6 اسلاید صحیح/غلط توسط: Parmis.؛) انتشار: 4 سال پیش 24 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
ممنون
از زبون اما:منو جیک تو سالن نشسته بودیم تا ببینم نتیجه چی میشه(دیمن و هلن آشتی میکنن یا خیر) که دیدیم هلن و دیمن دست همو گرفتن دارن از پله ها میان من اشک تو چشمام جمع شد و گفتم :《اوخیی چقدر به هم میان》 نگاه جیک کردم جیک چشمام گرد شده بود زدم به پهلوش به خودش اومد گفت :《چه زود اشتی کرد من فکر میکردم حالا حالا ها قهر میمونه نگو اون با تو فرق داره》 یدونه زدم تو سرش گفت :《هییی زن ماهم که دسته به زن داره هیییع دنیا 》گفتم :《درد من مگه چیکار کردم》 گفت: 《با من راه نمیای》 گفتم:《 معلومه دست تو باشه که دنیا رو به باد میدی》 گفت :《من به باد میدم گفتم پ ن پ من به باد میدم》 افتاد دنبالم من بدو جیک بدو داشتیم دور مبلا و میزا میچرخیدیم اون دنبال من من بدو ال فرار اون وستم هلن و دیمن داشتن هر هر به ما میخندیدن جیک واستاد منم واستادم من اینور مبل جیک اونور مبل گفت :《اگه مردی واستا》 گفتم :《اولا
》که من واستادم دوما که من زن هستم نه مَرد😐 》 گفت:《پس بچرخ》 منم گفتم :《تا بچرخیم》 دویدم که پام گیر کرد به فرش و با سر خوردم زمین ای به خوشکی شانس الکی چشمامو بستم تا جیک بلا سرم نیاره دیدم جیک اومد بقلم کرد گفت:《 اما چت شد واییی قلط کردم اما اما》 و هی به صورتم سیلی میزد گفتم:《اخ اگه بلایی سرم نیومده بود که تو با این سیلی هات منو ناقص کردی 😂😂》 جیک گفت 《پس حالت خوب بود منو گیر آورده بودی هااا 》 گفتم 《نه من قلط بکنم》 که هلن اومد گفت 《جیک جان داره دروغ میگه باور نکن این یه مار موزیه که نگو 》گفتم《 اگه دستم بهت برسه آدم فروش》 گفت 《فلا به فکر خودت باش》 یه نگاه جیک کردم من روزمین بودم و سرم رو پای جیک دیدم جیک بقلم کرد بلند شد گذاشت منو رو کولش حالا من هی جیقققق اون خنده من جیقققق اون خنده پا میزدم دیدم نه جواب نداد موهاشو گرفتم کشیدم حالا اون جیق من خنده اون جیق من خنده تا یه چیزی اومد تو زهنم یه صحنه دیدم که ۵تاخون آشام بد دارن میان اینجا چشمامو باز کردم جیک داشت نگام میکرد گفت 《چی شد 》گفتم《 یه صحنه دیدم ۵ تا خون آشام داشتن با سرعت میومدن اینجا》 گفت 《یدونه از قدرتات اینه که آینده رو میبینی》 بعد به دیمن گفت《 زود دخترا رو ببر به یه جای امن بعد بیا همینجا 》گفتم《 نه من هیچ جایی نمیرم》 گفت《 همینکه گفتم》 گفتم《 منم خیلی خوب بلدم بزنم هلنم خیلی خوب بلده ما تو این ۲ سالی که با هم دوستیم از وقتی که پدرم مرد خیلی تمرین کردیم شمشیر بازی جاخالی دادن مشت زدن تیر اندازی《 گفت خوببب ببینیم و تعریف کنیم 》گفتم 《اوکی میبینم》 و رفتم سمت زیر زمین گفت 《کجا》 رفتم از زیر زمین شمشیر و لباس اهنیم و لباس هلن و دوتا دیگه از لباس اهنی هارو با ۴ تا شمشیر و دوتا تیر کمون برداشتم رفتم بالا لباسارو دادم به بچه ها که جیک 《گفت اوووو ببین اینا رو ن دیدم حق با توعه》 و لباسارو پوشیدیم شمشیر هارو هم برداشتیم تیر هارو گذاشتم رو دوشم و مال هلنو دادم و همگی رفتیم پایین به مت (خدمتکار خون آشام مرد ) 《گفتم در هارو ببنده و همه خدمتکارا بگه به هیچ وجه بیرون نمیان》 مت گفت 《چشم》 و رفت از امارت اومدیم بیرون که جیک گفت 《کجا میان》 گفتم 《ساحل》 و رفتیم کنار ساحل دیدم ۵ تا خون آشام ها اومدن یه زن و ۴ تا مرد زنه که همه کارشون بود اومد جلو و گفت《 به به ببین کی اینجاست ملکه آینده خون آشام خوبا》 گفتم《 بله درست دیدی تو کی هستی》 گفت《 من فرستاده پادشاه خون آشام بدام تا تورو بکشم 》گفتم《 آش آش آش به همین خیال باش》 که اومد سمتم جیک شمشیرشو بر داشت و باهاش مبارزه کرد دیمنم با دوتا از خون آشاما و منو هلنم هر کدوم با یکی خیلی خوب اونی که داشت منو میزدو شکست دادم ولی بقیه هنوز داشتن میجنگیدم دیدم یکی از اونا دست هلنو زخمی کرد ه هلن افتاده زمین داشت به سمت هلن میرفت
که رفتم سمتشو زدم سرشو از بدن جدا
کردم 《گفتم خوبی》 گفت《 اره ممنون》
گفتم《 قابلی نداشت پاشو》 به دیمن نگاه کردم تیرکمونو برداشتم زدم اون خون آشام بده که داشت دیمن باهاش مبارزه میکردو گشتم دیمن گفت 《دمت گرم آفرین》 گفتم《 هلن زخمی شده ببرش به داخل امارت و به مت بگو زخمشو خوب کنه اونا》 رفتن دیدم جیکم داره با زنه مباریه میکنه زنه خیلی قوی بود جیکو زد زمین و شمشیرشو گذاشت رو گردن جیک و گفت 《کارت تمومه بچه جون》 منم شمشیرمو گذاشتم رو گردنش و گفتم :《مطمئنی فکر نمیکنی که کارتو تمومه شمشیرتو بنداز》 شمشیرشو انداخت بهش《 گفتم همین حالا میری به پادشاهتون از طرف من میگی که منتظر ما باشن شکست در کمینشونه》 شمشیرو رو گردنش نزدیک تر کردمو و ادامه دادم 《بگو دفعه بد شما نفله هارو نفرستم خر فهم شد 》گفت《 ب بله》 و شمشیرمو از رو گردنش بر داشتم و زد به چاک دیدم جیک داره دست میزنه و گفت 《باوا تو دیگه کی هستی》 گفتم《 ملکه اما 》گفت 《خودم میتونستم بزنمش ولی خاستم ببینم تو میتونی یا نه که دیدم تو نستی 》گفتم :خودتی(منظورش خره)
و رفتیم سمت امارت به بچه ها گفتم 《چند ساعت تا قصر راهه》 جیک گفت 《 یک سال》 گفتم《 چی》 گفت 《خیلی دوره و البته باید برای رسیدن به قصر و کشور خون آشام خوبا کلی مرحله ها رو بگذرونیم مثل عبور از ترس ،خشم،عصبانیت ،سایه ها و .... بگذریم تا به قدرت های زیادی برسیم مخصوصا تو》 گفتم 《کی راه میوفتیم》 گفت 《فردا صبح》 گفتم《 تا فردا خودتونو آماده کنین 》همه گفتن《 چشم سرورم》 گفتم《 خجالتم میدین همون باشه اما کافیه》 😅《گفتن باشه اما》😂😂 گفتم《 بچه ها ساعت ۴ بیان استخر آب بازی و بعد بریم تمرین مبارزه》 گفتن《 اوکی》 و هلن دیمن رفتن بیرون جیک اومد پیشم و گفت《 خب بریم سراق ادامه موهای منو میکشی ارع 》گفتم 《من قلط بکنم》 گفت《 دور از جون و گفت ها ها ها》 اومد نزدین من دویدم به سمت در (وردی استخر و سالن تمرین )درو باز کردم رسیدم به دوراهی جیک پشت سرم بود بدون فکر رفتم سمت استخر راهی نبود جیک اومد بگیرتم جا خالی دادم خخخخخخخ جیک افتاد با کلی تو استخر دیدم که نمیتونه شنا کنه (ای از دست این جیک شیطون نقششه) من پریدم توی اب رفتم سمت جیک و که دیوم جیک دستو پا نمیزنه خیلی خوب داره شنا میکنه و میاد سمتم
و داشت میومد سمتم منم دیدم ای دل قافل گول خوردم و با سرعت شنا کردم به سمت لبه های استخر که جیک منو گرفت تکون نخوردم جیک گفت حالا جا خالی میدی سکوتتتتت (دقیقا کنار لبه استخرن)برم گردوند و چسبوندم به لبه استخر و گفت 《این تلافی موهام 》و موهامو کشید گفتم《 اییی نامرد》 گفت 《تلافی گولی که زدیمو منم دادم و گفت اینم تلافی این که دنیارو به باد میدم 》و اومد سمت لبام و بوس کرد و منم بوسش کردم (بچم چقدر پایه هست)و بعد منو قلقلکم داد تو همون استخر من هی دستو پا میزدم و هی قش قش میخندیدم از استخر اومدیم بیرون و هر کی رفت تو اتاقش من لباسامو عوض کردم
از زبون جیک :رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم و گفتم اما موهاش بلنده و الانم خیسه برم موهاشو خشک کنم رفتم سمت اتاقش در زدم اما گفت 《بیا تو گفت《 بله کاری داشتی》 گفتم《 سشوآر کجاست 》گفت 《چیکار》 گفتم《 میخام باهاش لباسامو اتو کنم خب میخوام موهامونو خشک کنم دیگه》 گفت《 اها برو تو کشو اولی》 رفتم سمت کمد و کشو رو باز کردم سشوآرو برداشتم برا فضولی تموم کشو هارو باز کردم( بچه ها کشو لباسای اما عه) کشو اول کش مو وسشوآر و اتو و ... دوم کلی توش هودی رنگا ورنگ و قشنگ کشو سوم شلوار مدل شیش جیب اسلش و لی .... کشو چهارم کلی شنل و لباسای مبارزه و جنگی و امّا کشوی آخر توش لباسای زیر اما بود که تا باز کردم اما اومد با پاهاش درجا کشو رو بستو گفت《 هییی بیا اینور ببینم فضول به حریم خصوصی مردم چیکار داری🛇》 گفتم 《اخه تو چقدر لباس زیر داری》 اما گوجه شد🍅 گفتم 《باش بابا تا دم به دقیقه مثل افتاب پرست هی رنگی میشه 》 بعد رفتم سشو آرو به برق زدم و شونه رو هم برداشتم موهای بلنو اما رو شونه کردم وایی مشکی خالص بود بعد موهاشو سشوآر زدم و کاملا خشک کردم
نیاز به اوتو نبود چون موهاش لخت لخت بود و بعد اما موهای منم سشوآر زد و بعد چند ساعت ساعت ۵ شد رفتیم پایین دیدم هلنو دیمن رفتن سمت استخر با اما نقشه ریختیم تا اینا دوتا رو باهم بندازیم تو استخر بعدش خودمون نریم همینکارم کردیم اخر خودمونم افتادیم تو آب کای اب بازی کردم و آخر بازم موهامونو سشوآر زدیم و رفتیم کلی مبارزه با هم وردیم و اما کلی به ما کار با تیر کمونو یاد داد این دختر همه فن حریف بود شبم خوابیدیم تا صبح شد از زبون اما صبح شده بود چشمامو باز کردم که یهوووو ......
تمومید ممنون که خوندی ممنون تستچی جون بابت سایت خوبت این پارتم عکس هلنه و یه خبر خوب پارت بعد تر کلیییی هیجانی میشه نظر بده ممنون
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
عالی و خنده دار،بعدی رو سزیع تر بنویس
قسمت ۳ کو🤒
میزارمش