندارم و بیشتر از همیشه خوشحال باشم و دوباره تمرینات سختم رو شروع کردم تقریبا یک ماه از دوره کارآموزی گذشته بود.

قرار شده بود که ضرف یه ماه تلاشمون رو بکنیم و بعضی از اونایی که کارآموز شده بودن حذف بشن و بعضی هم باقی بمونن بلاخره نتایج از راه رسید و من فهمیدم که قراره تو این کمپانی یه کارآموز باقی بمونم خیلی خوشحال بودم و برای اونایی هم که رد شده بودن آرزو کردم که یه روزی مثل من خیلی خوشحال باشن اون روز با یه چند نفر از کارآموزایی که با من باقی مونده بودن دیدار داشتم و با دو نفر از اونا دوست شدم اونا دخترای خوبی بودن

ما باهم تمرین میکردیم و یه جور هم گروه شده بودیم بلاخره ۱ سال از کارآموزیمون گذشته بود هنوز برامون یه کم زود بود که دیبو کنیم یکی از اون دخترا که اسمش هان میرا بود ۳ سال تو این کمپانی کار آموز بود و اون یکی هم که اسمش جی لیسو بود ۱/۵ سال بود که کارآموز بود و کمپانی فک میکرد که ما آماده دیبو هستیم و همه هم همینو میگفتن و ما قبول کردیم که باهم یه گروه به نام دختران بینهایت رو تشکیل دادیم🤍💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اوخهههه😍🥺💜
🤍😄👍
خیلی عالی بود عزیزم خیلی خوشم اومد 💜💜🥺🥺
وایی ممنون عزیزم🤍🤭
🥰🥰💜💜😘😘
واووووو
یه چیزی بگم ؟
خودم منتشرش کردم😅
عه چه خوب قشنگ بود؟!🤍🤭
اره خیلییی