
که یهو دوباره قلبم درد گرفت فقط تونستم بگم آدرین و چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم از زبان آدرین :توی اتاقم بودم که شنیدم یکی میگه آدرین سریع رفتم به سمت اتاق مرینت سریع وارد اتاق شدم که دیدم چشمای مرینت بسته هس نبضش رو گرفتم خیلی ضعیف میزد سریع به یکی از خدمتکارا گفتم با پزشک تماس بگیره بعد از 15 دقیقه دکتر اومد یک احوال پرسی کوتاه کردیم و دکتر رفت سراغ مرینت بعد از کلی معاینه گفت :شما نسبتی با ایشون دارید منم یکم فکر کردم اگه میگفتم نه میگفت پس اینجا چیکار میکنه پس تصمیمم رو گرفتم و گفتم نامزدشم دکتر : خیلی مراقب ایشون باشی. که بهش استرس وارد نشه
که یهو دوباره قلبم درد گرفت فقط تونستم بگم آدرین و چشمام سیاهی رفت و دیگه هیچی نفهمیدم از زبان آدرین :توی اتاقم بودم که شنیدم یکی میگه آدرین سریع رفتم به سمت اتاق مرینت سریع وارد اتاق شدم که دیدم چشمای مرینت بسته هس نبضش رو گرفتم خیلی ضعیف میزد سریع به یکی از خدمتکارا گفتم با پزشک تماس بگیره بعد از 15 دقیقه دکتر اومد یک احوال پرسی کوتاه کردیم و دکتر رفت سراغ مرینت بعد از کلی معاینه گفت :شما نسبتی با ایشون دارید منم یکم فکر کردم اگه میگفتم نه میگفت پس اینجا چیکار میکنه پس تصمیمم رو گرفتم و گفتم نامزدشم دکتر : خیلی مراقب ایشون باشی. که بهش استرس وارد نشه - باشه دکتر:خدانگهدار - خدانگهدار بعد از بدرقه دکتر رفتم داخل اتاق مرینت با خودم گفتم چه جوری کنارش بخوابم اگرم کنارش نباشم میترسم اتفاقی براش بیفته پس از آلن باید باهم نامزد باشیم فقط این اتاق برای دونفر کوچیکه مارگارت رو صدا زدم مارگارت :بله قربان - بزرگترین اتاق عمارت رو مرتب کنید مارگارت :بله قربان (مارگارت خدمتکارشه) وقتی مارگارت رفت رفتم کنار مرینت روی تخت دراز کشیدم ( تخت دونفرس) و خود به خود بغلش کردم کهکم کم چشمام سنگین شد و هیچی نفهمیدم از زبان مرینت :چشمام رو باز کردم دیدم توی بغل آدرینم یک جیغ خفه کشیدم که آدرین از روی تخت افتاد - چته +وقتی مردم از خواب بیدار میشن خودشونو توی بغل یکی ببینن جیغ نمی کشن - خب چیکار کنم شاید دوباره حالت بد میشد +منوقتی حالم بد میشه که استرس داشته باشم چجوری توی خواب استرس بگیرم - کابوس ببینی +....... (سکوت) - پزشک گفت باید همهجا کنارت باشم + اون وقت گفتی چیکارم - نامزدت +برای چی گفتی نامزدمی شاید الان من نامز د داشته باشم
- نه نداری فقط یه برادر به نام مارسل داری وپدرت هم یه طراح مشهوره و مادرت هم 2 سال پیش از دنیا رفته بهترین دوستت هم الیا سزاره +تو چجوری این همه اطلاعات از من داری - دیگه بماند....... راستی ما باید به مدت دوماه شایدم بیشتر نامزد باشیم +از کی؟ - از همین الان +آخه چرا؟ - چون من باید کنارت بخوابم عزیزم +ها - از الان نامزدیم+اما - اما نداریم+باشه بابا از زبان آدرین :توی چشمای مرینت نگاه کردم انگار میخواست چیزی بگه- چیزی می خوای بگی + ام آره - بگو +نو نامزد نداری آخه بامن حرفش رو قطع کردم گفتم - نه ندارم +آها ممنون راستی من اينجا لباس ندارم - داری توی کمد رو نگاه کن + وای چقدر لباسای قشنگی اینجاست - خب من میرن بیرون لباسات رو عوض کن بعد بگ تا من بیام + باشه رفتم بیرون و منتظر شدم بعد از 15 دقیقه گفتم بیام داخل صدایی نشنیدم در رو با شتاب باز کردم که دیدم
امیدوارم خوشتون اومده باشه سعی می کنم پارت بعدی رو امروز بزارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدی رو گذاشتم توی صف برسیه
سلام
عالی😁😁
ولی هرچی فوش بلد بودم بهت دادم چرا وسط لحضه حساس کات کردی داستان رو😠
پارت بعدی رو هم طولانی تر نوشتهم جای حساس کات نکردم
اره خوندم دست درد نکنه عالی بود
ممنون
انلاینی اگه اره بعدی رو بزار
دارم مینویسمش عزیزم
من کشتمت نگی چرااااااااااااااااااا بعدییییییییی عالیب ید
بعدی