ماجراجویی آدرینا(جنگ آبی2)پارت4

آنچه در قبل خواندید:فقط تو اتاقشون وش بو کننده زدم^^ آخه خیلی بو گندون مارین:X_Xصحیح~_~ مارین:بیا برگردیم آدرینا:باشه ............برگشتن.......... آدرینا:وقتی برگشتیم دیدم لئوناردو و کلون با اخم به در تکیه دادند و به هم نگاه می کنند و بعد با عصبانیت اومدند و گفتند هی چرا به اتاقمون خوش بو کننده زدی-_- آدرینا:بو میدید-_- مارین:مگه چقدر گند زده که عصبانی این-_- لئوناردو و کلون:بیا و ببین ¬_¬ .......رفتن به اتاق این دو بشر.......... مارین:*_*آدرینااا=_=ب.بدو فقط تا نیوفتادم دنبالت=_= آدرینا:الفراررررررررررررررررر لئوناردو و کلون و مارین:💨💨💨💨💨💨💨🚶(مثلا دویدن) (اتفاقی که افتاده:کلی اسپری زده قشنگ بو راه افتاده)

..........بعد از کلی دویدن....... ......افتادن همه بر روی زمین........ لئوناردو و کلون و مارین:بیخیال آدرینا:چه عجب تسلیم شدید منم تسلیمم ~_~راستی شما تمرین کردید دیگه برای دو روز دیگه؟ مارین:آره^^ کلون و لئوناردو:آره^^ آدرینا:پس همگی بریم 3ساعت بخوابیم .........شب....... آدرینا:وقتی پاشدیم ساعت نه بود پس شام خوردیم و رفتیم بخوابیم مارین:به طرز عجیبی نمی تونستم بخوابم که صدای پا اومد در اتاقو باز کردم و دیدم لئون و کلون و آدرینا دارن میرن سالن و رو زمین می خوابن وس منم بهشون ملحق شدم ولی باز خوابم نبرد آدرینا و نمی دونم ولی کلون و لئوناردو خوابیدند و به خواب فرو رفتمzzzz مارین:چشمامو باز کردم آدرینا بلند شده بود داشت بیرون می رفت؟!آخه این وقته شب پس منم رفتم دنبالش ببینم کجا میره (نکته:آدرینا همیشه کیفش همراهشه و وقتی اومد سالن هم کیفشو آورد و الان کیفش پیششه) مارین:در حالی که دنبالش میرفتم اون به سمت صخره ی نزدیک دریایی میشد یهو رسید نوک صخره!شاید تو خواب راه رفته اومده پس بلند داد زدم آدرینا آدرینا برگشت ولی چشماش

به جای سبز آبی شده بود بهش گفتم :آدرینا اونور نرو میوفتی تو آب به آب نگاه کرد و بعد به ماه و بعد دوباره به من نگاه کرد! مارین:ارتفاعش زیاده ،می خواستم برم سمتش ولی عقب تر رفت بعد وایستادم اومدم یکم جلو برم که خودشو پایین پرت کرد!!!!

امیدوارم خوشتون اومده باشه ببخشید کم نوشتم بعدی:4لایک و 4کامنت^^