. گیونا، در حالی که جلوی دهانش را گرفته بود، با پایش سینی را روی زمین انداخت و صدای بلندی ایجاد کرد. شمشیر، درون پارچه ی قرمز رنگی پیچیده شده بود و گوشت بره ای، نزدیک آن، درون ظرف تمیزی، آماده ی خوردن بود. «هی پسر، بیا اینم پاداشت.»
کیفی را که قرض گرفته بود، دور گردن شیر انداخت و شنل سفید ادل را، از روی شانه هایش برداشت و به سمت میدان مسابقه، به راه افتاد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
خیلییی خوبههه
مرسیییی