
خب ارمیا سلامممم اینم از پارت یازدهم نظر و بازدید بالا لطفا 😘 نمی دونم تاحالا گفتم یا نه این داستان خیلی وقت بود که تو ذهنم بود همینطوری شروع کردم به نوشتم و دیدم خیلی حس خوبیه و وقتی پارتای ۱و۲ اومدن خیلی استقبال شد و من تک تک کامنتارو خوندم و کلی انرژی گرفتم ممنون از همتون بچه ها ای لاو یو
صبح ساعت ۷بود و با صدای زنگ از خواب بیدار شدم زنگ گوشیمو قطع کردم و رفتم تو اشپزخونه چایی دم کردم و لیارو بیدار کردم گفتم حاضری؟گفت وای اره دیشب تا ۳شب داشتم ساک میبستم دیگه خیلی خستم منو لیا قهوهامونو خوردیم و لباس پوشیدم رو مبل منتظر بودیم تو این فاصله داستان صحبتم با ریرارو براش تعریف کردم لیا که مثل من متعجب بود گفت:واقعا عجیب غریب شده ولی بخیال از پس هم برمیان نه؟ گفتم:اره شک نکن فردا با کوک میاد گفت پاشو بریم ساعت ۸شدا گفتم وایسا گوشیمو ورداشتم ته رو گرفتم و گفتم سلام عزیزم کجایید؟ گفت سلام بیبی خوبی؟ما نزدیکیم بیاید پایین گفتم اکی فلاکس استیلم که توش قهوه بود با سبد خوراکیارو با چمدونم ور داشتم یک هفته قرار بود بمونیم چمدونم کوچیک بود کولم که توش لپ تاپم بود رو گذاشتم یه سبد مشکی مستطیلی با بند دسته ی سابط استیل و که دیشب توشو پر خوراکی کرده بودم که تو راه بخوریمم ور داشتم سئول تابستون بود ولی بازم هوا یکمی سرد بود به همین خاطر لباس گرمم ورداشته بودم توضیح لباس تامارا:یه پیرن بلند تا مچ پا از این پیرن ساحلیا که هیکلش تو خیلی خوب بود که از موچ تا رونشم از دو طرف چاک داشت که طرح پیرنم از این طرحای راه راه و زیکزاکی بود که رنگشونم نارنجی.کرم.قرمزو نشکی بود موهاشم بازه و عینکش و رو موهاش گذاشته و یه کت چرم سبکم روش پوشیده که ساده ی سادس فقط جنسش چرمه و چمدونشم مشکیه و کولشم چرمه و هم برای لباس و هم مخصوص لب تابه و یه کیف کوچیک کرمم داره که توش گوشیشو قاب عینکشو شارژرشه حالا تیپ لیا:یه دامن توری لخت بلند تا مچ با یه بلیز استین کوتاه مشکی تا بالای ناف و یه دمپایی مشکی که روش از این مدلای ریش ریشه و موهاشم بافته و چمدونشم عین مال تاماراست مدل کیفشم کوچیک و دایره ای شکله و رنگشم مشکیه
گفتم :لیا بیا ماسک یه ماسک مشکی خودم و یه ماسک مشکی لیا زد و گفتم بریم؟ گفت بریم گفتم کلید کو؟ لیا:ایناها بیا درو قفل کن گفتم وقتی ریرا تو خونست درو قفل کنم؟؟؟؟ گفت وای راس میگی نه🤣🤦🏾♀️ کایدو گذاشتم تو کیفم و از دم خونه با چمدون قلژ قلژ کنان رفتیم به سمت ته راهرو که اسانسور بود و تا ته راهرو خیلی راه بود (گفته بودم تو یه برجه خیلی خفن زندگی میکنن)که همون موقع ته زنگ زد به گوشیم گوشیمو ورداشتم و گفتم الو ته داریم میایم پایین گفت:بیاین تو پارکینگ ما اونجاییم تا کسی نشناستمون بدویید کسی بفهمه بدبخت میشیم هممون گفتم اکی حله و سریع رفتیم تو اسانسور و زدم پارکینگ و رسیدیم به پارکینگ لیا اول با چمدونش رفت بیرون و بعدشم من رفتم پارکینگ خیلی بزرگ بود حالا بگرد اینارو پیدا کن لیا:بیا بیا ایناهاشن دبگه دیدم راس میگه ته از ماشین با ماسکو عینکو کلاه اومد بیرون گفت بدویید دیگه چقدر مس مس می کنید گفتم اااا اومدیم دیگه 😂بعدشم خودت مس مسی ته که به من خیره شده بود گفتم چیه دوباره خیره شدی به من؟شاخ دراوردم؟ گفت:نه فقط خیلی تیپت خوبه و خفن شدی گفتم ممنون ببخشید که دیزاینرمااا گفت اووو بله یادم نبود تو این فاصله راننده چمدونامونو گذاشت تو داخی جای مخصوص ید نه ون که تقریبا هم اندازه اتوبوس بود و جنسش از این براقا عین اسطیل بود و ۲تا پنجره ی بزرگ داشت که دودی بودن یکی اینورش یکیم اونورش گفتم:چه ماشین خفنی ته گفت:اره کمپانی داده برو تو دستمو گرفت و کمکم کرد برم تو وای توشو ببین همچی بود تَهِ ون یه جایی مثل اتاق خواب بود و اشپزخونه داشت و یه حمام دستشویی کوچولو(از این ون لایفا ندید حتما بردی سرچ کنید چون خیلی کیوتن)
وارد ماشین شدمو گفتم سلام بچه ها👋 جین که تو اشپزخونه بود و داشت یخچالو وارسی میکرد گفت هلووو تامارا جیمینم که با دیدن لیا پشت من محو بود گفت س س سلام بچه ها و نامجونو شوگام که رو میز نشسته بودم گفتن سلام بچه ها👋👋 ته گفت بدویید دیگه گفتم اکی و رفتم بالا و بلافاصله گفتم همیشه ارزو داشتم یکی از اینا سوار شم🥺 ته گفت:دوست داری؟ گفتم معلومه راستی جین بیا این تو پر خراکیه و سبدو دادم به جین و جینم گذاشت سر میز و گفت لیا و تامارا هرچی خواستین از وسایلتون زیر تخت تو اون کمدست گفتم اکی رفتم و لباسامو یعنی کاپشنمو اویزون کردم به کمد کوچولویی که اونور بود و بعدش با لیا رفتیم نشستیم پیش پسرا و اول با گوشیم ۲و۳تا سلفی با ژستای مسخره گرفتیم و بدش مشغول خوردن صبحونه شدیم که راننده هم خیلی وقت بود حرکت کرده بود پرسیدم:چقدر راهه؟ ته که معلوم بود خیلی خوشحاله گفت :جزیره نزدیک ژاپنه به خاطر همین تا حدودای اونجا ۱۰ ساعت راهه از اونجام باید با کشتی بریم تا جزیره که حدود ۲ساعت راهه اخه می دونی جزیره ای که می خوایم بریم خصوصیه و هیچ کس نیست توش جز یه ویلای خیلی باحال و کوچولو موچولویه چوبی که واسه ماست اون جزیره رو کمپانی به خواست ما اجاره کرده واسه ۱هفته تمام گفتم اووو چه خفن راهم زیاده نه؟ همه گفتن :اره😒😩 که جیمین گفت:ولی در عوض خیلی قشنگه گفتم :پس خوبه
جین که مشغول جمع کردن چیزایی بود که خورده بودیم من رفتم تا موهامو ببندم و موهامو بستم و رو تخت نشسته بودم موهامو یه کوجای شل بالا کرده بودم از این مدل شلخته ها و داشتم رو تخت کارامو میکردم با گوشیم لیام پیش پسرا مشغول خوشو بش بود ته اومد پیشم نشست و گفت کمکم میکنی؟گفتم توچه کاری؟و یه نگاهی بهش کردم که دیدم گوشیشو اورد جلو و گفت به نظرت کدومو پست کنم؟تو توییترم؟ گفتم بده ببینم گوشیشو داد دو نگاه کردم واقعا همش خوب بود گفتم همشون خوبن نمی دونم گفت حالا بگو دیگه گقتم خب این و اینو این گفت اکی اونارو پست کرده بود جفتمون به تخت تکیه داده بودیم و تو گوشی ول می چرخیدیم که یهو ته گفت ااا بیبی اینو! گفتم چی؟ و گوشیشو گرفت سمتم دیدم یه فیلم کوتا از چالشای تیک تاک بود و خیلی خنده دار بود و من زدم زیر خنده تهیونگم وسطش یچیزی پروند که خندم دوبازبر شد وای خدایا 🤣 تهیونگ گفت:خنده هات خیلی خون گفتم جدی ؟ ممنون😂 و منو تهیونگ که دوباره با حرفای هم کر کر خنده بودیم و کلی مسخره بازی در می اوردسم خیلی خوش گذشت و جین گفت بچه ها بیاین ناهار
گفتم وای ته بدو که خیلی گروسنمه ته بغلم کرد و از تخت اوردتم پایین و با هم رفتیم سمت میز و دیدم که ناهار کیمچیه و گفتم اخ جونن کیمچی بد از ناهار هوا روبه غروب بود چون که نباید خیلی به تاریکی می خوردیم باید بدون تیست می رفتیم بد از ظهر هم هممون مشغول دیدن انیمه شدیم و خیلی خوش گذشت ساعت درو ور ۴و۵ بود که من گفتم بچه بیاین امادخ شیم الانه که دیگه برسیما گفتن راس میگه منو لیا یکم ارایش کردیم و موهامونو درست کردیم لیا رفت و ساکشو گذاشت دم در ون که جینمین گفت لیا چرا تو اوردی راننده خودش می زاره ساکامونو تو کشتی لیا گفت:اوو بیبی نمی دونستم و بد با هم رفتن رو مبل نشستن شوگا و نامجون و جینم مشغول مرتب کردن ساکاشون بودن که گفتم ته ؟تو کجایی؟ که دیدم یهو جولوم سبز شد و گفت واووو خیلی خوشگل شدیا که نزدیکم شد که ببوستم ودی سریع جولوشو گرفتمو گفتم اینجا نه بزار واسه بد وهمون موقع جیهوپ از بقلمون رد شدو اونم رفت سراغ مرتب کردن ساکش ته عذر خواهی کرد و یکم خجالت کشید و رفت کمک نامجون من پیش لیا جیمین نشستم
💞💞💞💞💞💞💞💞💞بای بای کامنت و بازدید بالا لطفا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدی منتشر شده دوستان😃
خیلی داستانت قشنگه 🥺❤️❤️❤️
میسی😍😘
عالی بیشتر بیشتر بنویس آجی
عالیییییبییی
پارت بعدددد موخوامممممم
💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
بعدی عالیه چندتا پارته
عالی بود👍🏻👍🏻👍🏻
🤍❤🤍❤