
سلام بچه ها اولین بارمه دارم رمان مینویسم امیدوارم خوشتون بیاد
امروز اولین روز دانشگاهم بود خیلی دیر خوابیده بودم و سرم بدجور درد میکرد.با صدای زنگ از خواب پریدم.وایییی نه ساعت ۹ بود.خدایاااااااا حالا چه بهونه ای برای معلمم بیارم اونم روز اول واییییی نه باز مثل همیشه گند زدم خدااااااا.
سریع لباسام رو عوض کردم و اب به صورتم زدم و یه شکلات توی دهنم گزاشتم و تند تند به سمت دانشگاه دویدم.همینجوری که میدویدم به ساعت نگاه کردم واااایییی ساعت۹/۱۰بود دیگه نزدیک مدرسه بودم در رو یواش باز کردم جوری که کسی نفهمه.هوفففف خداروشکر بچه ها سر صف بودن منم بدون اینکه کسی بفهمه رفتم توی صفم
مدیر داشت مثل همیشه حرف میزد یهو دیدم یکی از جلوی صف اروم صدام میکنه.میا(بهترین دوستت)بود.میا:بدو بدو تا کسی نفهمیده بیا جلوی صف بدووووووو.منم بدون اینکه یه ثانیه ی دیگه صبر کنم سریع دویدم سمت جلو و رفتم پیش میا.میا:کجا بودی دختر؟ من:بابا خواب موندم.میا:تو کی خواب نموندی.من:بسه حالا معلما میفهمن دارمون میزنن ها.میا:اوک و به حرف های همیشگی مدیر گوش دادیم.
بعد از یه سال،حرف مدیرمون تمام شد و رفتیم سر کلاس .معلم:خب بچه ها من معلم جدیدتون هستم و امید وارم سال خوبی رو با هم دیر پیش داشته باشی .زیر لب گفتم:به همین خیال باش😂و ادامه داد:اسم من کارمنه لطفا به اسم کوچیکم من رو صدا بزنید.من سعی میکنم تا جایی که میشه باهاتون راه بیام پس لطفا شما هم زیاد بازیگوشی نکنید
خانم کارمن:حالا لطفا یکی یکی از سمت راست خودتون رو معرفی کنید و هفته ی دیگه هم به گروه های چهار نفره تقسیمتون میکنم.تمام بچه ها یکی یکی خودشون رو معرفی کردن و بالاخره نوبت من شد.پاشدم و گفتم:من ا/ت هستم.معلمه گفت:ا/ت زبون های دیگه ای هم بلدی؟عجیب بود چون از کس دیگه ای نپرسیده بود من:بله خانم بلدم برای چی؟معلمه:چون یه لحجه ی خاصی داری من:اها معلمه:میشه بگی چه زبون هایی بلدی؟ من:اممم خب من کره ای بلدم،ترکی بلدم،فرانسوی بلدم و فارسی معلمه:افرین گلم چند سال برای یادگرفتنشون وقت گزاشتی؟گفتم:خانم برای کره ای دوسال،فارسی زبان مادرزادیمه،برای ترکی یه سال و نیم و برای فرانسوی هم یک سال و نیم معلمه:افرین افرین.بچه ها کس دیگه ای هم توی کلاس داریم که زبان های دیگه ای بلد باشه؟
چند تا از بچه ها و میا دستشون رو بالا اوردن خانم کارمن:جیمین شما بگو چه زبان های دیگه ای بلدی؟جیمین:خانم من کره ای و انگلیسی رو بلدم.معلمه :چه خوب افرین . من دستم رو بردم بالا:ببخشید خانم من انگلیسی هم بلدم ولی یادم رفت بگم خانم کارمن:افرین به شما ها و چند نفر دیگه هم گفتن که به چه زبون هایی بلدن حرف بزنن
و بالاخره زنگ تفریح خورد.زنگ بعدی ورزش داشتیم.من داشتم اروم میرفتم سمت کمدم که یکی خورد بهم و سریع رد شد و من افتادم و هر چی توی دستم بود افتاد.
من:هی حواست کجاست؟(بلند گفتی)جیمین برگشت اومد پیشم و گفت:ببخشید ا/ت حواسم نبود یه چیزی رو گم کردم باید پیداش کنم و کمکم کرد وسایلم رو جمع کردم و رفت من کنجکاو شدم که چیش گم شده برای همین بلند گفتم:جیمین میشه یه لحظه بیای.جیمین اومد و گفت:چیه؟گفتم:میخوای کمکت کنم پیداش کنی؟جیمین:نه ممنون ا/ت خودم پیداش میکنم من:ع ناز نکن دیگه بیا بریم و گفت باشه و به سمت استخر رفتیم
گفتم:جیمین تو چیت رو گم کردی؟گفت:یه دستبند بود خیلی برام با ارزشه خواهرم بهم دادتش گفتم :اها و دوتایی شروع به دنبالش گشتن.جیمین:ممکنه توی اب افتاده باشه گفتم:فکر نکنم.جیمین گفت بزار یه نگاهی کنم و پرید تو اب!!!!!
من قبلا این رمان رو نوشتم ۳سال پیش نوشته بودم فرستاده بودم توی گروهم بخاطر همین گفتم برای شما هم بگم
عشقا اگه دوست داشتید بگید پارت بعد هم بزارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یاع.
😑ین که داستان جینهو عه😑حداقل یه تغییر میدادی😑
این که قبلا نوشته شده
این داستان رو یه نفر دیگه هم نوشته 😐😐😐😐😂
این داستان من و جیمین هست که تو اومدی باز نویسی کردی
من هیتر نیستم لطفا بد برداشت نکنید ، اما به نظرم آدم قبل اینکه تحت تاثیر خواننده های خارجی قرار بگیره بهتر نیست یکم از خواننده های کشور خودش دفاع کنه و یه کاری کنه ایرانی ها تو جهان معروف بشن به جای چین و کره؟