
امیدوارم خوشتون بیاد منو اینکه قبل از اینکه داستانو بخونین یه چیز خیلی مهمی باید بهتون بگم من پروفایلمو تغییر دادن و اسممو از HANA&CHRIST (فکر کنم دقیق نمیدونم چی بود) به HANA&KRIS تغییر دادم چون تستچی اسمی بیش از 9 کاراکتر قبول نمیکنه پروفایلمو عوض کردم گفتم که یه وقت گمم نکنین😊
از دید نامجون:چرا کوک؟؟؟؟ چرا میخوای یه همچین کار احمقانه ای کنی؟ فقط بخاطر یه ادم بی ارزش؟؟؟؟ کوک:اون بی ارزش نیست حس میکنم عشقش واقعیه میدونم میدونم کارم احمقانس ولی من دوسش دارم نامجون دوسش دارم. من(نام) :احمق بازیو بزار کنار تو اونو فراموش میکنی کوک:نمیتونم یک ماه نتونستم من همونیم که یادش میرفت شب قبل چی خورده ولی حس میکنم این دختر رو نمیتونم فراموش کنم معذرت میخوام من باید بشم جئون جانگ کوک اینجوری راحت تر به ا/ت میرسم معذرت میخوام من(نام) :شوخی میکنی؟ تو نمیتونی مکنه لاین رو از بین ببری کوک بدون تو گروه از هم میپاشه کوک:معذرت میخوام من(نام):چرا فقط به فکر خودتی؟ خودخواه نباش کوک(با داد):خودتو یادت بیار اره یادت بیار که برای ا/د(اسم کسی که نامجون دوسش داشت) چیکارا میکردی کم مونده بود یقه ی منیجر رو بگیری بگی نمیخوام تو گروه باشم یادت اومد؟؟؟؟؟ من(نام) (توی دلش):اره ولی اون منو نمیخواست ولی ا/ت تو رو میخواد ای کاش راه دیگه ای وجود داشت
زمان حال همچنان از زبان نامجون:ا/ت قش کرد واقعا توی این حال اعضا و ا/ت نمیدونم باید چیکار کنم فقط به یکی از بادیگاردا گفتم ا/ت رو ببرن بیمارستان و بعد خبرشو بهم بدن.اره کوک راست میگفت ا/ت خیلی دوسش داره ا/د یه نگاه خشک و خالی ام به من نمی انداخت خوش به حالت کوک ولی ای کاش راه دیگه ای رو انتخاب میکردی. تهیونگ:هق.... کوک نمیره..... درسته؟؟؟.... هق... کوک نمیره درسته هیونگ؟؟؟؟ من:نمیره تهیونگ:قول؟؟؟ من:قول کل روز رو اعضا فقط گریه کردن واقعا حس خیلی بدی بود میخواستم خودمو نگه دارم به زور بغض خودمو خوردم و وقتی همه خوابیدن رفتم تو اتاقمو فقط تا خود صبح گریه کردم بادیگارد هیچ خبری از ا/ت نداد پس خودم زنگ زدم.
مکالمه ی تلفنی:(نکته:نامجون به شکل + نشون داده میشه و بادیگارد با _ نشونه میشه) +چیشد؟ چرا خبر ندادی؟ _ببخشید اقا به خدا خیلی سرم شلوغ شد +خب الان بگو ببینم چی شده؟ _خانم قش کردن و وقتی اوردیمشون بیمارستان فهمیدیم مشکل از قلبشونه که سابقه ی سکته ی قلبی هم داشتن ایشون رو بستری کردن و اکسیژن رو روی دهنشون گذاشتن سرم هم توی +باشه باشه فهمیدم نمیخواد گزارش لحظه به لحظه بدی بگو کدوم بیمارستانی؟ _بیمارستان....(اسم بیمارستان) +باشه الان میام _بیام دنبالتون؟ +بیا
از دید کوک:این چند وقت پیش مینهو بودم میدونم کارم احمقانه بود ولی خب مجبورم ای کاش یه راه دیگه ای بود ولی ادرس خونه ی مینهو رو کسی نداره پس پسرا دنبالم نمیان داشتم به ا/ت فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد بادیگارد بود همه چیزو بهم گفت سریع ماسک زدم کلاه گذاشتم رو سرم و لباس پوشیدم و فقط سریع راه افتادم. به بیمارستان رسیدم دیدن ا/ت توی اون حال خیلی بد بود رفتم توی راهرو و روی صندلی نشستم حالم خیلی بد بود به نامجون نیاز داشتم
تهیونگ:(نکته:توی این داستان ا/ت فقط بیهوشه پس داستانی از زبون اون وجود نداره توی این قسمت و شاید توی قسمت بعد هم باشه) صبح پاشدم و دیدم نامجون نیست دلم برای کوک تنگ شده دلم میخواست الان بغلش میکردم اعضا بیدار شدن هیچکدوممون بدون کوک حال نداشتیم همیشه همه رو با قلقلک اش سر حال میکرد حتی جیهوپ هم حالش خوب نبود جیهوپ جای خود داره هیچکدوممون حال نداشتیم جین:چیزی میخورید؟ یهو جیمین زد زیر گریه یونگی:چرا گریه میکنی؟ جیمین:قبلا کوک تایین میکرد صبحونه چی بخوریم ولی الان نیست جیهوپ:گریه نکن اشکالی نداره اون نمیره داشتم سعی میکردم گریه نکنم پس فقط یه ساندویچ خوردم و رفتم توی استادیومم اهنگ که تمرین میکردم حس بهتری داشتم حتی اگه یکی میمرد اهنگ منو اروم میکرد اهنگ فیک لاو رو گذاشتم و هدفنو گذاشتم تو گوشم. رسیدم به جای کوک اشکم در اومد. بلندتر میخوندم. دلم براش تنگ شده خیلی تنگ شده. شاید اینجوری اروم شم.
از دید جین:اعضا خیلی حالشون بد بود چیکار باید بکنم؟ کوک نیست همه عین افسرده هاییم اگه یکم دلقک بازی در بیارم شاید جو عوض بشه هوم؟ جین:میخوام جک بابا بزرگی بگما جیهوپ:بگو شاید حالمون بهتر بشه جین:خب.... اون چیه که اگه نباشه ما نمیتونیم زندگی کنیم؟ یونگی با بغض:کوکی واقعا نمیتونستم گریه نکنم زدم زیر گریه و فقط گریه کردم نمیتونستم کاری کنم رفتم صورتمو شستم و یه سر به ته زدم دیدم داره اهنگ تمرین میکنه میدونم این کار ارومش میکنه منم رفتم اشپزی کنم یکم خودمو اروم کنم جین:پسرا برای اروم شدنمون هرکی بره کاری انجام بده که حالش بهتر بشه اعضا:باشه رفتم تا آشپزس کنم داشتم سوپ درست میکردم که یاد وقتایی افتادم که کوک وسایل مورد نیازو بهم میداد گریم گرفت سوپو بیشتر هم میزدم. تند تند سوپو هم میزدم به طوری که سوپ از کارای دیگ داشت میریخت. شاید اینجوری اروم شم.
از دید جیمین:پاشدم برم یکم به کیسه بکسم ضربه بزنم شاید اروم شم با تموم قدرت میزدم و گریه میکردم کسی نمیومد میدونستم نمیان چون اگه بیان عصبی تر میشم ولی اون بانی کوچولو رفته مکنه لاین طلایی کو؟؟؟؟؟ محکم ضربه زدم و داد کشیدم جیمینا:ای خدایا چرا چرا؟؟؟؟ این همه ادم چرا باید روزای خوش ما تموم بشه؟نمیتونم نمیتونم بدون اون بدون کوک زندگیم تباهه دیگه نیست دلداریم بده بگه اروم باش دیگه نمیتونم ضربه ی محکم تری به کیسه بوکس زدم و یاد روزی افتادم که داشتم حرصمو خالی میکردم کوک اومد همراهیم کرد و اونم باهام به کیسه ضربه میزد. ضربه ی محکم تری نسبت به دفعه ی قبل زدم انقدری که دستام کبود شد. ضربه میزدم و داد میکشیدم. شاید اینجوری اروم شم.
از دید جیهوپ:رفتم تیم سالن رقصم تا شاید با رقص بتونم حالمو بهتر کنم رفتم و اهنگ فیک لاو(عشق دروغین) رو گذاشتم و شروع کردم به رقصیدن صدای موسیقی خیلی بلند بود ولی هنوزم صدای دادای جیمین میومد میخواستم برم پیشش تا ارومش کنم که یونگی جلومو گرفت و گفت:تو اول خودتو اروم کن بزار خالی بشه جیهوپ:باشه دوباره رقصیدم رسیدم به تیکه ای که من و کوک تضاد هم میشیم بغضم کرد دلم براش تنگ شد داد زدم و بیشتر پاهامو کوبیدم قبلا کوک باهام همراهی میکرد ولی الان نیست واقعا دلم برای رقصای دوتایمون تنگ شده بیشتر داد کشیدم و خوندم و رقصیدم.شاید اینجوری اروم شم.
از دید یونگی:رفتم یکم پیانو بزنم شاید اروم بشم شروع کردم و فقط زدم و زدم کم کم رسیدم به اهنگی که کوک همیشه میزاشت جلوم تا براش اون اهنگو بزنم بعد کنارم میشست و متن اهنگو میخوند بغضم کرد من پر غروری که برای هیچکس گریه نکردم الان برای کوک دارم گریه میکنم. اشکام روی کیلید ای پیانو می افتاد. یاد تموم لحظاتش میوفتادم حس بدی بود. محکم تر کیلید های پیانو رو فشار میدادم. حس بدیه حس خیلی خیلی بدیه قلبم تند تند میزد و اشکام همینجوری میریختن اهنگو میزدم و بیشتر به کیلیدا فشار میاوردم دلم براش تنگ شده ای کاش الان اینجا بود.شاید اینجوری اروم شم.
چیه؟؟؟؟؟ انتظارشو نداشتی درسته؟؟؟؟؟ مگه همیشه باید اتفاقای خوب توی داستان بیوفته؟؟؟؟ میخواستم یکم دسمال کاغذیاتونو تموم کنم یاع یاع یاع😂😂خب کرم داشتم بله بله کرم داشتم 😂جای حساسش تموم کردم و خیلی غم انگیز شد🤣کرم دارم دیگه ولی خب کلا 🤣ادامه بدم؟؟؟ 😂😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بهتر بود اسم داستانم میزاشتی شاید آروم شم💓😂
نامجون تا کسیو بدبحت نکنه ول کن نیس بابا به تو چه
ا/ت درکت میکنم
اون به تو چه منظورت با من بود؟ 😐
من نظر دادم نیومد😭😭😭😭ععرر ببخش منو
اشکالی نداره عاجو❤
واقعا کرم داری فکر کنم ولی نداری دارم مثل سگ کریه میکنم مامانم هم داره با هام میخونه بعد میگه گریه نکنم ولی خودشم داره گریه میکنه:( :( :( 😭😭😭
پس اشک یه مادر و دخترو در آوردم😂
این اولین داستان یا وانشات یا هر چی بود ک خوندم و واقعا اشکم در اومد
تو هم کرم نداری مار داری
زود بعدیو بنویس
خوشحالم اولی بودم
مار دارم؟؟😂
فردا بیا سر بزن
اگه قرارهای کوک عاشق بشه و اعضا اینجوری باشن من ارزو میکنم کوک هیچوقت عاشق نشه😭😢من دستمال تموم نکردم لباسامو با اشک شستم😭😂(خل هم که شدیم 😂خنده و گریه باهم )خیلی غمگین بود انقد گریه کردم که نگو نپرس😭😭😭😭😭
آخی کیوتی گربه نکن😂