
پارت اول فیکم😐✌️ لذت ببرین نظرتونو کامنت کنین

پارت 1 فیک تهیونگ و ا.ت بوت هامو برداشتم و به طرف مطب دکتر پارک حرکت کردم «دکتر پارک روانپزشکه» بعد نیم ساعت… . . . دکتر پارک:با توجه به آزمایشات انجام شده خانم لی ا.ت شما افسردگی شدید دارین ا.ت:آها اوکی ممنون😐 دکتر پارک:همین؟! ا.ت:خب چی بگم برام مهم نیس دکتر :اینم یکی از علائم «برام مهم نیس» اگه درمان نشه منجر ب خدکشی و خد آزاری میشین من در جلسات بعد طرز مهار شدن رو بهتون میگم ا.ت ممنون ولی دیگ قرار نیس بیام دکتر پارک:ولی…
قبل از اینکه بقیه حرفشو بزنه تعظیم کردم و زدم بیرون و ب طرف خونه حرکت کردم ا.ت: واو چ باحال افسرده گی شدید😐 بهر حال مهم نیس درخونه روباز کردم و رفتم دوش بگیرم ا.ت: شِتً باز یادم رفت باند دستمو عوض کنم… فلش بک ب یه ماه پیش… روی پشت بوم مدرسه بودم همیشه میرفتم اونجا و اونجا آروم گریه میکردم یه اینه شکسته دیدم خدمو توش نگا کردم پوزخند زدم بعدش فرو کردم تو دستم ک....
دیدم ی پسر شیشه رو از دستم گرفت و گفت: یاااا داری چیکار میکنی هیچ میدونی وقتی بمیری خانواده و کسایی ک دوستت دارن چی می کشن؟؟؟؟؟ ا.ت اه شت محض اطلاع جناب عالی من هیچ خانوادیی ندارم و اینکه هیچکس بهم اهمیت نمیده پ بهتره ب زندگی هرچه زود تر خاتمه بدم الانم برو رد کارت و مزاحمم نشو بدون توجه ب حرفام کولم کرد و ب طرف بیمارستان مدرسه حرکت کرد هی داد میزدم ولی جوابی نمیشنیدم پرستار اومد و زخممو باند پیچی کرد و گفت:لایه کوچکی از شاهرگ بریده شده واس همین خون زیادی ازدست داده ولی نگران نباش
مزاحمم نشو بدون توجه ب حرفام کولم کرد و ب طرف بیمارستان مدرسه حرکت کرد هی داد میزدم ولی جوابی نمیشنیدم پرستار اومد و زخممو باند پیچی کرد و گفت:لایه کوچکی از شاهرگ بریده شده واس همین خون زیادی ازدست داده ولی نگران نباش ا.ت: نگران نیستم😐 و بعد به حرفش ادامه داد …هرروز باید عوضش کنید وتقریبا یک الیٰ دو ماه بگذره خوب میشه ا.ت:اوکی پسره:ممنون بعد از اینکه از بیمارستان اومدیم بیرون گفتم :واقعا خیلی ازت ممنونم ک نجاتم دادی اگ تو نبودی من از این زندگی باحال لذت نمیبردم«با کنایه » بهرحال بای پایان فلش بک

لایک و کامنت برا پارت بعد🖤🖇️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود ولی حیف که کمه
ممنون پارت بعدم در حال بررسیه🖤🖇️
میگم پارت 6 اومد خواستی برو بخون