واقعا اعصبانیم چرا لایک ها فقط ۳تا بود پارت قبل بیست تا لایک این پارت هم ۲۰ لایک که پارت بعد بدم
#پارت_61 از زبان مرینت ادرین:چی نه البته که نه😓😓😰😰 مرینت:مطمئنی؟🤨🤨🤨 ادرین:معلومه که مطمئنم مرینت:واقعا؟😈😈 ادرین:مرینت اگه بهت بگم میترسم تو بیخیال میشی؟ مرینت:ببینین گفتم که میترسه ادرین عصبانی شد و به سمت حمله کرد که جیغی کشیدم و فرار کردم الیا و نینو هم که انگار دلقک دیدن غش غش میخندن (خب دلقکین دیگه ) مرینت:ادرین اذیت نکن سرم گیج میره ولم کن بگذار بشینم اینو که گفتم ادرین درجا ایستاد و با نگرانی بهم خیره شد الیا نینو هنوز متوجه نشده بودن اومد سمتم و و گفت ادرین:حالت خوبه ؟ مرینت:اره الان خوب میشم ☺️ که یهو تو کسری از ثانیه بلندم کرد و برد گذاشت رو مبل چشمام گرد شد نینو و الیا هم کم کم خندشون تموم شد و گفتن الیا و نینو:خب بیاین جرعت حقیقت بازی کنیم ادرین با سرعت رفت و یه بطری آورد (نمیدونم چرا همه به این بازی علاقه دارن 🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔) گذاشت رو میز و چرخوند به نینو و آدرین افتاد نینو:ادرین جرعت یا حقیقت ؟ ادرین:جرعت نینو لبخند خبیثی زد و گفت نینو:خب گونه ی مرینت رو بوس کن (چه آسون اون نمیدونه که ادرین بار ها این کار رو کرده) ادرین:با کمال میل پرید بغلم و محکم گونه ام رو بوسید
از زبان مرینت الیا و نینو :😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍 مرینت :چرا اینجوری نگاه میکنین الیا:خیلی احساسی شدم 🥺🥺😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭🥺🥺🥺🥺🥺🥺 من و آدرین و نینو بهم خیره شدیم و زدیم زیر خنده مرینت ،ادرین ،نینو:🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 (آنقدر نخندین کل رمان پر شد از این استیکرای شما ) دوباره چرخوند و این بار به الیا و نینو افتاد الیا:جرعت یا حقیقت؟ مرینت:حقیقت الیا:خب چقدر ادرین رو دوست داری یه نگاه به ادرین کردم و گفتم (سوال های چرت و پرت نپرسین دیگه یکم هیجان بدین) مرینت:دوستش ندارم ........ به ادرین نگاه کردم که با ناراحتی بهم خیره شده بود مرینت:چون عاشقش هستم 😊😊😘😘😘 اینو که گفتم ادرین پرید بغلم ادرین:منم عاشقتم نینو:الیا من هم عاشقتم (چقدر عاشقتم عاشقتم کردین 😡😡😡😡) نینو :میگم بریم مسافرت؟ مرینت:اره عالیه 🤩🤩🤩🤩🤩🤩 ادرین:عالی الیا: قبوله
از زبان مرینت نینو:خب کی بریم؟ ادرین:مرینت جان تا بچه ها تصمیم میگیرن کی بریم بیا بریم غذا ها رو تحویل بگیریم باشه ای گفتم و رفتیم بیرون تو راه بودیم که ادرین گفت ادرین:مرینت میگم که اگه ما بریم کی جلوی بانوی پروانه ای رو بگیره؟☹️😕 مرینت:راست میگی چی کار کنیم ؟☹️☹️ تیکی:من میدونم 😌😌😌😌 مرینت:چی کار کنیم 🤔🤔 تیکی:ما انسان میشیم و تا بیاین جلوی بانوی پروانه ای رو میگیریم😁😁 پلگ:تیکی راست میگی به نظرم ایده ی خوبیه نظر شما چیه ادرین:بد نمیگن این چند وقت اصلا خوب نبود به استراحت نیاز داریم مرینت:چجوری انسان میشین؟ تیکی:ببین ما معجزه گر ها رو میبریم پیش یه نفر بعد او وردی میخونه که ما تبدیل به انسان میشیم و در حالت انسانی هم نیرو داریم 😉😉😄 کاملا گیج شدم مرینت:😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳 ادرین به قیافه ام خیره شد و خندید ادرین:وای مرینت خیلی باحالی🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 مرینت:شک داشتی؟ تیکی و پلگ و آدرین:🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 (بسه دیگه چقدر می خندین😡😡😡😡😡) رفتیم و غذاها را تحویل گرفتیم و. به سمت خونه به راه افتادیم ا
یه هفته بعد امروز میخوایم بریم جنگل تصمیم گرفتیم مسافرت بریم جنگل 🏞🏞🏞🖼🖼 (به به 🤤🤤🤤) مرینت:ادرین زود باش دیگه همه منتظر تو هستیم ادرین با سرعت از پله ها اومد پایین و گفت ادرین:من حاضرم بریم لبخندی زدم و گفتم مرینت:خب خداراشکر و رفتیم سمت ماشین خونه دار نینو و آدرین من و آدرین تو ماشین خودمون میمونیم و نینو و الیا تو ماشین خودشون سوار شدیم و راه افتادیم ادرین:مرینت یه سوال ازت بپرسم؟ مرینت:البته ادرین: کی میخوای با هم ازدواج کنیم؟ مرینت:نمیدونم 🤷♀🤷♀🤷♀🤷♀🤷♀ ادرین:یعنی چی که نمیدونی؟ مرینت:,خب نمیدونم دیگه چرا داد میزنی🥺🥺🥺🥺 ادرین:ببخشید مرینت اعصابم از یه جایی خورد بود سر تو خالی کردم جوابش رو ندادم و پشتم رو کردم بهش ادرین:با من قهری؟ بلند شدم و رفتم تو اتاقک وصل به ماشین و خودم رو انداختم رو تخت ادرین هم زد رو راننده ی خودکار (عجب) ادرین:مرینت با من قهری جوابی بهش ندادم اومد سمتم و خودش رو انداخت روم که با تعجب و ترس بهش خیره شدم ولی بعد شروع کرد به قلقلک دادنم (وا چقدر همو قلقلک میدن ) مرینت:وای ادرین نکن عه نکن🤣🤣🤣🤣🤣 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 ادرین :نه خیر بگو آشتی کردی تا ولت کنم 😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈 مرینت:باشه باشه آشتی کردم لبخندی زد و بلند شد و رفت نشست پشت فرمون بعد از مدتی که رو تخت دراز کشیده بودم خوابم برد
از زبان ادرین ادرین:عشقم نمیای اینجا برگشتم و بهش خیره شدم خوابش برده بود ماشین نینو و الیا رو دیدم و خودم رو بهشون رسوندم و پارک کردم رفتم پیش مرینت و نشستم کنارش ادرین:مرینت عزیزم بلند شو رسیدیم 😊☺️ مرینت:ولم کن بگذار بخوابم 🥱🥱🥱😴😴 ادرین:عشقم اگه بلند نشی بلندت میکنم 😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈😈 مرینت:اذیت نکن بگذار بخوابم 😴😴😴 ادرین:باشه خودت خواستی یه دستم رو انداختم زیر زانو هایش و اون یکی رو هم زیر گردنش و بلندش کردم یکی از چشم هایش را باز کرد و گفت مرینت:بگذارم پایینننننننننننننن 😡😡😡😡😡😡😡 آنقدر عصبی داد زد که دستام ول شد و محکم افتاد رو تخت جیغ بلندی کشید که دستم رو گذاشتم رو دهنش ادرین:هیس الان الیا و نینو میان نینو:داداش چیزی شده صدای چی بود😨😨😨😨😨😨😨😨😨😰😰😰 ادرین:ام هیچی مرینت سوسک دیدی مرینت:هومممممممممممم (خب دست ادرین رو دهن مرینت هست ) نینو:باشه ما بیرون منتظرتونیم بعد که مطمئن شدم رفت به مرینت خیره شدم و خیلی تند گفتم ادرین:چرا جیغ میکشی هان😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡 مرینت:ب.........ب......... ببخشید خب چرا د............داد میزنی🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺 بعد بلند شد و سریع از در رفت بیرون آه لعنت به من ادامه دارد #
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییی بودددد
عالییییییییییییییییی
مرسی
عالییی مثل همیشه
آجیییییی عاااااااااااااااالی بود
عالی بود💗