10 اسلاید صحیح/غلط توسط: 🎵Rojan🎧 انتشار: 3 سال پیش 245 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
تست قبلی به خاطر محتوای نامناسب حذف شد 😶😶😔
هم عکس تستو عوض کردم هم بخش آخرشو تغییر دادم....... خواهشا دیگه گزارش نزنید 😐🥲🙏چیز بدی نداره
کت نوار: دور لیدی باگ یه حلقه درست کردیم.... استاد فو که حالا خیلی شبیه هاگ ماث شده بود،البته کوتاه تر، شروع به گفتن یه متن کرد و ماهم با هماهنگی کامل بعد از اون تکرارش میکردیم....« ای نگهبان اعظم، ای بانوی قلب ها، ای بانوی سحر و جادو برگرد...»....«ای نگهبان اعظم، ای بانوی قلب ها، ای بانوی سحر و جادو برگرد....»...«ای نگهبان اعظم، ای بانوی قلب ها، ای بانوی سحر و جادو برگرد.... ».... بالاخره بعد از گفتن این متن اونم برای بار سوم، به نور زیبا و عجیب از هرکدوم از معجزه گر ها خارج شد و به
سمت لیدی باگ رفت.... هر نور رنگ لباس صاحب معجزه گرش بود.... نور ها دور لیدی باگ حلقه زدن و کم کم اونو از زمین بلندش کردن.... یه انفجار نور شدید اتفاق افتاد که باعث شدچشمامو ببندم و پلکامو محکم روی هم فشار بدم .... چند دقیقه ای تو همون حالت
بودم که ناگهان!!... لیدی باگ: تو یه فضای سفید رنگ معلقم.... خالی از هر حسی.... چیز زیادی یادم نمیاد..... نمیدونم کیم.... فقط یه صحنه از برخورد نور بنفش و قرمز به خودم رو یادمه و بعدشم چشمای اشکی یه پسر.... چرا حس میکنم یه رابطه ای باهاش
دارم؟؟!!.... نکنه اینجا دنیای قبل از مرگه و من الان یه روحم؟؟!!.... آههه.... هیچی نمیدونم..... حدود نیم ساعتی تو همون حالت دراز کشیده، معلق بودم..... موهام که تا بازوم بودن انگار تو هوا شناور بودن و به لباس سفید تنم بود...... شاید لباس مرگه!!.... کم کم صدای های عجیبی به گوشم میرسه.... انگار یه عده دارن صدام میکنن.... صدا ها بیشتر و بیشتر میشه..... تو خودم جمع میشم و دستامو رو گوشام میزارم ..... اما انگار این صدا ها تمومی ندارن..... کم کم صدا ها اونقدر بلند میشه که بعضی از کلماتش رو متوجه
میشم.... بانوی قلب... معجزه گر.... صحر و جادو..... خدای بزرگ..... این صدا ها.... صدای ریناروژ، پگاسوس، ریکو، و بقیه بچه هاست.... کم کم داره یادم میاد..... هیجان زده سرمو به اطراف میچرخونم تا اثری ازشون پیدا کنم اما نیستن.... انگار
این صداها داخل ذهنمن.... چرا صدای کت نوار بغض داره؟!!!.... مدت زیادی از فکری که کردم نمیگذره که احساس میکنم دارم سقوط میکنم.... اما هیچ صدایی ازم در نمیاد.... حتی نمیتونم جیغ بزنم.... پس فقط چشمامو میبندم و اجازه میدم سرنوشت منو هرجایی که میخواد ببره..... چند دقیقه ای در حال سقوط بودم و فکر میکردم هنوز ادامه داره ولی ناگهان با سرعت داخل یه چیزی فرود اومدم.... اینقدر محکم بهش برخورد کردم که صدای نالم بلند شد... خیلی تعجب کردم چون صدای خودمو شنیدم.... نکنه.. نکنه من از
مرگ برگشتم؟؟!!!... ولی چطوری؟؟!!.... با این فکر سریع نشستم و چشمامو باز کردم که با چهره های هیجان زده بچه ها روبه رو شدم...... کت نوار: که ناگهان صدای ناله لیدی باگو شنیدم..... سریعا چشمامو باز کردم و با خوشحالی به سمتش رفتم و کنارش
نشستم و با هیجان به صورتش زل زدم..... انگار بقیه هم صدای نالشو شنیده بودن چون خیلی زود دورمون جمع شدن.... همینطور محو صورتش شده بودم که خیلی یهویی سر جاش نشست و با تعجب نگاهشو بینمون چرخوند..... اما من فرصت آنالیز بیشترو بهش ندارم و با تمام توانم بغلش کردم..... بعد از من همه بچه ها به سمتش هجوم اوردن و بغلش کردن...... لیدی باگ: وقتی کت نوار اونقدر یهویی بغل کرد، شکه شدم اما زود به خودم اومدم و منم محکم بغلش کردم..... همینطور تو بغل هم بودیم که یهو احساس کردم پنج ـشش نفر
با هم به سمتم هجوم اوردن..... اول از همه ریناروژ بود که با گریه کت نوار و کنار زد و دستاشو دور شونه هام انداخت و بغلم کرد..... بعد از اون کینگ مانکی... ریوکو.... پگاسوس...... کویین بی و وایپیرون همه با خوشحالی بغلم کردن..... کت نوار دستشو به سمتم دراز کرد و گفت... کت نوار: اجازه میدی بهت کمک کنم مای لیدی.... لیدی باگ: البته.... دستمو تو دست کت نوار گذاشتم و با کمکش از جام بلند شدم.... هنوز کامل واینستاده بودم که چشمم به فیلیکس و ناتانی افتاد که کنار جسم بیهوش گابریل
نشسته بودن و داشتن سعی میکردن بلندش کنن..... با بهت پرسیدم: اینجا چه خبره؟؟!!.... چه اتفاقی برای من افتاد؟؟!!.... ریناروژ: اوه... از بس از برگشتنت خوشحال بودیم که یادمون رفت توضیح بدیم..... کاراپکس: با هیجان گفتم: پس بزار برات تعریف
کنم!!!.... بزار بگم که چطوری از خودم شجاعت نشون دادم و هاگ ماثو به این روز انداختم!!!.... ریوکو: اوه واقعا!!!.... تو به این روز انداختیش یا کت نوار؟؟!!....
همه از لحن حرف زدن ریوکو و کاراپکس به خنده میافتن حتی فیلیکس و ناتالی هم از صمیمیت این دوست ها لبخند رو لباشون میشینه و این درحالیه که استاد فو معجزه گر پروانه رو به بانیکس میده و بعد در حالی که لبخند به لب داره وارد تونل زمان میشه...... لحظه ای بعد نه بانیکس نه دریچه زمان و نه استاد فو، هیچکدوم دیگه اونجا نیستن.....
.ـــــــــــــــــــــــــــــــ
کت نوار: چی داری میگی؟؟!!!.... میخوای بری؟؟!!.... ما تازه دوروزه که هاگ ماثو شکست دادیم!!!... مگه قرار نبود به زودی هویت همو بفهمیم؟؟!!.....
لیدی باگ: آههه.... باور کن منم به خاطر این جدایی خیبی ناراحتم!!!.... دلم نمیخواد برم.... اما مجبورم..... کت نوار: نکنه این همون بهاییه که باید به خاطر برگشتنت از مرگ بپردازی؟؟!!.... باید میدونستم..... بهاش اینه که ما باید تا آخر عمر از هم جدا باشیم.... به سمت لیدی باگ که تا حالا بهش پشت کرده بودم برگشتم و بازوهاشو گرفتم و بهش گفتم: خواهش میکنم بگو نه!!.... لیدی باگ: البته که نه.... فقط من باید برای چند سال برم..... بهت قول میدم که برگردم..... تازه... میخوام یه چیزی پیشت بزارم که
وقتی برگردم برای پس گرفتنش میام پیشت.... اونوقته که ما هویت همو میفهمیم..... کت نوار: با کنجکاوی گفتم: اون چیه؟؟!!.... لیدی باگ: جعبه ای که کنار پاهام روی زمین گذاشته بودم رو بهش نشون دادم و گفتم: اینه..... کت نوار: خواستم به سمت اون جعبه
خم بشم و درشو باز کنم که لیدی باگ گفت... لیدی باگ: بعد از اینکه من رفتم باید بازش کنی.... و اینو هم بدون که نگهداری ازش مسئولیت سنگین و مهمیه.... کت نوار: باشه بانوی من...... بهت قول میدم ازش خیلی خوب نگهداری کنم..... و اینم قول میدم که حتی اگه برگشتنت تا عبد طول بکشه منتظر بمونم...... لیدی باگ: لبخندی از ته دلم زدم و به کت نوار گفتم: ازت ممنونم.... عشق من..... کت نوار: چشمام از اینکه لیدی باگ بالاخره به عشق بینمون اعتراف کرده بود، برق زد..... یکم تردید داشتم برای این خواسته اما بزبون اوردمش و گفتم: حالا که میخوای بری..... اجازه میدی ببوسمت؟؟!!.... اجازه میدی اولین بوسه عاشقانمون باشه؟؟!!!...... لیدی باگ: چند قدم عقب رفتم و خطاب به کت نور گفتم: نه.... الان نه.... بزار برای وقتی که برگشتم....
کت نوار: یه آه کشیدم و با ناراحتی گفتم هرچی تو بگی مای لیدی!!...
طولی نکشید که زیر نور ماه، تو بالایی ترین طبقه برج ایفل، کت نوار و لیدی باگ تو لحظه های عاشقانه بینشون مجبور به جدایی شدن..... سرنوشت قراره چه ماجرا های برای اونا رقم بزنه؟؟!!!............
چالش: چیزی که لیدی باگ پیش کت نوار گذاشته چیه؟؟!!.....(خودم میدونم جوابش خیلی قابل حدسه 😁)
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالی بودددد
ممنوننننننن💗
با اينكه خوانده بودم ولي باز خواندم خيلي خوشملهههههه ❤️❤️❤️❤️❤️
خیلی ممنونم ازت 🥺🥺🌹🌷🌺❤💞💕💟
اصلا ادامش کیههه
بعد از تعطیلات عیددددد
عالییییییییی^^🥲💖
اقاااااااا الان لیدی کجا میخواد بره؟🥲😐💔ءخرش به هم میرسن نمیرسن؟🥲😐💔
مرسی گلم
اره آخرش به هم میرسن