ببخشید میدونم کمه ولی خوب دیگه مغزم نمیکشه.😐
که یکدفعه فیلیکس (تستچی داداششه داداشششششش) رو دید.
ا/ت:«فیلیکس بالاخره اومدی؟ (با حالت غمگین)
فیلیکس:«اره میدونم چه اتفاقی افتاده ا/ت میدونم که تو نمیخوای با تهیونگ از::::::::دو::::::::آج کنی . باور کن خیلی دوست دارم با همین دستای خودم ش ..ف.خ کنم ولی
کاری از دستم بر نمیاد . چون اونا واقعا خانواده قدرتمندی هستن.
ا/ت:« میدونم داداشی میدونم. اشکالی نداره فقط به من یه قولی بده.
فیلیکس :«هرچی بگی قبوله خواهر کوچولوی من.».
ا/ت:«قول بده وقتی من از:::::::دو:::::::آج کردم .از اینجا دور بشی خیلی دوررررر. بری و برای خودت یه زندگی هق عالی بسازی.(با گریه).
فیلیکس هم با بغض تو صداش گفت :«ب.....باشه ولی قول میدم یه روزی انت.قام تو رو از اونا بگیرم.(چه هندی شد😂 حالا مگه میخواد ب.م.ی.ر.ه که اینجوری میگی..)
کپی ممنوع
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
اسم واقعیت چیه؟؟
پارت بعد رو هم بزار بخونیم لایک کنیم😂
عالیییی بید پارت بعد پلیز❤