ناظر جون منتشر کن 🥺
از زبون مرینت : بعد از چن دقیقه حرف زدن هرکس رفت اتاق خودش لوکا و میلیسنت و کت نوارم با هم بودن منم باید از فردا میرفتم دانشگاه پس خودمو اماده کردم «فردا صبح»پاشدم که برم دانشگاه با النا و میلیسنت اماده شدیم که بریم بعد همه رفتیم دانشگاه استادمون خیلی مهربونه بود اسمش خانوم استیسی هست اونجا با یه پسر اشنا شدم که اسمش ادرین اگرست بود نمیدونم چرا اما با میلیسنت خیلی گرم گرفته بودن و انگار صد ساله با هم دوستن منم با یه دختر دوست شدم که اسمش میا بود (اسم پیشنهادی کاربر SAMIN)به ادرین اگرست اشاره کرد و گفت اون پسرو میشناسی گفتم نه فقط اسمشو میدونم _ من خیلی بش ع.ل.ا.ق.ه دارم خیلی خوبهههههه مادرم با مادرش دوسته _ خیلی هم خوب میخای باش ا~ز~د~و~ا~ج کنی ؟ _ اله (شما خیلی بی جا میکنی )_ به نظر من خیلی هم عالیه خیلی ب هم میاین (مری جان داری با دست خودت ایندتو ب باد میدی_ چرا؟؟_ بعدن خاهی فهمید)
بعد از دانشگاه رفتیم بیرون ی کم هوای تازه بخوریم اون پسره ادرینم باهامون اومد اه ازش بدم میومد اصن ب نظرم اون کت نوار بهتر بود(ا#س#ک#ل جان این دو تا یکین 😑)بعد ک رسیدیم خونه پسره رفت خداروشکر 😐 بعد اون کت نوار اومد چرا یه جوری نگام میکرد ؟؟؟خیلی اح..س..ا..س...ی بود از زبون ادرین : فک کنم متوجه نگاهم شدع بود ب خاطر همین سریع نگام رو ازش د.ز.د.ی.د.م
ولی متاسفانه وقتی همه رفتن بم گف چیزی شده چرا اینجوری نگام میکردی ؟؟؟ گفتم هیچی همینجوری _ ب من دروغ نگو راس بگو _ هیچی ب خدا _ باشه تو گفتی و منم باور کردم فقط حواست باشه چارچشمی میپامت بعد رفت وای خدا حالا چیکا کنم اگر بفمه چیییییییی ؟؟؟ منم رفتم خونمون اونجا خانوم الن با دخترش کیا نشسته بودن میا اومد نزدیکمو گفت
چی گف چی گف؟؟ جای حساس کات شد 😁بای تا جمعه 👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی
عالی بودد❤
جمعه منتظر داستان قشنگی هستم
ولی به نظر من کم گذاشتی
لایک کردم
ببخشید اگه کم بود اما نهایت سعیمو میکنم تا اونقدر که شما دوست داری بنویسم♥️
مرسی کیوتم
سلام ببخشید خیلی دیر دارم پارت جدید مینویسم خیلی زیاد کار داشتم وقت نشد ولی دارم میذارم دیگه نمیدونم کی منتشر بشه