
و اینم از داستان جدیدمون میخوام پر جزئیات تر بنویسم و بزن بریمممم😄😄😄
توی ایستگاه کینزگراس مردی 37 ساله به همراه دو پسر و یک دخترش و همسرش راه میرفتن.درسته اون هری بود اما دیگه قرار نبود سال جدیدی رک شروع کنه قرار بود فرزندانش رو همراهی کنه تا به سال جدید برن یعنی اولین سال.همزمان مردی با موهای نارنجی یا تقریبا قرمز و قوی بلند و صورتی لاغر درحالی که دستش رو روی شونه های پسرش فرد گذاشته بود به همراه همسرش راه میرفت.هری:اوو جرج! جرج:سلام هری! پسر قد بلند هری که اسمش جیمز بود به سمت فرد رفت:هی فردی! فرد!برادر دوقلوی جرج که سال ها پیش توسط یکی از یاران کسی که نباید اسمش میومد کشته شده بود.و حالا این نام متعلق به پسر جرج بود که به یاد برادر فوت شده جرج روی اون گذاشته شده بود.فرد:هی جیمی!بالاخره میتونیم تو هاگوارتز کنار هم باشیم.جرج به اون دوتا لبخندی زد.جیمز:عالیه پسر!و از اون طرف مردی با موهای بلوند به همراه همسرش و پسر و دخترش اومده بود.پسری به اسم اسکورپیوس و دختری به اسم کاملیا.و از اون طرف مردی با موهای نارنجی و به همراه همسر و پسر و دخترش هوگو و رز اومده بود.قطعا براتون آشناس.رونالد ویزلی به همراه همسرش هرمیون.
دختری به اسم رزیتا تنهایی به کینزگراس اومده بود.از وضع آشفته ای که داشت قابل حدس بود که فرار کرده.اما از کجا؟درسته اون دختر تنها از پروروشگاه فرار کرده بود.قابل پیش بینی بود که از اینکه تنها اومده بود یه کم ترس داشت ولی اون سعی میکرد نشون نده.اون همیشه سعی میکرد قوی بمونه.ولی خب دختر دیگه ای بود که وضعیتی شبیه رزیتا داشت.پارپلا پدر و مادری داشت اما اون علاقه ای به داشتنشون نداشت.پدر و مادر اون شرور بودن.کی دلش میخواست پدر و مادرش ابر شرور باشن؟برای همین از فامیلیش احساس شرمندگی و شرم میکرد و برای همین اسمشو تغییر داده بود.پارپلا ریدل تبدیل شده بود به پارپلا راسل.اون حتی ادعا میکرد که پدر و مادرش هم افراد دیگه ای هستن.اون نمیخواست کسی متوجه این بشه که اون کیه.چون قطئنا همه از اون رو بر میگردوندند.و دختری دیگه به اسم سارسیا به همراه پدر و مادرش به اونجا اومده بود.دختر خوش قلبی با موهای مشکی و چشم های مشکی که برق میزدن.اونقدی هیجان داشت برای اولین روز هاگوارتز که میتونست تا خود هاگوارتز فریاد بزنه.شاید حتی بعد فریاد زدنم انرژیش خالی نمیشد.ینی اون اینجوری فک میکرد.کاشکی کلمه ای بود که میتونست اونو بعنوان صفت برای حسش عنوان کنه.اما متاسفانه کلمه ای نبود و سارسیا توی زهنش میتونست با فریاد زدن کاری کنه نیازی به ابراز چیزی نباشه.(عکس بالا عکس سارسیا.
(عکس بالا عکس لیندا)لیندا یکی دیگه از جادو آموزایی بود که قرار بود که قرار بود به هاگوارتز بره.اون تو رویا و تخیلات خودش بود و دنیایی که خودش ساخته بود رو به دنیای بیرون ترجیح میداد.اون دختری بود با فکر و خیالات.احساس مسکرد هاگوارتز صلحانه و بهترین مدرسه ای بود که میتونست ببینه.البته اون خبر نداشت که چه اتفاقاتی در انتظارشه.البته از ماجراجویی های پسری که زنده موند شنیده بود ولی فکر نمیکرد یروزی اونم قرار باشه تو ماجراجویی شرکت کنه.البته اون منفی گرایی نمیکرد و سعی میکرد دنیا رو به قشنگ ترین شکل ممکن ببینه چون این طرز تفکر همیشه باعث این میشد که حالش بهتر بشه.و حالا تنها دختر خانواده مالفوی.کاملیا احساس میکرد قراره بهترین و صمیمی ترین لحظات عمرشو داخل هاگوارتز بگذرونه.درسته همیشه هاگوارتز برای همه بهتری لحظات رو ساخته ولی کسی اینو نمیتونه قبول کنه چون هاگوارتز به همراه بهترین لحظاتی که برای هر کس میسازه امکانش زیاده که بدترین لحظاتو بسازه.کاملیا خالصانه برادرشو دوست داشت.اونو اسکورپیوس خیلی شبیه به هم بودن.آخه اون دوتا با هم دوقلو بودن.برای همین بزرگترین ترس کاملیا از دست دادن برادرش بود.و حالا میرسیم به کارمن گرنجر.دختر پسر عموی هرمیون گرنجر.کارمن دختری باهوش و درس خون و به همراهش خیلی مهربون و خوشرو بود.که قطعا همه از اینکه که کنارش بودن لذت میبردن.اون به درس علاقه ی زیادی داشت و با همه مهربون بود.کارمن تو همه ی سال ها بزرگترین آرزوش رفتن به هاگوارتز بود.هاگوارتزی که میتونست بهترین دوستارو به کارمن بده و البته هاگوارتز میتونست حتی بهترین دوستان کارمن رو هم ازش بگیره.ینی کارمن اینجوری شنیده بود.و حالا میرسیم به دختری با موهایی یاسی و چشمایی بنفش که قیافه ای جذاب به اون داده بود.اون درکنار اینکه میتونست یکی از جذاب ترین دخترای هاگواترز به حساب بیاد.جزو با هوش تربن و با استعدادترین دخترای هاگواتز هم به حساب بیاد.دونا همیشه آرزوش رفتن به هاگوارتز بود و امروز قرار بود به این آرزو واقعیت ببخشه پس یجورایی بهترین روز دونا بود.یا شاید شروع بهترین روز ها؟یا شایدن بدها.کی میدونست؟کی خبر داشت؟هاگوارتز همیشه در هر دهه اتفاقات و مشکلات زیادی داشت پس قطعا بعید نبود.

(عکس بالا عکس لیندا)لیندا یکی دیگه از جادو آموزایی بود که قرار بود که قرار بود به هاگوارتز بره.اون تو رویا و تخیلات خودش بود و دنیایی که خودش ساخته بود رو به دنیای بیرون ترجیح میداد.اون دختری بود با فکر و خیالات.احساس مسکرد هاگوارتز صلحانه و بهترین مدرسه ای بود که میتونست ببینه.البته اون خبر نداشت که چه اتفاقاتی در انتظارشه.البته از ماجراجویی های پسری که زنده موند شنیده بود ولی فکر نمیکرد یروزی اونم قرار باشه تو ماجراجویی شرکت کنه.البته اون منفی گرایی نمیکرد و سعی میکرد دنیا رو به قشنگ ترین شکل ممکن ببینه چون این طرز تفکر همیشه باعث این میشد که حالش بهتر بشه.و حالا تنها دختر خانواده مالفوی.کاملیا احساس میکرد قراره بهترین و صمیمی ترین لحظات عمرشو داخل هاگوارتز بگذرونه.درسته همیشه هاگوارتز برای همه بهتری لحظات رو ساخته ولی کسی اینو نمیتونه قبول کنه چون هاگوارتز به همراه بهترین لحظاتی که برای هر کس میسازه امکانش زیاده که بدترین لحظاتو بسازه.کاملیا خالصانه برادرشو دوست داشت.اونو اسکورپیوس خیلی شبیه به هم بودن.آخه اون دوتا با هم دوقلو بودن.برای همین بزرگترین ترس کاملیا از دست دادن برادرش بود.و حالا میرسیم به کارمن گرنجر.دختر پسر عموی هرمیون گرنجر.کارمن دختری باهوش و درس خون و به همراهش خیلی مهربون و خوشرو بود.که قطعا همه از اینکه که کنارش بودن لذت میبردن.اون به درس علاقه ی زیادی داشت و با همه مهربون بود.کارمن تو همه ی سال ها بزرگترین آرزوش رفتن به هاگوارتز بود.هاگوارتزی که میتونست بهترین دوستارو به کارمن بده و البته هاگوارتز میتونست حتی بهترین دوستان کارمن رو هم ازش بگیره.ینی کارمن اینجوری شنیده بود.و حالا میرسیم به دختری با موهایی یاسی و چشمایی بنفش که قیافه ای جذاب به اون داده بود.اون درکنار اینکه میتونست یکی از جذاب ترین دخترای هاگواترز به حساب بیاد.جزو با هوش تربن و با استعدادترین دخترای هاگواتز هم به حساب بیاد.دونا همیشه آرزوش رفتن به هاگوارتز بود و امروز قرار بود به این آرزو واقعیت ببخشه پس یجورایی بهترین روز دونا بود.یا شاید شروع بهترین روز ها؟یا شایدن بدها.کی میدونست؟کی خبر داشت؟هاگوارتز همیشه در هر دهه اتفاقات و مشکلات زیادی داشت پس قطعا بعید نبود.
و میرسیم به چوری.چوری هم مثل اکثر دخترایی که گفتم حزو باهوش ترین و مثل همه ی دخترایی که معرفی کردم زیبا ترین دخترای هاگوارتز به حساب میومد.چوری میدونست که ممکنه بدترین و بهتری اتفاقا رو تجربه کنه پس خودش رو آماده ی هرچیزی کرده بود.چوری میدونست هاگوارتز برخلاف خوب بودنش میتونست خطرناک باشه.پس هر ساحره یا جادوگری میتونست زنده بیرون نیاد.اما چوری سعی میکرد قوی باشه.ماجراهای پسر برگزیده به همه یاد داده بود انتظار خطر از هر جایی رو داشته باشن پس چوری هم اینو فهمیده بود.و میرسیم به دنیل لازنو پسری که مثل اکثر جادوآموزان دورگه بود.پس باید انتظار تحقیرات زیادی رو داشت.ولی اون پسر قوی ای بود و میتونست کنار بیاد.اون با اینکه میدونست ممکنه مجبور به تحمل تحقیرات زیادی بشه ولی با خوشحالی تمام آرزوی قدم گذاشتن به هاگوارتز رو داشت.و حالا رونا.رونا هم دقیقا مانند اسمش بیشترین شباهت ممکن رو به لونا داشت.پس توضیح خاصی لازم نداریم.همونقدر مهربون و همونقدر باهوش و خیالاتی.اخلاق عجیبی داشت.ولی واقعا مهربون بود.اون میتونست بهترین دوست هرکسی باشه.رونا جزو کسانی بود که آمادگی هرچیزی رو داشت.احساس میکرد از چیزی نمیترسه.اون عاشق درس بود.و عاشق دوستانش.و احساس میکرد اون روز بهترین روز زندگیشه.و حالا فرد.فرد احساس خوبی داشت به هرحال قرار بود با بهترین دوستش جیمز کلی ماجراجویی بگذرونه.اون برخلاف اکثریت عاشق ماجراجویی و خطر بود و دوس داشت تو ماجراجویی باشه.میخولست تو هاگوارتز هر روز تو ماجراجویی باشه.اون عاشق این بود که سر به سر بقیه بزاره.اون میخواست با وسایل شوخی پدرش سر به سر همه بزاره.اون میدونست شباهت زیادی به فرد،یعنی عموش داره.و خودش هم اینو درک میکرد چون اونم مثل عموش عاشق وسایل شوخی بود.همه اونو مثل فرد میدیدن بنابراین دوست داشت کاراش هم مثل اون باشه.پس مشتاقانه منتظر اولین روز هاگوارتز بود.
ناظر تورو قرآن منتشر کنن بخدااا به قرآن کلی وقت گذاشتم دیدی که چقد نوشتم بخدا خیلی زحمت کشیدم تورووووو قرآن خواهش میکنم ردش نکننن توروخدااا ناظر جونن التمااااسسسس میکنم رد نکن لطفااا😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی!
کسی با البوس ship شده؟😂
من میشه بیام؟🤩
مرسیییی😍😍😍
نه هنوز😁❤
حتماااااا افتخار میدین😉😘😘😘😘😘😘
لطف دارید
مانترا مالفوی هستم
)میشه من با البوس پیش بشم؟(
😍😍😍😍😍
مرسیییی😍😍😍
بله حتما😘😘😘😘😘😘
پارت بعد تو بررسی😃
عالی
مرسییییی
خیلی خوبببب
منم میشه بیام؟
فقط اگه منو با دریکو می ش..ی ...پ....ی.. بیایم 😐😂
حتمااااا افتخار دادین😃😍😍😍😍
فقط این برای زمان بچه هاشونه ینی هری پاتر و فرزند نفرین شده😘😘😘😘😘
اها پس منو اسکور 😂
حتمااااا😉
فقط بی زحمت شخصیتتونو میگین😍😍😍😍😍
حتماااا
ممنونننن😉😍😍😍😍
عالیه
کامل و دقیق♡-♡
مرسییییی
😉😘😘😘😘😘😘😘
عالی
مرسییییی
عالییییی بود پشمکمممم
مرسییی عزیزممممم😄😍😍😍😍😙😙😙😙😙😙😙
عرررر
پارت بعددددد✊😀
حتمااااااا😃😍😍😍😍😍
عالییییی بود😃😍😍😍
مرسیییییی😃😘😘😘😘😘
ببخشید من عکسارو گذاشتم ولی نیومد دوباره تو پارت دو میزارم امیدوارم بیاد😕