ناظر منتشر کنننننن.😭😭😭😐
پرش به هفته بعد .
از زبون ا/ت بنده خدا 😂:«امروز قرار بود با مامان اون پسره ...اممممم یعنی همون خانم کیم(حالا شد) بریم واسه خرید لباس و اینجور چیزا یه لباس محترمانه پوشیدم و ار:::::ا::::یش
معمولی کردم . ماشین جلو در منتظر بود سوار شدم.
مامان ا/ت :«ا/ت خوب رفتار کن .
ا/ت:«باش مامان.
وقتی رسیدن/////
از ماشین پیاده شدم خواهر اون پسره (لا اله الا الله)یعنی همون خواهر تهیونگ و خودش اونجا بودن.
کل پاساژ رو گشتیم . تا بالاخره خانم کیم راضی شد یکی رو انتخاب کنه.
وقتی اومدم بیرون مادرم گفت :«قشنگ شدی دخترم .
خواهر تهیونگ و مادرش هم همین حرفو زدن .
تهیونک هم لبخند. تلخی زد و گفت که قشنگ شدم . خلاصه که خیلی گشتیم یه حلقه.قشنگ پیدا کردیم . ».
کارمون که تموم شد از هم خداحافظی کردیم و برگشتیم خونه. خیلی ناراحت بودم یعنی واقعاً یه هفته دیگه من قرار بود از!!!!!دو؛؛؛؛؛؛؛اج کنم.
درکش برام سخته. من فکر میکردم از:::::دو::::::اج اینجوری نیست . ولی اینجوری شد . انگار همه افکار بچگیم خراب شده بود.😭😭
ناظر بمنتشررررررر 😭😭
اگه منتشر نکنی به همه بد تستچی رو میگم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
خوب نوشتی 😐💔 ولی آدم حالش بد میشه کلا داری خواهش و تمنا ناظر و میکنی؟😐💔 یکم غرور 👌🏻👌🏻😐
من حاضرم ننویسم و اینجوری غرورم رو بگذاریم زیر پا👌🏻
آخه هی منتشر نمیشه
میترسم اکم بپره
باشه😂
حرفیه
عالیییی بید پارت بعد پلیز❤
کم نوشتیییییی
حوصله نداشتم
عالییییی ادامه بده🥲😍
مرسی🌸❤️