
منتظر نظرات شما هستم

کریس:بن بهم پیام داد منم از تو گوشیم خوندم گفته بود که کریس من فهمیدم عقابی ولی الان کجایی?منم زیرش پیام دادم یه جای خوب اون نوشت خوب کجایی منم نوشتم جایی که فقط چندین نفر توش جا میشن چیزی ننوشت بعد دو سه دقیقه نوشت مثل عمارت آگراست گفتم نه گفت پس کجااااااا گفتم زیر تخت وقتی خوند سریع برگشت زیر تخت رو نگاه کرد از تعجب دهنش باز مونده بود منو نگاه میکرد و میگفت باورم نمیشه تو عقاب باشی همه فکر میکردن عقاب عضو خانواده ی آگرست باشه تا این حرفو زد دوباره یاد حرف لیدی باگ افتادم که گفت عضو خانواده ی ما بشو با خودم فکر کردم و گفتم حالا که فکر میکنم از فردا جمعیت جمعیت خانواده برای بردن من از پرورشگاه میان اینجا بن هم حرفم رو تأیید کرد منم گفتم لیدیباگ و کت نویر چند وقت پیش بهم پیشنهاد دادن عضو خانواده ی اونا بشم به نظرت قبول کنم بن گفت فکر خوبیه ولی مطمئنی میتونی بپذیری این موضوع رو منم گفتم نمیدونم شاید آره شایدم نه اونم گفت خب اگه به وضعیت نگاه کنیم بودن تو خانواده ی آگراست برات بهتر از بودن تو پرورشگاه هستش منم گفتم فردا در موردش با لیدی باگ صحبت میکنم ببینم نظر اون چیه

بن هم حرفم رو تأیید کرد که صدای غار و غور شکمم در اومد بن هم گفت الان برات یه چیزی میارم بخوری منم سرم رو به علامت باشه تکون دادم اونم رفت بعد چند دقیقه اومد تو دستش غذا بود اورد منم خوردم یه تشکر کردم بعد گفتم من دیگه باید برم بعد بن گفت کجا میخوای بری کریس مگه تو به غیر از اینجا جای دیگه ای هم داری گفتم من یه عالمه ساختمون دارم که خیلی سرد و سفت هستن و خوابیدن روشون اصلا حال نمیده ولی مجبوریه دیگه باید خوابید زود برم دیگه الان میان اونم گفت باشه برو ولی باهام در تماس باش خدافظی کردیم منم پریدم رفتم رو یکی از ساختمون ها خوابیدم صبح وقتی بیدار شدم بر خلاف دفعه ی قبلی هیچ کس بالا سرم نبود منم تا وقت تمرین منتظر شدم وقتی تمرین شروع شد وقتی رفتم دیدم هیچ کس نیست فهمیدم که دارن تو برج تمرین میکنن منم یه یویو شبیه یویو ی لیدی باگ ساختم گزاشتم اونجا در باز شد منم رفتم پایین وقتی داشتم میرفتم رسیدم پایین همه حالت آماده باش برای مبارزه گرفته بودن چون هیچ کس به غیر از لیدی باگ و کت نویر تکشاخ نمیتونست در دروازه را باز بکند

وقتی رسیدم همه ی قهرمان ها دوباره مشغول تمرین شدن انگار نه انگار که من دیروز هویتم لو رفته بود هیچ کس هیچ ریکشنی انجام نمیداد و داشتن تمرینشون رو میکردن تا لیدی باگ اومد منو همراه خودش برد تو یکی از اتاق های اونجا در رو بست اومد نشست کنارم گفت میدونم وضعیتت خیلی خوب نیست ولی نباید خودتو ناراحت کنی چون ممکنه شرور بشی و هیچ کس هم نمیتونه جلوتو بگیره حتی منو کت نویر هم نمیتونیم جلوی تو به ایستیم منم گفتم میخواستم در مورد چیزی با شما حرف بزنم اونم گفت بگو ببینم چی میخوای بگی منم خیلی آروم گفتم میخواستم بدونم که اون حرفی که زدین هنوز هم میتونم قبول کنم گفت کدوم حرف رو میگی گفتم اونی که منم عضو خانواده ی شما بشم گفتش معلومه که هنوز میتونی قبول کنی ولی میخوام بدونم تو الان قبول کردی عضو خانواده ی ما بشی منم گفتم بله قبول کردم اگه مشکلی نداشته باشه اونم گفت معلومه که مشکل نداره بعد محکم بغلم کرد گفت صبر کن آدرین این خبرو بشنوه از خوشحالی بال در میاره منم ناخودآگاه لبخند اومد رو لبم و لیدی باگ رو بغل کردم اونم گفت به خانواده ی آگرست خوش اومدی تو الان رسماً جزو خانواده ی مایی کریس آگرست

ناظر محترم لطفاً منتشر کن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادامه نمیدی؟
الان موقع ی امتحانامه بعد امتحانات دوباره شروع میکنم
عالی
خیلی خوب بود
خیلی ممنون
فقط من آرمی نیستم فقط لایک میکنم
میشه تو مسابقم شرکت کنی؟
لایک کردم❤️
حتما
تنکیو هانی🦑💖