صدای آقای کوبدل اومد که میگفت (یعنی هنوز متوجه نشدین که توی دنیای خودتون نیستین؟) من و ادرین، هر دومون به سمتش برگشتیم.. منتظر ادامهی حرفش شدم (خب.. تو بهمون بگو کجا هستیم..) آقای کوبدل گیج نگاهم کرد (توی این جهان دیگه) هعییی😐.. این رو که خودمم میدونستم.. نگاهی به ادرین انداختم که داشت تلاش میکرد جلوی خندهش رو بگیره... چشمهام رو توی حدقه چرخوندم و بعد نگاهم روی آقای کوبدل ثابت موند (خب توضیح بده...) _(چی رو توضیح بدم.. خودم هم درست ماجرا رو نمیدونم...) خب اگه نمیدونست چرا اصلا میگفت؟ اه.. وقتمون رو داشتیم تلف میکردیم.. باید میفهمیدم ماجرا از چه قراره.. نگاهم رو ازش گرفتم.. زیر لب گفتم( کی میتونه بدونه؟) آدرین گفت (شاید یکی از نگهبانهای میراکل باکس توی این جهان!) نگاهش کردم..
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
عالی بود 🙂🤎
میسی😘😘
مثل همیشه عالی است 😀
😄 مرسیی
مثل همیشه.... فوق العادههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه!!!!!!!!!!!
مرسی😅
خیلی قشنگ بود فقط هرچی روی دکمه لایک میزنم کار نمیکنه هههههههههههه 😐😐😐😐😐😐😐💔💔💔💔💔💔
عه!!!
برای تو هم اینجوری شده؟
راستی خوبی؟
کجایی؟
کمپیدایی..
بالاخره اومد 😥🔮
بریم بخونیم😐 خب حالا من خوندم شما بخونید😐💔
حالا این پارت فوق العاده بود البته بقیه هم فوق العاده بودن😐😄💜🔮
😂❤ مرسی
عالیییی
مرسی😍
داره جالب میشه... احساس میکنم با این حرفم شبیه منتقدان شدم 😂
😅❤ ممنون
باورم نمیشه آدرین یه بار تونست تو زندگیش منطقی فکر کنه😐
منم موافقم با خودم گفتم چه عجب یکم از اون مخش استفاده کرد آدرین خان آگراست😐
😂😂😂❤
پارت بعدی رو زود تر بزار
سعی میکنم😁❤
به داستان منم سر بزن تازه داستان نوشتم و اولین داستان و پارت هست
دارم میام🏃🏻♀️
ممنون