. چشم راستش به رنگ آبی میدرخشید. اما چشم سمت چپش، مانند یک گویی بود که به عنوان چشم، روی صورتش قرار گرفته بود. مردمکش سفید بود و اطرافش مشکی. ترسش را کنار گذاشت و درون آینه، چشمش را به دقت نگریست. شاید گریه کردن، چیزی بود که در خاطرش مانده بود، پس، دستانش را روی چشمانش گذاشت و شروع کرد به اشک ریختن.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
پارتتتتتت بعدددیییییییی
باب چرا اینجا تمومش کردیییییی؟
میزارممممم
عالییی
ممنوننن