
رفتم توی اتاقم و خودمو پرت کردم رو تخت و شروع کردم تو گوشی چرخیدن * از زبان مرینت * در رو باز کردم و رفتم تو خونه ، خونه توی سکوت عجیبی بود ، تنها چیزی که تو خونه پیدا کردم و قبلا اونجا نبود یه تیکه کاغذ بود ، برداشتم و شروع کردم به خوندن * متن داخل کاغذ : مرینت مادرت حالش بد شده و من بردمش بیمارستان ، از اونجایی که نمیدونم کی میای ، یکمی غذا توی یخچال هست ، اونو بردار بخور و ترجیحا منتظر بمون تا من بهت زنگ بزنم ، امضا بابایی * چییییییییییی مامان حالش بد شدههههههههههههههههههههه ، هوف مرینت آرامش خودتو حفظ کن ، آروم بیا برو لباستو عوض کن ، بردار غذای تو یخچالو بخور ، آروم ، تو همین فکرا بودم که یه مسیج از طرف یه شماره ناشناس دریافت کردم
رفتم و مسیج رو باز کردم ، * پیامی که نوشته شده بود تو مسیج : سلام مرینت منم مارتین من شب با دوستام میرم بیرون ، راستی اینم شماره جدیدمه ، تا 30 دقیقه دیگه تو خونه هستم * مارتین بود ، خدارو شکر حداقل یه برادر بزرگ تر از خودم دارم ، به سمت یخچال رفتم و درشو باز کردم ، غذا رو گرم کردم قاشقمو پر کردم برای خوردن که زنگ در خورد ، احتمالا مارتین بود ، در رو باز کردم مارتین : سلام آجی جونم مری: سلام ، مارتین : چرا ناراحتی ؟ مری: مامان تو بیمارستانه ، بابا هم پیششه ، وقتی خبری شد ، بهم زنگ میزنن مارتین : چرا ؟ مری: من چمیدونم ، بیا بگیر غذا بخور مارتین : باش - سر میز نشسته بودیم و در حال خوردن بودیم ، غذایی که داشتم میخوردم رو قورت دادمو گفتم : شب چه خبره ؟ مارتین : شب ؟ مری: اره ، تو که همیشه 9 میخوابیدی ، نکنه مهمونی زود تموم میشه ؟ مارتین : چیز..... ام..... خب راستش تا ساعت 1 شب بیرونیم مری: جاننننننننننننننننننننننننن مارتین : همونی که گفتم مری زیر لب : یا خدا حالا من چیکار کنم تو خونه تنها ، که یکدفعه گوشیم زنگ خورد ، برش داشتم ، مری: الو طرف : مرینت من باباتم ، مامانت حالش بده شب نمیتونیم بیاییم خونه ، با مارتین خوش بگذرونید باش ؟ مری: جان ، هعی باش بابا خداحافظ بابا : خداحافظ مارتین : کی بود ؟ مری: بابا مارتین : چی گفت ؟ مری: هیچی مارتین : من تورو میشناسم ، بگو دیگه چی گفت ؟ مری: هوففففففف بابا و مامان شب نمیان خونه مارتین : او منم که میرم بیرون
مری: اشکال نداره ، منم میرم خونه دوستام ، یا اونا رو دعوت میکنم ، ساعت چند میری بگو من برنامه بچینم مارتین : ساعت 8 مری: اوکیه ، میشه اصلا نیای خونه شب ؟ مارتین : عه عه نگاه کن تو همونی نبودی که از رفتن من ناراحت بودی ، بعد الان میگی اصلا نیام خونه ؟ مری: داداش لطفا ( صورتشو کیوت کرد ) مارتین : ببینم چی میشه بهت پیام میدم مری: ممنوننننننننننننننننننننن * بعد از ناهار * مارتین تو اتاق خودش بود ، منم توی اتاقم ، داشتم بچه ها رو دعوت میکردم مری: صبر کن ببینم من که دوست جون جونی ندارم او آدرینا ، * از زبان آدرین * ساعت 7 و نیم بود ، آماده شدمو رفتم دنبال مارتین آدرین : آجی کجا میری ؟ آدرینا : خونه دوستم آدرین : باش برو ، سوار ماشینم شدم و رفتم دنبال مارتین ، که دیدم از خونه نزدیک مرینت اومد بیرون و بعد سوار شد مارتین : چطوری داداش آدرین : هیچ ، وایسا ببیینم اون آدرینا نیس ؟ مارتین : نمیدونم ، اره خواهر تو اینجا چیکا میکنه ؟ عه عه داره میره تو خونه ما آدرین : اینکه همون دریه که مرینت رفت تو ، صبر کن ببینم خونه ما ؟ تو مرینتو میشناسی ؟ مارتین : نگفتی با خواهر ما آشنایی آدرین : مرینت خواهر توعههه؟ مارتین : آره چطور مگه ؟ آدرین : امروز تو شرکت من ثبت نام کرد مارتین : حواست بهش باشه میزنمت آدرین : اصلا شبیه خواهرت نیستی مارتین : مگه من دخترم ؟😐 آدرین : از تو بعید نیس مارتین : برو ببینم
* از زبان مری * تو خونه نشسته بودم که یکی در زد ، آدرینا بود در رو باز کردم مری : چطوری ؟ آدرینا : خوبم دخی ممنون مری: اوکیه بیا تو آدرینا : وای اونجا اتاق توعه ؟ مری : نه من دودقیقه میرم و بیام ، رفتم تو آشپز خونه و دو تا کیک آوردم تو اتاقم مری: آدرینا بیا اینجا آدرینا : اومدم ، مری ، این پسره کیه عکسش روی دیوار اتاقته ؟ مری: داداشمه ، آدرینا : این دوست داداش منه مری : جان ؟ مطمعنی ؟ آدرینا : اوهوم ، راستی داداشت کو ؟ مریک با دوستاش رفتن بیرون آدرینا : فکر کنم با داداش من رفته مری: جان ؟ آدرینا : اره ، به هر حال گیم داری ؟ مری: اوهوم ، بیا بازی آدرینا : پایتم - 2 ساعت بازی کردیم ساعت 10 بود آدرینا : 3 - 2 تو بردییییییی مری: ارههههههه ، بزا برم بستنی بیارم آدرینا : و صندلی داغ بازی کنیم مری: موافقممممممممممممممممم - بستنی هارو آوردم مرینت : اسم داداشت چیه ؟ آدرینا : ادرین ، آدرین آگرست
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آدرینا ؟ من ادریناممم
بچه ها کسایی که ناظر هستن ، میشه برید داستانمو بررسی کنید ؟
عالی بود🌟💜😙
ممنونمممممممممممم
عالییی
ممنوننننننننننننننن
حرف نداشت😁👌🏼
ممنون
نمد چرا ولی خودمم منتظرم ببینم بقیه اش چی میشه 😑
فردا پارت میدم
عالی بود
تنکس
عالیییییی
ممنونننننننن
محشر اولین لایک رو زدم😃😃😃😃😃😃😃😃😃😃😃😄😄😄😁😁😁😍😍🤩😍😍
عالی ممنونمممممممممممم
عالییییی.
تروخدا بعدیییی.
ممنونممممممممممممممم با کمال میل