
سلام کیوتا این هم پارت دومش ^_^ اگر خوشتون اومد لایک کنید

انچه گذشت : عقب عقب رفتم و افتادم روی زمین ا.اون چی بود تصویر توی اینه من بودم :anguished::anguished: باورم نمیشه شجاعتمو جمع کردم به سمت اینه رفتم با چهره ای مخلوط از ترس و تعجب به خودم خیره شدم دستمو به پوست صورتم کشیدم صورتی به نقص داشتم سفید مثل برف نرم مثل مارشامالو بود لباس قلوه ای که قرمز رنگ بود چمام خاکستری گربه ای موهام قهوه ای اتیشی بود یا به زبون دیگه قرمز بود :heart_eyes::cold_sweat: خیلی خوشگل بود ( دقیقا عکس بالا فقط چشمام سبز گربه ای هست ) کم کم خاطره هایی از جلوی چشم رد شد خاطره های صاحب بدن *پرش زمانی 2 ساعت بعد * روی تخت دراز کشیده بودم تقریبا چیزای مهمی از خاطرات این بدن فهمیدم صاحب قبلی این بدن یا خود جدید من اسمش لی لی هست (li li ) قشنگه به معنای ظریف و شکننده دختر یکی از اصیل زاده های بالا مقام و پولدار دنیای جادوگری البته با تمام خانواده ها روابط خیلی خوبی دارن و برای دنیای جادوگری مهمی هستن ولی از مرگخار ها نیستن :blush: و این خیلی خوبه حالا من .....

باید زندگی خودمو بسازم من واقعا از دنیا ممنونم چون الان خانواده خوبی دارم پدر امدری که عاشقمن و زندگی راحتی دارم مهمتر از اون من از وقایع این دنیا باخبرم میتونم همچی رو درست کنم توی زندگی قبلیم من این فیلم رو دیدم کتاباشم خوندم همیشه برام سوال بود چرااااااا ادمای خوبی مثل دامبلدور اسنیپ لوپین سیریوس بلک دابی سدریک و...... باید بمیرن چرا بعضی ها باید عذاب بکشن مثل هری چرا بعضی ها تنهان و باید با ترساشون مقابله کنن مثل دراکو خیلی مظلوم و تنها بود میترسید ولی نشون نمیداد اون مجبور بود حتی نمیدونست دوست واقعی چی هست همه چی رو توی پول و خون میدید چون پدرش میخواست و کلی چرای دیگه من میخوام اینارو عوض کنم من نمیخوام توی این دنیا فقط من خوشحال باشم از نظر من همه لیاقت یک زندگی خوبو دارن از دنیا خدا همه ممنونم از این فرصت به خوبی استفاده میکنم ^_^ (چشماش اینطوریه کیوتا و البته کلا اینشکلیه فقط موهاش قرمزه عکس قبلیه ^_^)

حالا باید برم گند کاری سره صبحیمو جمع کنم :joy::joy: حتما مامانم دق کرده ( خانومه سر صبحی رو میگه 0_0) بلند شدم لباس ( عکس بالا ) رو پوشیدم موهامو شونه کردم و باز گزاشتم البته خیلی نرم و صاف بود =_= قبلا که جنگلی بود برا خودش در اتاقو باز کردم و از پله ها پایین اومدم خونه خیلی بزرگ و خوشگلی بود با چهره متعجب و نگران مامانم مواجه شدم ( اسم مامانه کاترین هست ) کاترین : لی لی هققق هقققق خوبی عزیزم نگرانت بودم هقققق هقققققق منو یادت نمیاد قشنگم من: نه چرا باید مامان قشنگمو یادم بره ^_^ ببخشید نگرانت کردم ممامان جونم لی لی تو ذهنش : عجب چیزی گفتم یاتو وکیلی &_&) دیلان :( اسم باباهه دیلان هست ) : هی هی داره حسودیم میشه ها من این وسط برگ چغندرم >.< من : نه چغندر چرا بابا جونم شما تاچ سر منی ^_^ ( نویسنده : 0_0 عجب پاچه خواری هست این دختر )
راستی یک نکته مهم لی لی دقیقا همون شکلی هست عکس میزارم اما یکم کوچیک تر شما 10 یا 11 ساله فرضش کنید عسلا ^_^
یکن استراحت کنیم نفس بگیرم $_$
خوب ادامه توی بخش نتیجه میزارم حتما ببینید هاااا ^_^ از دست این اسلاید های اضفه که برمیدارم =_= پس بیا نتیجه برای ادامه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اسمت نیکیه؟؟
عالی بود😍
حالت خوبه؟ چرا اصلا نیستی؟
عالیـــــ
پارت بعدو زود بزار
ممنون
چشم امشب منتشر میکنم ^_^