
دوستای وفادارشم برادرش تهیونگ و مشاورش آقای کیم ناهیون بودن جمعشون کرد توی یک جایی که مثل رستورانه و داشت شراب میخورد که داداشش و ناهیون اومدن تهیونگ _ یااا داداش چرا اینقدر پکری خیلی که نخوردی؟ بسه بسه اومدیم حرف بزنیم نه اینکه بخوریم (تهوینگ توی این داستان یک آدم شوخ طبع و خیلی مهربون و با حصله است) جئون ، بیاید بیاید بشیند که بدبخت شدم ناهیون ، خب رئیس ما آمده شنیدنیم جئون جریان تعریف کرد و گفت حالا گندی زدم که نمیدونم چکار کنم چطوری به دختره بگم؟ اهه اهه و صداشو گریه ای کرد تهوینگ _ خب داداش اگر درست فهمیده باشم از ما میخوای کمکت کنیم به کارمندت جینا بگی نه؟ جئون ، یک همچنین چیزی حالا خنگ بازی شروع میشه ناهیون _ ببین رئیس تو باید کاری کنی که اون اغوا بشه جذبت بشه و خودش بیاد به سمتت این جوری امکان همکاریش باهات بیشتره تهیونگ ، یاااا چرا چرت و پرت میگی نکنه میخوای دختر مردم وحشت کنه ناهیون، تو هنوز بچه ای زیاد نمیفهمی تهوینگ ، یاااا بفهم چی میگی جونگ کوک اصبانی شد بلند داد زد یاااا بس میکنید یا بزنم توی دهنتون الان نیومدیم فکر کنیم چطوری دختر مردم عاشق کنیم من میخوام ازش درخواست کمک کنم یک کمک ساده تهوینگ _ خب داداش اشتباهت همین جاست تو فکر میکنی یک کمک ساده است اما مامان پیله است میگ زود ازدواج کنید دوباره الکی الکی میگید خب فقط چند وقته ابا از آسیاب افتاد جدا میشم اما بعد دوباره مجبورید توی یک خونه زندگی کنید از اونجایی که احتمال خیلی بالا جئون توی خونه براش قانون میزاره دختره یکمی اونو شیطان خطاب میکنه اما بعد اتفاق و حادثه های عاشقانه رخ میده اونا همو درک میکنن تا وقتی عاشق هم شن جئون و ناهیون سکوت کرده بودن 😳 این جوری همو نگاه میکردن که بعدش ناهیون گفت توی این مواردا موافقم جئون ، برید گمشید بابا کار به این جاها نمیرسه اگرم برسه اون خیلی سخت گیر و اما باهوشه فکر نکنم تایپش من باشم تهوینگ با چشمک و لحنی مرموز و جالب تو خودت چی کلک تو عاشق نیستی با این تعریفا انگار آدم مهم و دوست داشتنی ای میاد نه بابا جئون _ مرسی بچه ها اما فکر کنم بهترین راه اینه که صادقانه برم بهش بگم فردا همین کارو میکنم احتمالا مهربون تر از این حرفاست فکر نکنم بعد کمی خواهش ردم کنه بعدش با لحنی مغرور و شوخی آمیز گفت درضمن جذابی من فراموش نشه خیلی خب فردا توی شرکت میبینمش تهوینگ این جوری 😑 نگاش کرد و میگفت داداش بله؟ حواست هست فردا تعطیله؟!
حواست هست فردا تعطیله؟! کوک _ چی تعطیله ای بابا دوباره بدبخت شدم گفتم فردا ساعت ۸ جنیسو میاد خونه مامان تا بهتون نشونش بدم اما شرکت تعطیله نمیتونم بهش بگم تهوینگ ، احمق خدا باید همین الان بهش بگی مگر نه دیر میشه تا فردا ساعت ۸ وفت کمیه ناهیون ، اره مخصوصا خانم ها که همش دنبال آرایش و لباسن و الانم که حتما جینا باید عالی باشه جلوی مامانت و بقیه جئون گفت درسته الان میرم خونه خانم سول شاید اونجا گیرش بیارم بعد سریع رفت تهیونگ . اون الان گفت خانم سول؟ مثل اسم دوست دختر من!!! ناهیون ، زد تو سرش و دوست دخترم داشتی!
..................
🥺🥺🥺🎀🎀🎀🎀
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییی
مرسییی 💗💗
پارت بعدددد
Afaryn valy lotfan part bad
جان؟
نوشته : آفرین ولی لطفا پارت بعد
عالی اما خیلی کم مینویسی پارت بعد
😑😑
اوکی