نوادگان میراکلس34

🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈🙈

کریس:بن قطع کرد با هم دیگه گپ میزدیم زنگ شامو زدن ما هم رفتیم شام بخوریم برگشتیم تو اتاق خاموشی زدن که ما بگیریم بخوابیم ولی من خوابم نمیومد منتظر شدم بن بخوابه وقتی خوابش برد من تبدیل شدم رفتم بیرون رو سقف عمارت آگرست نشستم ستاره ها رو نگاه میکردم که یهو تکشاخ پرید بیرون از عمارت وقتی دیدمش دوباره یاد حرفایی که زد افتادم دیدم رفت نشست رو برج ایفل منم بدون اینکه متوجه بشه رفتم پشتش ساکت بود فقط یه لبخند رو لبش بود منم نشستم پشتش دستمو گزاشتم رو شونش گفت بابا مگه نگفتم زود میام چرا دوباره اومدی دنبالم منم گفتم عقابم سریع برگشت نگام کرد قرمز شده بود ایندفعه دیگه نتونستم تحمل کنم زدم زیر خنده اونم تعجب کرده بود

بعد به من گفت به چی میخندی گفتم به صورتی که بدون آرایشم باز همیشه قرمزه بعد دوباره خندیدم وقتی خندم بند اومد گفتم به نظرت من دستام بزرگه گفت چرا گفتم آخه هروقت دستمو میزارم رو شونت فکر میکنی کت نویرم گفت آخه همیشه بابام اینطوری از پشت دست میزاره رو شونم قبلاً میترسیدم ولی الان دیگه برام عادی شده بعد اون دیگه ساکت بودیم تا اون موقعی که یه شرور اومد که اگه بهت دست میزد بیهوش میشدی اسمشم خواب عمیق بود من اولین نفری بودم که رسیدم به شرور بعد من تکشاخ بعدشم لیدی باگ و کت نویر اومدن وقتی دیدن منم اونجام کت نویر یه نگاه بهم کرد گفت شما قرار گزاشته بودین

تک شاخ گفت به جون خودت نه من اومده بودم بیرون که یهو عقاب اومد پیشم با هم حرف زدیم بعدشم شرور اومد گفت قبوله رفتیم به جنگ شرور زود شکستش دادیم منم حسابی خسته شده بودم برای همین خدافظی کردم رفتم پرورشگاه گرفتم خوابیدم صبح بلند شدم دیدم هیشکی نیست رفتم بیرون دیدم تو تلویزیون یکی از بچه ها گوشیشو وصل کرده و فیلم من که از پنجره رفتم تو رو داشت نشون میداد ولی شانس خوبم برق خاموش بوده و چهره ی عقاب درست نیوفتاده ولی همون موقع دختره گفت که ما باید بفهمیم عقاب کیه طبق چیزی که تو فیلم دیدیم ما به افرادی که داخل اتاق 20تا25 هستن مشکوک باشیم(هر اتاق دو نفر زندگی میکنن)اسم های اون ده نفر گفتن دوتا شونم منو و بن بودیم

لایکو نظر یادت نره